حانیه اخلاقی- خبرنگار فرهنگی: ما جنگ را از روایت غالب شنیدیم و درک کردیم؛ روایت غالبی که گفته جنگ، فقط آن‌سوی مرزها و در پایگاه‌ها و پشت سنگرها و در قلب ماشه‌ها و پیکر تانک‌ها جریان دارد. برای همین هم جنگ برای ما واژه آشنایی نیست. ترسناک و غریب است. آنچه در جنگ دیدنی و شنیدنی و به خاطرسپردنی و قهرمانانه‌تر است را روایت غالب مخفی کرده است. روایت غالب مسئولیتش روایتِ گردان‌هاست و با زندگی آدم‌هایی که در جنگ قد کشیدند و با جنگ مانوس بودند، کاری ندارد. در شهر و کوچه و محله‌ها سرک نمی‌کشد و معمولا پا را از این گلیم درازتر نمی‌کند. برای همین هم خواندن کتاب‌ها و خاطراتی که پا از روایت غالب درازتر کرده‌اند ضروری است. ما برای درک جنگی که ندیده‌ایم، به روایت‌های خاص نیاز داریم؛ روایت‌هایی که در پستوی خانه‌ها کمین کرده‌ باشند و قلم در جوهر زیستِ مقاومت‌ بزنند. کتاب «همسایه‌های خانم جان»، اثری است از همین دست، از جنگ سوریه...

درگه این خانه‌ها بوسیدنی است

آگاه: کتاب «همسایه‌های خانم‌جان» روایتی است آمیخته به ایثار و بغض و حب و خدمت. «همسایه‌های خانم‌جان»، روایت خاص و شکوهمندی است از جنگ. جنگی که معاصر ما بوده اما تجربه‌اش نکردیم. این کتاب دریچه‌ای است به سمت جنگ داعش و سوریه، اما نه از نگاه رزمندگان... از نگاه یک پرستار که با رویای شیرین شهادت اعزام می‌شود اما گویی قسمتش نجات دادن آدم‌هاست.
داستان از این قرار است که مردی پس‌ از سال‌ها انتظار به سوریه اعزام می‌شود. اعزامیِ قصه ما خودش را بین سنگرها و توپ و تانک‌ها تصور می‌کند اما ماموریتش چیز دیگری است. رزمگاه او، انگار بسیار فراتر از میدان جنگی است که در ذهن داشته است.
کتاب، تکراری شروع می‌شود. شبیه تمام کتاب‌های دفاع مقدس و سیره شهدا، «همسایه‌های خانم‌جان» نیز با اعزام مردی به جنگ شروع می‌شود. تمام صفحات اول کتاب مونولوگ‌هایی است بین شخصیت اصلی و خودش، که بسیار بجا اما طولانی است و این به درازا کشیدن کمی مخاطب را آزار می‌دهد. تا اینجا همه‌چیز تکراری است. مردی به جنگ اعزام شده. آرزوی شهادت دارد. همسر و فرزندانش را ترک کرده و مضطرب است. اما از اینجا به بعد، هیچ تکراری در روایت دیده نمی‌شود. کتاب، تونلی عمیق را حفاری می‌کند در قلب آدم‌هایی که در جنگ زندگی می‌کنند و با جنگ مانوسند؛ آدم‌هایی که اسلحه ندارند. نمی‌جنگند، اما حتی بیشتر از رزمندگان تبعات و اثرات جنگ را می‌فهمند؛ آدم‌هایی که خوب دانسته‌اند جنگ اصلا چیز خوبی نیست. آدم‌هایی که در بیمارستان‌اند. نه بیمارستان‌های معمولی... بیمارستانی خاص، که سرنوشت آدم‌های جدیدی را رقم می‌زند.
شخصیت‌پردازی کتاب ضعیف است. نویسنده آنقدر تمرکزش را روی روایت گذاشته که از شخصیت‌ها غافل شده است. شخصیت‌های او عمق ندارند. شما آنها را باور می‌کنید. با آنها زندگی می‌کنید. درکشان می‌کنید. اما آیا برای یک شخصیت‌پردازی خوب، همین کافی است؟ فکر نمی‌کنم. نویسنده، ادراکات و رفتارهای شخصیت را از بالا نگاه می‌کند. به مفهومی دیگر، بهتر است بگویم حسِ شخصیت‌ها، برای خودشان نیست.
