آگاه: روحیه تحولخواهی و تحولآفرینی امام خمینی(ره) جزو موضوعاتی است که همیشه مورد تاکید رهبر معظم انقلاب نیز هست. این روحیه در امام از چه چارچوب و ساختاری برخوردار است و مصادیق آن چیست؟
در ابتدای سخن، شهادت آیتالله رئیسی و همراهانش را تسلیت میگویم. ایام ۱۴ و ۱۵خرداد نزدیک است که دلهای ما را به پاکی فضای اندیشه، رفتار و عقلانیت انقلابی امام خمینی رهنمون میکند. در بحث شناخت اندیشههای امام خمینی(ره) کارهای بسیار خوب و مهمی صورت گرفته که شاید جامع باشد، اما مانع نیست؛ یعنی فهم اندیشهها و رفتار امام خمینی بسیار مهم است برای این که بتوانیم تراز و معیار و قطبنمای انقلاب را با اندیشههای امام خمینی میزان کنیم. در جایی حتی صحبت از تحریفاتی است که در اندیشههای امام خمینی صورت میگیرد و مقام معظم رهبری هم به جد روی این تحریفات و استفادههای ابزاری از منطق امامخمینی مقابله میکنند و این موضوع جزو موضوعاتی است که باید در نظر بگیریم. برای دوری از تحریف اندیشه امامخمینی لازم است زبان سیاسی اجتماعی امامخمینی و فهمی را که برای خیزش جامعه توانست ایجاد کند درک کنیم. اندیشه امامخمینی را در موضوعات مختلفی میشود موردتوجه قرار داد که بحث فلسفی اندیشه سیاسی امامخمینی است که مباحث هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی را در نظر بگیریم و مباحث اصولشناسی و ادبشناسی اندیشه امام خمینی هم هست. یکی از بحثهایی که خیلی مهم است و میشود به آن توجه وافر و جدی کرد بحثی است که امام خمینی چگونه مسیر جهانی بودن را به جهانی شدن تغییر داد؛ در واقع امام خمینی چگونه هویت بودن مسلمانان ایران و جهان و حتی آزادگان را به یک امر شدن تغییر داد؟! این مسیر بودن به شدن شاید مهمترین عامل تحولسازی است که امامخمینی توانستند در جامعه ایرانی و امت اسلامی و در جهان امروز ایجاد کنند. شاید گفته شود چقدر شعار؛ شعار بس است؛ حالا ایران قبول است، ولی دنیا کجاست؟! اگر امام خمینی از دهه۴۰ به بعد بحث اسرائیل را به عنوان غده سرطانی جامعه منطقهای و بینالمللی مطرح کردند، الان بسیاری از مردم جهان و حتی دولتهایی که طرفدار اسرائیل بودند و در مواضع مختلف با اسرائیل همراه بودند، مخالفت خود با رفتار و روشهای وحشیانه و نژادپرستانه رژیم صهیونیستی را اعلام میکنند که امام خمینی این ندا را از دهه۴۰ به بعد مطرح کردند؛ یعنی حدود ۶۰سال پیش این بحث مطرح شد.
الان دانشگاههای آمریکا که یکی از منابع معرفتی آمریکاست و سالها با استفاده ابزاری از دانش برای حیثیت رژیمصهیونیستی توجیه میکردند، میبینید چطور علیه رژیم صهیونیستی نسلکش به غلیان و حرکت درآمدند. از این جهت میگوییم که امامخمینی یک امام تحول است و امامی است که تحول را برای انسانها به ارمغان آورده است.
