آگاه: ازاینجهت، احتمالا بهترین کار این باشد که در یک حاشیه امن، در جایی بیرون از روند پرشتاب اطلاعات درست یا غلط به موضوعاتی بپردازیم که هنوز میشود بهشکل شایستهای درباره آنها فکر کرد. در میان همه موضوعاتی که ممکن است از این ویژگی برخوردار باشند، بحث درباره رفتار دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات اخیر در سوریه که به سرنگونی رژیم بشار اسد منتهی شد بیش از موضوعات دیگر برای ما موضوعیت دارد. رابطه خاص رژیم اسد با ایران و اهمیت نقش حضور مستشاری ایران در خاک سوریه برای حمایت از محور مقاومت از این منظر اهمیتی محوری دارد. در این یادداشت کوتاه تلاش میکنم تا به این موضوع بپردازم.
ایران، سوریه و داعش
وقتی در سال۲۰۱۱ و بعد از ظهور شورشهای خیابانی بخشی از مردم سوریه برای اصلاح امور سیاسی کشور به بهانهای برای اعلام حضور مجموعه قابلتوجهی از گروههای اسلامگرای افراطی تبدیل شد، دولت جمهوری اسلامی ایران که ظهور گرایشهای افراطی منادی خلافت اسلامی را در تضاد با امنیت ملی خود میدید، با درخواست رسمی دولت وقت سوریه، به مقابله جدی با این گروهها پرداخت. در آن روزها، امکان تفکیک میان گروههای شورشی و معترضان سوری، نه برای دولت سوریه و نه برای هیچ بازیگر دیگری وجود نداشت. گروههای خلیفهگری اسلامی با روحیهای بسیار خشن، رفتاری غیرانسانی علیه همه نهادهای دولتی و اقلیتهای قومی، فرهنگی و دینی در داخل سوریه نشان میدادند، بازار بردهفروشی آنها رونق پیدا کرده بود و هر روز جنگجویان جدیدی را از سرتاسر جهان جذب میکردند. بازیگران منطقهای و بینالمللی تلاش میکردند تا از یک بحران داخلی در کشور سوریه بهعنوان بهانهای برای دستیافتن به اهداف خود پیدا کنند. در این شرایط، امکان شکلگیری گفتوگوهای سوری-سوری میان مخالفان مسلح و رژیم وقتی سوریه وجود نداشت. از طرفی، حرکت پرشتاب گروههای خلیفهگری اسلامی بهسمت مرزهای جمهوری اسلامی ایران، با حمایت قابلتوجه پنهان و آشکار بازیگران منطقهای و بینالمللی به تهدیدی برای امنیت ملی ایران تبدیل شده بود. از این جهت مداخله قدرتمند نیروهای نظامی ایران در آن سالها در مبارزه با این خطر امنیتی قابل توجه اجتنابناپذیر بود. ایران سرانجام با همکاری شرکای منطقهای خود توانست تهدید این گروهها برای امنیت ملی خود را دفع کند. با آرامتر شدن اوضاع سوریه و دفع خطر داعش و دیگر گروههای تروریستی در فاصله مناسب از مرزهای ملی ایران، دولت جمهوری اسلامی ایران به بخشی از ابتکارات سیاسی برای ایجاد نوعی آشتی ملی در سوریه پیوست تا شاید از این طریق زمینههای داخلی ایجاد آشوب دوباره در سوریه را با کمک دولت بشار اسد و از مجرای فرآیندهای سیاسی از بین ببرد. درحالیکه ایران هم در مذاکرات چندجانبه و هم در گفتوگوهای دوجانبه با بشار اسد بارها بر ضرورت آغاز این فرآیندها تاکید کرده بود، تعلل رژیم اسد در انجام اصلاحات گسترده و قابلتوجهی که به آشتی میان دولت و ملت در سوریه منتهی میشد، مانع از ترمیم زخمهای سیاسی و اجتماعی در جامعه سوری و پر شدن شکاف میان دولت و ملت سوریه شدند. تاکیدات مقامات عالیرتبه نظام برای حساسیت رژیم اسد نسبتبه طرحهایی که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای سوریه دارند نیز بهاندازه کافی و بهشکل مناسب موردتوجه رژیم سابق سوریه قرار نگرفتند: سوریه برای ایران و محور مقاومت اهمیت زیادی داشت، ازاینجهت ایران ترجیح میداد که با آغاز روندهای سیاسی برای حل کردن مشکلات داخلی امنیبت سوریه حفظ شده و از این طریق، فرصتهای سوری برای حفظ امنیت ملی ایران و حمایت از جبهه مقاومت پایدار باشند.
