۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۱
کد خبر: ۸٬۸۸۶

اسرائیلیسم؛ نمایش تربیت نژادپرستانه

رقیه فاضل ـ پژوهشگر و عضو هیات‌علمی دانشگاه فرهنگیان

مستند اسرائیلیسم را دو ماه پیش دیدم و به نظرم از دو منظر تربیتی بسیار قابل‌تامل آمد؛ شناخت عمیق تربیت اسرائیلی و ایجاد فرصت برای بازاندیشی در تربیت سیاسی.

اسرائیلیسم؛ نمایش تربیت نژادپرستانه

آگاه: الف) شناخت عمیق تربیت اسرائیلی
مزیت اصلی این مستند، روایت تربیت صهیونیستی از زبان صهیونیست‌هاست که می‌تواند به شناخت عمیق دشمن صهیونیستی کمک کند. روایت صهیونیسم از دریچه چشم «ما» گرچه ضروری است اما نمی‌تواند جای آشنایی با «ادراک اسرائیلی از صهیونیسم» را بگیرد.
در مستند مشاهده می‌کنیم چگونه یک کودک یهودی، به یک نظامی صهیونیست تبدیل شده یا جزو هواداران سرسخت اسرائیل می‌شود. مرور اندیشه و عواطف جوان یهودی در این مستند که برای پیوستن به ارتش اسرائیل از آمریکا به اسرائیل مهاجرت می‌کند و واکاوی ریشه‌های آن ما را به مبانی تربیتی آشکار و پنهان ارتش اسرائیل آشناتر می‌کند و به آنچه در ذهن سرباز اسرائیلی می‌گذرد مسلط‌تر؛ و در معرکه تربیتی جبهه مقاومت، دقت در استراتژی‌های تربیتی دشمن اهمیت ویژه پیدا می‌کند.

گام شناخت در تکوین هویت اسرائیلی
اگر در تربیت، تکوین هویت را چرخه‌ای از شناخت، عاطفه و کنش بدانیم، در مستند اسرائیلیسم گام‌های اصلی این چرخه در تربیت اسرائیلی روایت می‌شود و البته هر گام، گام‌های بعدی و قبلی خود را نیز تقویت و بازتولید می‌کند. در گام شناختی چرخه تکوین هویت، آنچه به چشم می‌خورد، غلبه رویکرد هیجانی در تربیت بر رویکردشناختی، غرقه‌سازی یک‌سویه‌شناختی و محدود شدن منابع شناخت، است. 
مطابق با آنچه در مستند روایت می‌شود، تلاش‌های بسیار بر انجام فعالیتهای هیجانی بدون گفتگو و تفکر انتقادی، تربیت سیاسی اسرائیلی را پرهیجان و کم‌مایه کرده است. 
چنانچه مربی به جوانان یهودی می‌گوید شما جوانان به‌عنوان سربازانی بیرون از اسرائیل به سه چیز احتیاج دارید؛ عشق، اعتقاد و دانش. اما این دانش چگونه رقم می‌خورد؟ شناخت در این میان، یا تحت‌تاثیر هیجان قرار می‌گیرد یا به‌صورتی یک‌سویه و با منابعی محدود، در اختیار جوان یهودی آمریکایی قرار گرفته است.
غرقه‌سازی یک‌سویه از لحاظ شناختی، آنجایی نقش خود را نشان می‌دهد که آن جوان یهودی که به سرزمین‌های اشغالی رفته است، جسورانه به آن سوی دیوار می‌رود و تازه متوجه می‌شود که هیچ از فلسطین و اعراب ساکن در آن نمی‌داند. او می‌گوید به ما گفته بودند فلسطین سرزمینی خالی است که اعراب بدون سازماندهی در آن زندگی می‌کرده‌اند و با دیدن تمدن و فرهنگ فلسطینی تازه متوجه کم‌اطلاع بودن خود می‌شود. «تعدد» منابع شناخت، طبیعتا می‌تواند «بدون تنوع» و یکدست باشد و تنها حس چندسویه بودن را در مخاطب ایجاد کند و این حس چندسویه را جایگزین اعتبار علم و ادراک قرار دهد؛ اتفاقی که در تربیت صهیونیستی رقم خورده است.