بهطور مصداقی غیر از ماجرای انقلاب مردم ایران موارد دیگری هم هست؟
بله، خیلی شفاف جریان فلسطین در سال۱۳۵۷ را با ۱۴۰۳ مقایسه کنید. رهبران اسلامی فلسطین از منشها و بینشهای مختلف اذعان جدی و عینی و شهادت میدهند که حرکت بیدارگرایانه امام خمینی و ایجاد انقلاب اسلامی و مسیر انقلاب اسلامی که توسط رهبری پیروی میشود، عامل جدی بوده برای اینکه احیاگری و بیداری فلسطینیها و مردم مظلوم فلسطین را بتوانیم رقم بزنیم که الان با توجه به مشکلات و آسیبهای روحی، روانی، جسمی، زیستی و انسانی به مقاومت خود ادامه میدهند و در بسته بود یا نبود قرار گرفتند؛ هم رژیم صهیونیستی و هم اوج مقاومت مردم فلسطین. در بحث ایران هم همانطور که شما مطرح کردید؛ امامخمینی توانستند اتفاقات بسیار مهمی رقم بزنند. شاید یکی از موضوعاتی که امامخمینی توانستند توسط آن تحول بزرگی ایجاد کنند که سرآغاز تحولساز امامخمینی بود تجمیع عرفان و سیاست و ولایت بود و نکته خیلی مهمی است که امام خمینی چگونه از منظر عرفانی و معرفتشناسی توانستند در فضای سیاست ورود پیدا کنند. فضای عرفان و عرفا فضایی است که خیلی به امر سیاسی و موضوعات اجتماعی ورود پیدا نمیکند و اول در فضای ساختن خویشتن هستند و ثانیا بتوانند جامعه را به لحاظ اخلاقی به حداقلها برسانند. امام خمینی توانستند فضای لازم را برای استفاده از معرفت ناب و عرفان ولایی که منتج از قرآن و اهلبیت بود در عرصه سیاست از خود نشان بدهند. یکی از مصداقها و مثالهایش این بود که وقتی خرمشهر با آن همه مسائل و مشکلات، پس از چند سال آزاد شد و خیلیها به امامخمینی تبریک میگفتند، ایشان فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ یعنی دست غیبی و حرکت اصیل الهی را در آزادسازی خرمشهر مطرح کردند. بسیاریها بحث تقیه را برای امامخمینی مطرح کردند که میشود تقیه و کار کرد که امامخمینی بهخاطر اوج امر عرفانی خود و عدم ترس حقیقی از مرگ و شهادت بحث تقیه را کاملا رد کردند و در اعلامیهای که داشتند به رژیم شاه نوشتند شما روی مغول را سفید کردید. کسی که ندای عرفانی را نداشته باشد هیچوقت نمیتواند اینگونه موضعگیری کند؛ البته در بحث عرفان امامخمینی وارد شدند و فهم عارفانه از اندیشههای ایشان خیلی کار دارد و به نظر میرسد یکی از قلههای تحولخواهی امامخمینی راز و رمز ایشان در امر عرفان حقیقی است که «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» را به معنی حقیقی توانستند در عمل و رفتار و ذهن خود و جامعه پیاده کند. یکی از بحثهایی که خیلی جالب است نامه امامخمینی به گورباچف است. وقتی رهبری مثل امامخمینی میخواهد به گورباچف نامه بنویسد، خیلیها به دنبال این فضا بودند که امامخمینی(ره) در بحثهای اجتماعی و سیاسی و ارتباط ایران و اتحاد جماهیر شوروی مسائلی مطرح سازند؛ اما در ۱۱دی ۱۳۶۷ امامخمینی بحث دیگری را مطرح کردند که مرگ کمونیست و ضرورت پرهیز روسیه از اتکا به غرب بود که بعد از ۳۰سال تازه رهبران روسیه به این موضوع رسیدند که در دام غرب گرفتار شدند.
مقوله انقلابیگری و تحولخواهی امامخمینی(ره) چگونه با عقلانیت قابل جمع بود؟
نکته بعدی که بسیار مهم است و جای بحث دارد بحث عقلانیت انقلابی امامخمینی است و این نکته دوم تحولخواهی و ایجاد تحول در نظام سیاسی ایرانی، منطقهای و بینالمللی قلمداد میشود. در بحث عقلانیت انقلابی بعضیها متناسب با فهم خود از عقلانیت در ادبیات و فلسفه سیاسی و انقلاب اینها را خیلی با هم جور نمیبینند و میگویند تعارض است که هم عقلانیت داشته باشیم و هم بخواهیم از انقلابیگری حرف بزنیم. اگر با منطق امام خمینی وارد فهم مفاهیم شویم میتوانیم به عقلانیت انقلابی تاکید کنیم که این عقلانیت انقلابی چگونه بهعنوان یک معیار درست و حقیقی در فهم جامعه سیاسی خود را نشان میدهد. در نسبت بین عقلانیت سیاسی و پدیدههایی مثل مقاومتها و انقلابها موضوعی است که در فلسفه سیاسی هم به چشم میخورد؛ اما اینکه این عقلانیت چگونه به عقلانیت انقلابی تبدیل میشود و در قالب انقلابیگری چه فضایی میتواند ایجاد کند و به