ایران، سوریه و مسئله معارضان داخلی
موضوع تحولات اخیر در کشور سوریه که در میانه نبردی سخت میان جبهه مقاومت با رژیم اشغالگر صهیونیستی اتفاق افتاده از چند جهت با رویدادهای مربوط به سال۲۰۱۱ در سوریه و منطقه غرب آسیا متفاوت است، در درجه اول اینطور به نظر میرسد که این رویدادها بر یکجور برنامهریزی کنترلشده بینالمللی با حضور نیروهای منطقهای و فرامنطقهای طراحی شده باشند که بیشتر جهتی ملی دارند. در این زمینه باید به این نکته توجه داشت که اگرچه گروههای اصلی فعال در رخدادهای اخیر هنوز در لیست بینالمللی گروههای تروریستی قرار دارند اما در سطح رفتار و اعلانات رسمی مربوط به سران این کشورها روحیه خلیفهگری مرسوم در دولت داعش مشاهده نمیشود. این گروهها حداقل تا امروز دعوی فرامرزی علیه کشورهای همسایه سوریه نداشتهاند. هرچند هنوز برای ارزیابیکردن ماهیت این گروهها باید زمان بیشتری را اختصاص بدهیم، در وهله نخست نمیتوانیم بگوییم که تهدیدی فوری از طرف آنها متوجه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باشد. ازاینجهت حضور فعال و مبارزه تمامقد نیروهای نظامی ایران یا گروههای مقاومت در سطح منطقه در مقابل این گروهها ضرورتی فوری ندارد. این عدم فوریت به این خاطر است که برخلاف آنچه درمورد ارتش ایالاتمتحده آمریکا و دولتهای غربی همپیمان او میبینیم، نیروهای نظامی ایران و گروههای مقاومت بنا نیست بهعنوان ارتش یا نیروی انتظامی و امنیتی دولتهای دوست و همپیمان آنها عمل کنند. یعنی بنا نیست بهجای آنها مشکلات داخلی ایشان را حل یا در مناسبات داخلی این کشورها دخالت کنند. این موضوعی است که هم در مسائل مربوط به سال۲۰۱۱ در سوریه و هم در روندهای سیاسی جاری میان حزبالله و دولت لبنان و هم در موضوعاتی که به رابطه میان نیروهای مقاومت در عراق با دولت ملی این کشور وجود دارد، بهوضوح مشاهده میشود. رفتار دولت جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نظامی کشور درباره مسائل جاری در کشور سوریه را باید ذیل این فهم از سیاستورزی عاقلانهای که مسئله امنیت ملی را در مرکز توجه خود قرار داده است، فهمید. ایران در مواجهه با مسائل جاری در سوریه، تا وقتی امنیت مرزها و منافع ملی او بهطور مستقیم مورد تعرض قرار نگرفته و فرماندهی نیروهای حاکم بر سوریه به توافقات خود درباره حفاظت از اماکن مقدس و دیپلماتیک ایران پایبند باشد، بیش از آنچه مردم سوریه اراده کرده باشند در امور داخلی سوریه دخالت نخواهد کرد. تنها مسئلهای که میماند موضوعات مربوط به ارتباط مستمر با مقاومت در فلسطین و لبنان است که باید بعد از معلوم شدن وضعیت انتقال قدرت سوریه و براساس واقعیتهای میدانی در این کشور درباره آن اندیشید و تصمیمات تازهای گرفت. برای ارائهکردن هر تحلیلی در این زمینه باید این جمله از سردار شهید قاسم سلیمانی را در نظر حاضر داشته باشیم که «ایران حرم است»؛ و این نکته را از یاد نبریم که سازمان دفاعی مقاومت و نیروهای نظامی ایران در بیرون از مرزهای کشور با هدف حفاظت از حرم و نه دولتهای ملی در کشورهای دیگر طراحی شده است.
نظر شما