آگاه: در جمهوری اسلامی ایران نیز، رهبران و مسئولان عالیرتبه با چنین چالشهایی روبهرو بودهاند؛ موقعیتهایی که در آن، حق با ایشان بوده اما بهدلیل مصلحتهای حکومتی، نمیتوانستهاند آن را آشکار کنند یا در برابر برخی ناملایمات واکنش مستقیم نشان دهند. این یادداشت تلاش دارد تا با بررسی این مفهوم، ابعاد مختلف مظلومیت دوران اقتدار را تحلیل کند و پیامدهای آن را بر حکومت و جامعه مورد بررسی قرار دهد.
مفهوم مظلومیت در دوران اقتدار
مظلومیت در ادبیات سیاسی اغلب با ضعف یا ستمدیدگی همراه است اما در دوران اقتدار، این مظلومیت شکلی متفاوت دارد. رهبران و مسئولان عالیرتبه، بهدلیل جایگاهشان، نمیتوانند همیشه حقیقت را بهصورت آشکار بیان کنند. این امر نه از سر ناتوانی، بلکه از ضرورت رعایت مصالح عمومی، جلوگیری از تضعیف حکومت و حفظ انسجام اجتماعی ناشی میشود.
نمونههایی از این وضعیت را میتوان در تاریخ صدر اسلام مشاهده کرد. حضرت علی(ع) پس از خلافت، با وجود اینکه در رأس حکومت بود، بارها بهدلیل مصلحتاندیشی از بیان برخی حقایق یا اقدامات قاطع پرهیز کرد. در دوران معاصر نیز، رهبران انقلاب اسلامی در برهههایی مجبور به سکوت یا مدیریت بحرانهایی شدهاند که امکان آشکارسازی تمام ابعاد آن وجود نداشته است.
دلایل شکلگیری مظلومیت در دوران اقتدار
این نوع مظلومیت میتواند ناشی از عوامل متعددی باشد، از جمله:
مصلحتهای کلان ملی و بینالمللی: بسیاری از مسائل استراتژیک و دیپلماتیک ایجاب میکند که رهبران حکومت نتوانند بهطور شفاف درباره برخی تهدیدها و چالشها سخن بگویند؛ بهعنوان مثال، در مذاکرات هستهای، بسیاری از فشارها و امتیازگیریهای پنهانی قابل بیان نبود، چراکه میتوانست تاثیر منفی بر موقعیت کشور داشته باشد. حفظ وحدت و انسجام داخلی: گاه انتشار برخی حقایق میتواند موجب اختلاف و شکاف در جامعه شود. مسئولان، حتی در شرایطی که حق با آنان است، ممکن است برای جلوگیری از ایجاد دوگانگی و تفرقه، از بیان برخی مسائل خودداری کنند.
نقش دشمنان و رسانههای معاند: هرگونه موضعگیری یا اقدام علنی، ممکن است به ابزاری برای سوءاستفاده دشمنان و رسانههای معاند تبدیل شود. به همین دلیل، گاه رهبران ترجیح میدهند با صبر و تدبیر، بدون واکنش مستقیم، اوضاع را مدیریت کنند. پرهیز از آشکار شدن ضعفها و اختلافات داخلی: در هر حکومتی، اختلافنظرها و چالشهای داخلی وجود دارد. اما اعلام برخی از این موارد، میتواند نشانهای از تزلزل قدرت تلقی شود و دشمن را برای حمله آمادهتر کند.
پیامدهای این نوع مظلومیت بر حکومت و جامعه
مظلومیت دوران اقتدار اگرچه ناشی از حکمت و مصلحتاندیشی است اما پیامدهای خاص خود را دارد:
افزایش فشارهای روانی بر رهبران: مسئولانی که مجبورند سکوت کنند یا برخی مسائل را بیان نکنند، در طولانیمدت ممکن است دچار بیاعتمادی عمومی ناشی از فرافکنیهای رسانههای معاند شوند.
سوءبرداشتها و قضاوتهای نادرست: چون رهبران نمیتوانند همیشه حقیقت را بگویند، ممکن است بخشی از جامعه یا نخبگان، اقدامات آنان را نادرست یا ناکافی بدانند. این امر میتواند باعث ایجاد بدبینی نسبت به حاکمیت شود.سوءاستفاده فرصتطلبان داخلی و خارجی: در خلأ اطلاعرسانی صحیح، جریانهای مغرض میتوانند با روایتهای تحریفشده، افکار عمومی را تحتتاثیر قرار دهند و حکومت را متهم به پنهانکاری کنند.
درحالیکه سکوت و مدیریت شرایط بخشی از اقتضائات رهبری است، میتوان راهکارهایی برای کاهش تبعات این مظلومیت ارائه داد:ارتباط هوشمندانه با مردم و نخبگان: اگرچه همه مسائل را نمیتوان آشکار کرد اما میتوان از طریق تبیینهای غیرمستقیم، جامعه را نسبت به برخی واقعیتها آگاه کرد. افزایش شفافیت در چارچوب مصلحتها: برخی مسائل، با کمی تدبیر و زمانبندی مناسب، قابل بیان هستند. دولت و نهادهای حکومتی میتوانند با مدیریت اطلاعرسانی، از ایجاد شکافهای اطلاعاتی جلوگیری کنند. مدیریت افکار عمومی از طریق نخبگان و رسانههای انقلابی: بهرهگیری از ظرفیت رسانههای داخلی و تحلیلگران متعهد، میتواند به کاهش سوءبرداشتها و روشنگری در میان مردم کمک کند. در نهایت، مظلومیت دوران اقتدار، یکی از چالشهای همیشگی رهبران و مسئولان در نظامهای سیاسی است. در جمهوری اسلامی ایران نیز، این مسئله بهویژه در مواجهه با فشارهای داخلی و خارجی اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. اگرچه رعایت مصلحت و سکوت در برخی موارد، لازمه حفظ امنیت و اقتدار حکومت است اما باید راههایی برای کاهش تبعات منفی آن بر جامعه و افکار عمومی اندیشید. ارتباط هوشمندانه، شفافیت نسبی و آگاهسازی غیرمستقیم، میتواند نقش مهمی در کاهش آثار این نوع مظلومیت ایفا کند.
نظر شما