لحاظ مفهومی و نظام معنی کاملا منطبق بر زیستبوم امامخمینی است و این عقلانیت سیاسی انقلابی امام بهعنوان یک الگو خود را نشان میدهد؛ لذا مقام معظم رهبری این بحث را مطرح میکنند که ملت ایران حرکت خود را با منطق و عقلانیت و با توکل بر خدا و با قدرت، سرعت و اطمینان به نفس به پیش میبرد و راهش را طی میکند و رهبری هم بر این نکته دقت دارند و بهصورت خیلی جدی به این نگاه میکنند که از فکر، ابتکار، ساخت و زمینههای گوناگونی که در عقلانیت است مطرح میکند و معتقدند عقلانیت حرف اول را در کشور میزند و حتی حرکت عظیم مردمی هم در راستای عقلانیت است. امامخمینی خیلی خوب توانست یک الگوی حکمرانی اسلامی را از منطق عقلانیت انقلابی استخراج کند؛ یعنی بحثی که امامخمینی(ره) مطرح میکنند اسلام برای انسان همه چیز است، اسلام تز و برنامه دارد و میخواهد انسانی جامع بسازد و از نظر امامخمینی بعثت انبیا هم این است که میوه نارس انسان را رسیده و کامل کند. بحث عقلانیت انقلابی امامخمینی را میتوان در موضوعات گوناگون مطرح کرد. مقام معظم رهبری هم تاکید بسیار جدی و عمیقی دارند و این مفهوم را گرفتند و پرورش دادند و مفهوم خیلی وسیعی در رابطه با عقلانیت سیاسی ایجاد کردند. رهبری میفرمایند جمهوری اسلامی که از آغاز با منطق حرکت کرد، در جنگ تحمیلی منطق را مبنای کار خود قرار دادیم و در قبول قطعنامه منطقی عمل کردیم و در همه قضایایی که بوده بر مبنای منطق و استدلال عمل کردیم و جایی نیست که نظام جمهوری اسلامی بیمنطقی نشان داده باشد. بحث عقلانیت انقلابی را به طور جدی مورد توجه قرار دادیم که این عقل بهمثابه یک ابزار شناخت و یک موضوع دقیق و مبنایی برای اینکه بتواند به بهزیستی جامعه کمک کند و موضوعات مختلفی را ایجاد کند. تشکیل حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر مبنای رأی مردم و چگونگی استقرار حکومت مظهر مهم عقلانیت سیاسی است که امام خمینی ایجاد کردند. این امر میتوانست بدون رأی مردم اتفاق بیفتد و همه می گفتند جمهوری اسلامی را قبول دارند؛ ولی امام خمینی رأی را مبنا قرار دادند و قانون اساسی و نوع حکومت را با رأی مردم مورد توجه قرار دادند. یکی دیگر از نشانههای عقلانیت امام خمینی توجه ایشان به رشد مادی و معنوی جامعه بود.
این روحیه تحولخواهی با ایجاد آرامش در فضای جامعه و حفظ ثبات چه نسبتی داشت؟
اتفاقا نکته سوم مدنظرم همین است که امام خمینی سیره و روش خلاقانهای داشتند و در مدیریت روز مبادا عالی بودند. بداههپروری و خلاقیت امام خمینی(ره) از نکات و موضوعات بسیار مهم تحولآفرینی ایشان است. امامخمینی(ره) با دشمنان برخورد شجاعانه و فعالانهای داشتند و احساس ضعف نمیکردند و از خود ضعف نشان ندادند و در جریان شهادت آیتالله بهشتی و یارانش توانستند جامعه را به سمت آرامش سوق بدهند و در بحبوحههای فضای دهه۶۰ که فضای بسیار ملتهبی بود و یکی از آنها میتوانست کل جامعه ایران را از هم بپاشاند، امامخمینی توانستند با مدیریت روز مبادا همه چیز را مدیریت کنند. امامخمینی در روش و منش فعالانه خود توانستند هم اولویتها را بشناسند و هم آنها را رعایت کنند. بحث جنگ، قانون اساسی، اعتماد به تواناییهای مردم و بی اعتمادی به دشمن از ویژگی هایی است که امامخمینی امام روز مبادا و بداههپرور بود. بسیاری از مدیران ما مدیران روز معمولی هستند که صبحانهای بخورند و عصرانه و چاشنی داشته باشند؛ ولی امام خمینی مدیریت روز مبادا را بسیار انجام داد. امامخمینی به سنتهای الهی معرفت داشت؛ یعنی به سنتهای الهی باور و ایمان داشت و آنها را با دلیل و منطق توجیه میکرد و سنتهای الهی را صادقانه موردتوجه قرار میداد؛ یعنی باور قادر موجه در سنت های الهی بود. رهبری میفرمایند همان سنت الهی که در گذشته به کمک مردم ایران آمد، امروز هم میتواند به کمکمان بیاید. امام خمینی به وعدههای الهی با توجه به نصرت الهی ایمان و اعتقاد راسخ داشت و لذا با همه وجود و بانشاط و باانرژی در میدان بود که حتما کار به نتیجه میرسد و باید به قلههای اقتدار و خودباوری رسید.
نظر شما