آگاه: در همین راستا و در ادامه برنامه بزرگداشتهای موزه سینما طی مراسم ویژهای در روز ۲۲خرداد در ساعت ۱۷ بزرگداشت احمدرضا معتمدی، بنیانگذار فلسفه فیلم در ایران برگزار میشود. همچنین همزمان با این مراسم بزرگداشت، گنجینه این کارگردان نیز در تالارهای موزه سینما افتتاح میشود و تعدادی از هنرمندان و سینماگران درباره ویژگیهای شخصیتی و آثار وی سخنرانی میکنند.
احمدرضا معتمدی، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی متولد سال ۱۳۴۰ است. او را بیشتر بهعنوان بنیانگذار رشته و دانش «فلسفه فیلم» در سینما میشناسند. او رشته اقتصاد را در دانشگاه تهران و رشته فلسفه هنر را در مقطع دکتری و از دانشگاه علامه طباطبایی به پایان برده است. معتمدی پیش از آنکه به شکل حرفهای وارد سینما شود، در زمینه نظریهپردازی در موضوعات نظری هنر و فلسفه زیباییشناسی در مطبوعات و حوزه نشر فعالیت میکرده است. او سینما را از سال ۱۳۷۲ و با نویسندگی فیلم «یاران» ساخته ناصر مهدیپور آغاز میکند. بعد از آن آثاری چون «هبوط»، «زشت و زیبا»، «دیوانهای از قفس پرید»، «قاعده بازی»، «آلزایمر»، «چاخان پاخان» و چند اثر دیگر را تا سال۱۴۰۱ کارگردانی و بخشی از همین فیلمها را نویسندگی کرده است. معتمدی از سینماگرانی است که با دغدغه و انگیزه ایجاد فضایی برای تفکر وارد سینما شده است. او نگاهی فلسفی به سینما دارد که این دیدگاه را میتوان در آثار او به روشنی دریافت. نحوه بیان و شخصیتپردازیها در فیلمهای او به نحوی است که مخاطب را به فکر وامیدارد و از فضای قصهای صرف دور میکند. در ادامه به نگاه این فیلمساز در دو اثر او نگاهی میاندازیم.
سوءتفاهم
مرز میان جهان مجازی و واقعیت امروز بهحدی باریک شده است که تشخیص آن درنهایت مخاطب امروز را به تصویر در هم آمیختهای میرساند. ژان بودریار، فیلسوف و نظریهپرداز مدرنیسم میگوید: امروز دیگر تصویر بازنمایی واقعیت نیست که خود جایگزین واقعیت شده است. معتمدی همین مفهوم را دستمایهای برای ساخت «سوءتفاهم» قرار داده است. فیلم تلاش کرده است تا «فراواقعیت» را بهعنوان یکی از مسائل مهم ادبیات جامعهشناسی به نمایش بگذارد و تداخل تصویر واقعیت از واقعیت را به مخاطب نشان دهد. این همانی است که برخی جامعهشناسان میگویند و واقعیت را برساختی اجتماعی میدانند. او بهنوعی در فیلم اشاره کرده است که عدالت بهتنهایی مهم نیست و این «احساس عدالت» است که اثرگذار است. نقد مناسبات قدرت نیز از دیگر مفاهیم و مضامینی است که در این فیلم به تصویر کشیده شده است. بااینحال ذائقه مخاطب ایرانی چنین فیلمی را مهیج و سرگرمکننده نمییابد و آن را پس میزند. این فیلم در سال۱۳۹۷ با فروشی کمتر از دومیلیارد تومان بهصورت عمومی اکران شد.
آلزایمر
این اثر از دو منظر با مخاطبش ارتباط میگیرد؛ وجه اول آن ظاهر داستانی است که مخاطب عام را همراه میکند و وجه دوم، باطنی است که لایههای مختلفی دارد و پیامها و برداشتهایی را به مخاطب القا میکند. به بیان رضا داوری اردکانی، فیلسوف و نظریهپرداز فرهنگی در این فیلم به نوعی همه مبتلا به آلزایمر هستند. دو نوع آلزایمر در فیلم هست. یکی آنکه تروماست: آلزایمری که گرچه شخص خبر ندارد اما همه میدانند. این همان آلزایمری است که بیماری و بد است. آلزایمر دیگر نوعی است که همه به آن مبتلایند و با آن زندگی میکنند. سرانجام هم آن را میپذیرند و بر آن صحه میگذارند. آنجاست که زندگی از سر گرفته میشود. علاوهبرآن، در فیلم بهنوعی به فضای فراگیری تکنولوژی در همه ابعاد زندگی انسان نقد شده است. این فیلم موفق شد در جشنواره بیستونهم فیلم فجر در چهار رشته نامزد و در سه رشته برنده سیمرغ بلورین و دیپلم افتخار بخش بینالملل شود.
نظر شما