گام عاطفه در تکوین هویت اسرائیلی
در گام عاطفه از چرخه هویت، آنچه پررنگ به چشم می‌خورد، حس انسجام درون‌گروهی بسیار بالا و احساس برتری هویتی، نسبت به دیگر انسان‌هاست که بنیاد نژادپرستی صهیونیستی را شکل داده است. احساس نزدیکی عاطفی جوان یهودی به یهودیان اسرائیل و ارتش صهیونیستی و شوق سفر به اسرائیل که از کودکی برای آنان تبلیغ می‌شود، برای جوان آمریکایی حس همبستگی و انسجام هویتی ایجاد کرده و هویتی جمعی به او اعطا کرده است، تا آنجاکه در ابتدای مستند اعلام می‌شود که «جامعه غیریهودی تمرکز و دلبستگی ما را نسبت به اسرائیل نمی‌فهمد». طبیعتا هویت علاوه‌بر انسجام‌بخشی گروهی، تمایزبخش و تشخص‌آفرین نیز هست؛ اما این تشخص و تمایز هویتی، در فرآیندی غیرطبیعی و غیرانسانی، به حس برتری هویتیِ گروهی بر گروه دیگر منجر شده است. بروز این عاطفه اجتماعی، دیگر در شکل هویت قومی یا مذهبی نیست، بلکه خود را در تعصب نژادی و رژیم سیاسی آپارتاید نشان داده است که لوازم تربیتی خود را به وجود می‌آورد. اعلام بی‌محابای برتری قومی یهود بر دیگر اقوام و ملل از سوی نوجوان و جوان یهودی، نشانه‌ای از تربیت نژادپرستانه است که محدودیت منابع شناختی و حصار نامرئی رسانه‌ای و تربیتی، آن را تقویت می‌کند.

گام کنش در تکوین هویت اسرائیلی
وجود کلونی‌های صهیونیستی همچون هلیل در دانشگاه برکلی برای جوانان دانشجوی یهودی، برگزاری اردوی اسرائیل برای کودک و نوجوان اسرائیلی ازسوی موسسه یهودی تاگلیت-برترایت و تبیین انحصاری دو استراتژی «پیوستن به ارتش اسرائیل» یا «دفاع از اسرائیل در افکار عمومی» برای آینده کودک و نوجوان یهودی آمریکایی، ساختارهایی اساسی برای جهت‌دهی کنش جوان یهودی در چرخه تکوین هویت اوست. ایجاد چنین ساختارهایی، کنش‌های داوطلبانه و حتی سرگردان را می‌تواند جهت داده و اینگونه، تربیت صهیونیستی و نژادپرستانه را تقویت کند.
آنچه به نام شکاف در جامعه یهودی آمریکا در نسبت با اسرائیل در مستند مشاهده می‌شود، ناشی از شکاف‌ها و آفت‌های موجود در چرخه تکوین هویت در تربیت اسرائیلی است. غرقه‌سازی یک‌سویه‌شناختی، با پا نهادن به بیرون از جامعه بسته متزلزل می‌شود. برقراری ارتباط با جوانان فلسطینی و غیریهودی، می‌تواند در عواطف نژادپرستانه جوان یهودی شک ایجاد کند و این یعنی خروج از کلونی بسته نسل‌های قدیم یهودیان آمریکایی.