با این حال نوع نگاه نویسنده به سوژه، اکثر عیب‌های کتاب را می‌پوشاند. زینب عرفانیان دوربینش را آنچنان بجا و درست کار گذاشته که همین تازگی شیوه روایت برای مخاطب کافی است تا از کتاب لذت ببرد. این کتاب، برخلاف تمام کتاب‌هایی که در حوزه شهدای مدافع حرم نوشته شده درباره سیره رفتاری و سبک زندگی شهدا نیست. روی خانواده و روی خود شخصیت اصلی کتاب زوم نمی‌کند. گره زینب عرفانیان در جنگ، فراتر از این‌هاست. موضع او «حق و باطلی» است بین جنگاور و جنگ‌دیده‌ای که مظلوم است؛ بی‌صداست و آسیب‌دیده. برای همین هم مخاطب شخصیت اصلی داستان را میان چالشی عمیق مشاهده می‌کند. او قرار است از جان آدم‌هایی محافظت کند که خواسته یا ناخواسته با نام داعشی به دنیا می‌آیند. آدم‌هایی که پدرهایشان هرلحظه ممکن است بیمارستان را روی سرشان خراب کنند. آدم‌هایی که از روز اول تولد قربانی به دنیا آمدند. آدم‌هایی که جانشان برای هیچ‌کس مهم نیست، به‌جز خانم‌جان ... هرچه باشد آن‌ها همسایه‌های خانم‌جان‌اند و اینجاست که مفهوم ایثار در لایه‌های زیرینِ کلمات زینب عرفانیان جان می‌گیرد و زنده می‌شود؛ ایثاری بی‌مثال که روایت کتاب را عمیق‌تر جلو می‌برد و بیمارستان را به میدان جنگی تبدیل می‌کند که آنجا هیچ‌کس با هیچ‌کس دشمن نیست. آنجا، همه خادمان و پرستاران فارغ از هرچه خارج بیمارستان درحال رخ دادن است فقط به یک چیز فکر می‌کنند: نجات جان همسایه‌های خانم‌جان!
وجه قابل‌تمایزتر «همسایه‌های خانم‌جان‌» این است که شخصیت اصلی کتاب، حقیقی است‌. در واقع شما نه با یک داستان، بلکه با بخشی از یک زندگی‌نامه طرف هستید. البته تاکید می‌کنم، بخشی از یک زندگی‌نامه! وگرنه این کتاب را اصلا نمی‌توانید در طبقه‌بندی زندگی‌نامه جا دهید. شما تنها یک پلن باشکوه را از زندگی پرستار، احسان جاویدی می‌خوانید که نه می‌توان گفت تمام زندگی اوست و نه می‌توان گفت بخش تاثیرگذاری نیست. این باعث پیدا شدن تعلیق و معلق بودن کتاب بین داستان و زندگی‌نامه می‌شود. این تعلیق، البته هم می‌تواند مثبت باشد و هم منفی؛ هم می‌تواند مخاطب را گیج کند و هم زیرکی نویسنده را به او نشان بدهد. هرچه باشد، این دوگانگی تا حدودی دلچسب است و غیرقابل تحمل نیست.
زینب عرفانیان، درباره کتابش می‌گوید: «همسایه‌های خانم‌جان روایتی از خط فکری حاج قاسم سلیمانی است. آن کسی که بعد از فتح البوکمال (آخرین پایگاه داعش در سوریه)، دستور داد همه زن‌ها و بچه‌ها باید سالم از شهر بیرون بیایند، بعد نیروها وارد شهر شوند.»
این نقل‌قول نشان می‌دهد که او، بسیار خوب کتابش را شناخته است. همسایه‌های خانم جان دقیقا همان خط فکری را دنبال می‌کند که شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای مدافع حرم بخاطر آن وارد جنگِ رودررو با داعش شدند. در همسایه‌های خانم‌جان روی دیگر جنگ و دود و آتش و انفجار و وحشیگری‌های داعش به تصویر کشیده می‌شود. زینب عرفانیان با روایتش تصویری را بازنمایی می‌کند که تابه‌حال پنهان بوده است؛ تصویری که فقط در جبهه حق دیده می‌شود. از دیگر ویژگی‌های خوب کتاب، تصمیم ناشر درباره عکس‌هاست. تصاویر و عکس‌هایی که پای ثابت آرشیو کتاب‌های مستند هستند و در همسایه‌های خانم‌جان، به جای اینکه به‌صورت آلبوم در انتهای کتاب قرار بگیرند، آخر هر فصل ضمیمه شده‌اند و ادراکِ خواننده از عکس نیز، با خواندن شرح و جزئیات آن بهتر و عمیق‌تر می‌شود و به لطفِ روضه‌خوان بودن شخصیت حقیقی کتاب احسان جاویدی، در جای‌جای کتاب با روضه‌های ناگهانی چشم‌هایتان تر خواهد شد. بعد از کتاب و فارغ از هر کاستی‌ای که داشت، به حال قهرمانان آن داستان غبطه می‌خورم و کاش می‌شد روزی به تمام پرستاران بیمارستانِ داستان بگویم: «درست است هیچ‌وقت شبیه شما قوی نبوده و نیستم، اما افتخار می‌کنم به شما و خوشا به حال زنان و نوزادانی که کنار شما و خانم‌جان جایشان بسیار امن بود...»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.