آگاه: رویکرد دونالد ترامپ در قبال ایران را میتوان نمونهای بارز از بهکارگیری سیستماتیک ترس بهعنوان «سرمایه مذاکره» دانست؛ استراتژی که آیه ۱۷۵ سوره آلعمران با اشاره به «إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ» (شیطان میخواهد دوستانش را بترساند)، عمق روانشناختی و پیامدهای اخلاقی آن را برملا میکند. این یادداشت با تحلیل لایههای پنهان این استراتژی، از منظر روانشناسی سیاسی، الهیات اسلامی و تجربه تاریخی، به واکاوی این پرسش میپردازد که چگونه ترسآفرینی میتواند به ابزاری برای تضعیف حریف در میز مذاکره تبدیل شود و راههای مقابله با آن چیست.
سلاح استراتژیک ترس
استراتژی ترامپ در قبال ایران بر سهپایه استوار است: تحریمهای حداکثری، تهدید نظامی و ایجاد ابهام در تعهدات بینالمللی (مانند خروج یکجانبه از برجام). این سهگانه، در کنار ادبیات تهاجمی و قابلپیشبینی ترامپ، هدفی جز القای «انفعال ناشی از ترس» در طرف ایرانی نداشت. روانشناسی سیاسی نشان میدهد که ترس میتواند تصمیمگیری عقلانی را مختل کرده و طرف مقابل را به پذیرش شرایط ناعادلانه سوق دهد. بهعنوانمثال، تشدید تحریمها در سال ۲۰۱۹ و ترور سردار سلیمانی در ۲۰۲۰، تلاشی برای ایجاد شوک روانی و القای این گزاره بود که آمریکا قادر و مایل به هر اقدامی است.
نقد الهیاتی
آیه ۱۷۵ سوره آلعمران، با نقد سازوکار شیطانیِ ترسافزایی، خطاب به مؤمنان میفرماید: «فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» (پس از آنان نترسید و اگر ایمان دارید، تنها از من بترسید). این آیه دو نکته کلیدی را آشکار میسازد:
اولا ترس از دشمن، ناشی از وسوسه شیطانی است که میکوشد با بزرگنمایی قدرت ظاهری دشمن، اراده مقاومت را تضعیف کند.
ثانیا راه مقابله با این ترس، جایگزینی «خوف الهی» (به معنای التزام به اصول و ارزشها) به جای «ترس از تهدیدات مادی» است.
در چارچوب این آیه، استراتژی ترامپ تلاشی بود برای تبدیل ایران به «اسیر ترس» از پیامدهای مقاومت در برابر خواستههای آمریکا؛ اما الهیات اسلامی، با تفکیک بین «خطر واقعی» و «توهم خطر»، بر حفظ استقلال تصمیمگیری حتی تحتفشار حداکثری تاکید میکند.
ترس یا مقاومت؟
تاریخ دیپلماسی بینالملل نمونههای متعددی از موفقیت یا شکست استراتژیهای مبتنی بر ترس را ثبت کرده است. تحریمهای آمریکا علیه کره شمالی در دهه ۱۹۹۰، این کشور را به مذاکره برای تعلیق برنامه هستهای واداشت. در مقابل، فشار حداکثری آمریکا بر کوبا طی ۶۰ سال نهتنها به تغییر رژیم منجر نشد، بلکه اتحاد داخلی و مقاومت ملی را تقویت کرد.
تفاوت کلیدی بین این دو سناریو، در «سوژه ترس» است. در کوبا، ترس از دشمن به عاملی برای انسجام ملی تبدیل شد، اما در کره شمالی، ترس از فروپاشی اقتصادی، دولت را به تعدیل مواضع سوق داد. در مورد ایران، شواهد نشان میدهد که فشار ترامپ اگرچه تاثیرات اقتصادی شدیدی داشته، اما نتوانسته توازن قدرت در مذاکرات را به نفع آمریکا تغییر دهد؛ چرا که ایران با تکیه بر دیپلماسی چندجانبه و تقویت توان بازدارندگی نظامی، هزینههای استراتژی ترس را برای طرف آمریکایی افزایش داده است.
عوامل تشدید انفعال
استراتژی ترس زمانی موثر است که طرف مقابل دچار شکافهای داخلی باشد. در ایران، اختلافات بین جناحهای سیاسی درباره برجام و نحوه تعامل با آمریکا، به آمریکا این فرصت را داد تا با تحریک این شکافها از طریق تشدید تحریمها، حس درماندگی و انفعال را تقویت کند. بهعنوانمثال، اظهارات برخی مقامات ایرانی مبنی بر «ناچاری در مذاکره با ترامپ»، نشانگر تاثیر روانی این استراتژی بود. اینجاست که پیام آیه ۱۷۵ آلعمران درباره ضرورت «عدم ترس از دشمن و وحدت در ایمان» به عنوان پادزهری برای تفرقهافکنی دشمن، اهمیت مضاعف مییابد.
ازاینرو استراتژی ترس ترامپ علیه ایران، اگرچه مبتنی بر ابزارهای مدرن سیاسی- اقتصادی بوده است، اما از نظر مفهومی، تکرار همان شیوهای است که آیه ۱۷۵ آلعمران آن را نقد میکند: استفاده شیطانی از ترس برای تسلیمسازی حریف. تجربه ایران نشان میدهد که مقاومت در برابر چنین استراتژیهایی مستلزم سه عنصر است:
۱. تفکیک بین تهدید واقعی و توهم تهدید (مثلا تحریمها هرچند دردناک هستند، اما توانایی نابودی کامل ایران را ندارند.)
۲. تقویت وحدت داخلی و کاهش شکافهای سیاسی به عنوان سپری در برابر جنگ روانی دشمن.
۳. خلاقیت در دیپلماسی برای تبدیل تهدیدها به فرصتها (مانند توسعه روابط با قدرتهای غیرغربی)
در نهایت، بر این گزاره تاکید میشود که قدرت واقعی در مذاکرات بینالمللی، نه در ایجاد ترس، بلکه در خِرَدورزی، صبر استراتژیک و وفاداری به اصولی است که آیه ۱۷۵ آلعمران آن را «خوف از خدا» مینامد؛ خوفی که نه ناتوانکننده که توانمندساز است.
نظر شما