ب) ایجاد فرصت برای بازاندیشی در تربیت سیاسی
یهودیت تحریف‌شده دارای غایاتی است که تربیت سیاسی و تصرف قدرت را در این آیین، معنادار و جهت‌مند می‌کند. برخلاف مسیحیت کنونی که بدون اعلام آرمانی تمدنی و سیاسی، مدعی حکومت و تربیت سیاسی ذیل آن دین هم نبوده است؛ گرچه نمی‌توان تربیت کاتولیک را فارغ از وجه سیاسی دانست، چراکه تربیت، خود سیاست‌ورزی است و حاوی امر سیاسی.
در اندیشه اسلام ناب، که با آرمان «تحقق عدالت به دست مردم تزکیه شده»، آشکارترین پیام سیاسی را -که به دست گرفتن قدرت و حاکمیت است- اعلام می‌کند، طبیعتا تربیت سیاسی جایگاه ویژه‌ای دارد. تامل در مستند اسرائیلیسم، فرصتی برای بازاندیشی در تربیت سیاسی و روش‌های آن در اسلام فراهم می‌کند. تاکید بر مظاهر و مناسک سیاسی در تربیت کودک و استفاده از کنش‌های دارای شور و هیجان، در تربیت اسرائیلی، ممکن است مخاطب ایرانی مستند را به این سوال برساند که مگر ما نیز در تربیت فرزند انقلابی از این شیوه‌ها استفاده نمی‌کنیم؟
اینجاست که فرصت بازاندیشی فراهم می‌شود و هشدارهایی تربیتی برای مبانی و روش‌های تربیت سیاسی مطلوب در اسلام ناب می‌توان دریافت کرد.
تاکید بر مطالعه و تشویق جستجوگری و تفکر در متربی، تحمل و شنیدن آرا و اتباع احسن آنها، مذموم شمردن تربیت فرعونی که موجب استخفاف عقول بود تا مردم از قدرت او تبعیت کنند، نشان می‌دهد که در تربیت سیاسی از منظر اسلام ناب، گام شناخت را در چرخه هویت، می‌توان و باید آزادمنشانه برداشت؛ اگرچه این تاکید بر آزادفکری، دلیلی بر ساده‌اندیشی درباره حیله‌ها و هجمه‌های فکری، رسانه‌ای و شناختی دشمن نخواهد بود.
در لایه عاطفی نیز، تاکیدات اخلاقی اسلام بر انصاف و دوری از تعصب و طرد نگاه‌های نژادپرستانه، باعث می‌شود که احساس هویت جمعی، گرچه موجب درک پیوند میان هم‌کیشان شود اما این پیوند، تنها باعث حمایت و دفاع و رضایت‌مندی از «من جمعی» نخواهد بود و به طریق اولی خود برتربینی را تئوریزه و نهادینه نخواهد کرد. آموزه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در تربیت اسلامی، که بر پایه ادراک پیوند و محبت و ولایت مومنین بنا نهاده شده، معتقد است که پیوندهای جمعی، باعث نادیده گرفتن نقص‌ها و عیب ها نخواهد بود و اتفاقا یکی از وجوه ضروری در تربیت سیاسی اسلام، اصلاح‌گری جامعه خودی است. عدم توجه به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در تربیت سیاسی، طبیعتا می‌تواند موجب تعصب سیاسی و مذهبی و نقدناپذیری شده که مقدمه نژادپرستی یا ناسیونالیسم فاسد خواهد بود.
درک پیوندهای عاطفی اجتماعی، ذیل پیوند سرشار از فقر با خدا، باعث خواهد شد پیوندهای اجتماعی و هویت جمعی و سیاسی مسلمانان، دارای معیاری برای قضاوت باشد و پیوندهای حق و باطل در این میانه معنادار خواهد بود. همچنین مراتبی دیدن پیوندهای انسانی و ایمانی در اسلام ناب، هیچ‌گاه نمی‌تواند پایه‌گذار تعصب مذهبی یا نژادپرستانه شود و هویت جمعی کور، بسته و متعصب را شکل دهد.
از سوی دیگر، در گام کنش چرخه تکوین هویت، مراتبی دیدن کنش سیاسی و تاکید بر تکلیف به اندازه نعمت و وسع، باعث می‌شود که در عین تعریف ساختارها و ایجاد تشکیلات برای کنش جمعی سیاسی، ابتکارات و وجه مردمی و ذومراتب در کنش سیاسی دیده شود که خود آزادی خوبی برای عرصه تربیت فراهم می‌کند.
باتوجه‌به وجوه افراق بیان‌شده میان تربیت سیاسی در اسلام ناب و تربیت اسرائیلی روایت‌شده در مستند اسرائیلیسم، به نظر می‌آید مشاهده این مستند می‌تواند فرصت مغتنمی باشد برای درک عمیق تربیت اسرائیلی و همچنین بازاندیشی و اصلاح انحرافات احتمالی در تربیت سیاسی ما. از سوی دیگر، اصل توجه به اولویت تربیت سیاسی و برنامه‌ریزی برای آن در تربیت یهودی، برخلاف روال رایج مربیان و تشکل‌های تربیتی مذهبی در ایران، برخی عقب‌ماندگی‌های ما در تربیت سیاسی را بازنمایی می‌کند که درس گرفتن از این منظر نیز اهمیت دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.