۱۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۴
کد خبر: ۱٬۹۰۹

آرش قادری در گفت‌وگو با آگاه مطرح کرد

«ترور» قرار بود بخشی از فصل سوم «گاندو» باشد

آیا عجله برای به پخش رساندن سریال، داستان را «ترور» کرده است؟

سریال‌های ضعیف در سراسر دنیا وجود دارند، حتی بهترین‌ تیم‌ها هم قطعا در کارنامه هنری خود اثری ضعیف دارند. در چند سال اخیر سریال‌های صدا و سیما، به خصوص در ژانرهای امنیتی، آن قوتی که باید را نداشته است. مجموعه‌های متعددی همچون «خانه امن»، «سرجوخه»، «تمام رخ» و ... ساخته شد، اما در اصل به‌جای داشتن قصه‌هایی قوی و به تصویر کشیدن بخشی از مسائل راهبردی امنیتی، گویی یک نگاه دم‌دستی و سطحی با ساختارهای مشابه تولید شده‌ است.

«ترور» قرار بود بخشی از فصل سوم «گاندو» باشد

الناز برکاتی _ خبرنگار سرویس فرهنگی: مینی سریال «ترور» که به مناسبت چهارمین سالگرد سردار سلیمانی در حال پخش است، نمونه‌ای از آثاری است که فقدان آن‌ها در سینما و تلویزیون حس می‌شود. باتوجه به اینکه سریال‌های امنیتی متعددی ساخته شده، اما همه آن‌ها بیشتر به مضامین جاسوسی پرداخته‌اند. این بار تیم مجموعه تلویزیونی «گاندو» دست به ساخت این نوع سریال زده و ترور ناموفق سردار سلیمانی در سال 97 در ایران را به تصویر کشیده است. «ترور» در عین تفاوتش با مابقی آثار امنیتی، نقطه ضعف‌هایی هم دارد. برای بررسی نقاط ضعف و چالش‌های ساخت این مجموعه با آرش قادری، نویسنده سریال‌ها «هوش سیاه»، «گاندو»، «ترور» و ... گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

باتوجه به فقدان چنین آثاری و گذشت چند سال از ترور سردار سلیمانی، چرا دیر به این موضوع پرداخته و سریال ساخته شد؟

در کمتر از یک هفته بعد از شهادت سردار سلیمانی، پیشنهاد نگارش این سریال به من داده شد؛ من به واسطه اینکه این اتفاق تازه رخ داده بود و چون فکر می‌کردم، 5 الی 6 ماه زمان نیاز است تا فرآیند طی شده در مورد شهادت سردار مشخص شود. به همین علت بنده به شخصه پیشنهاد دادم در این مدت کاری ساخته نشود اما در مورد ترور نافرجام سردار که در سال ۹۷، در حسینیه بیت‌الزهرا رخ داد، قصه بنویسیم؛ اما به دلیل حساسیت‌هایی درونی و بیرونی که توسط مردم و مسئولین ایجاد شده بود، احساس کردم باز هم باید زمان بگذرد.

مینی‌سریالی که به عنوان «ترور» منتشر شد، قرار بود بخشی از فصل سوم سریال «گاندو» باشد، یعنی این تیم عملیاتی که ماجرای ترور در کرمان را کشف می‌کند در مجموعه «گاندو» دیده شود؛ باز هم با مشورت مسئولین موسسه اندیشه شهید آوینی و سیما فیلم به این نتیجه رسیدیم که در این صورت هم باز حق مطلب ادا نمی‌شود و بهتر است یک سریال مستقل ساخته شود.

این جریان گذشت اما دیگر هیچ خبری نشد تا اینکه بعد از مدت‌ها به واسطه خبری متوجه شدم از طریق دیگری برای ساخت سریال اقدام می‌شود. حدود دو ماه قبل از تولید این سریال گفته شد، سریال نوشته شده با رویکرد موسسه آوینی و سیما فیلم همخوانی ندارد و نیاز هست تا دوباره نوشته شود، بنابراین فیلمنامه مجدد با دیدگاه من نوشته شد.

آقای امینی در گفت‌وگویی گفتند که داستان 8 بار بازنویسی شده، این فرآیند چگونه طی شد؟

این قضیه مربوط به داستانی بود که قبلا نوشته شده بود؛ آن فیلمنامه به کل کنار گذاشته شد و از اول واقعه اتفاق کرمان به عنوان یک اتفاق خبری روی میز آمد و بر مبنای آن داستان نوشته شد.

سرعت و عجله برای پخش سریال همزمان با چهارمین سالگرد حاج قاسم، داستان را شهید نکرده؟ چون مشخص است در برخی موارد به لحاظ داستانی مشکل وجود دارد.

چون داستان در یک محدوده زمانی کوتاه اتفاق افتاده است، اگر 5 سال هم برای نوشتن داستان سریال وقت داشتم، باز هم همین داستان را می‌نوشتم.

باتوجه به این که عوامل این سریال و مجموعه «گاندو» یک تیم واحد بود، آیا حس نمی‌کنید که مجموعه «ترور» به نسبت «گاندو» ضعیف‌تر بوده است؟

دو نکته در اینجا وجود دارد؛ «گاندو» سریالی است که مخاطب نمی‌داند چه اتفاقی می‌افتد و پیگیر است تا ببیند آن فرآیند به کجا می‌رسد، اگر هم نتیجه را بداند به‌دنبال شناخت مسیر است. در مورد ترور سردار هر چیزی که بنویسیم، مخاطبان به اتفاق آگاهند و می‌دانند چیزی که اکنون پخش می‌شود، درباره یک ترور نافرجام است و به نتیجه نخواهد رسید؛ زیرا بیش از یکسال بعد از این ترور ناموفق، حاج قاسم در عراق به شهادت رسیده‌اند. پس زمانی که نتیجه یک داستان مانند مجموعه «ترور» مشخص باشد، به اندازه سریالی مانند «گاندو» که مخاطب برای اولین بار می‌بیند، جذابیت ندارد. کسی نیست که اسم سردار سلیمانی را بشناسد و با شنیدن نام ایشان، نداند قصه از چه قرار است. بنابراین به همین علت جذابیت و کششی که مجموعه تلویزیونی «گاندو» و یا سریال‌های دیگر دارند، در این مینی سریال وجود ندارد.

«ترور» قرار بود بخشی از فصل سوم «گاندو» باشد

برای ساخت سریال چه چالش‌هایی با مقامات و ارگان‌های دولتی و امنیتی داشتید؟ ملاحظات خاصی وجود داشت یا داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است؟

نوشتن در مورد شخصیت‌هایی که هم جایگاه اجتماعی و هم جایگاه سیاسی_ نظامی دارند، مشکل بزرگی برای نویسنده و تیم تولید به‌همراه دارد و آن این است که افراد در یک حلقه اجتماعی و شغلی قرار دارند، زمانی که قرار باشد درباره یک فرد داستان بنویسیم، مناسبات اجتماعی او با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند یعنی با مردم عادی متفاوت است. اگر قرار باشد تصویر یک شخصیت سرشناس، نمایش داده شود، علاوه بر مردم عادی باید افراد هم‌رده او هم ارتباط داشت. بنابراین نوشتن و نشان دادن یک تیم اطلاعاتی که در اتاق نشسته‌اند نیازمند آن است که از کل حاکمیت مجوز داشته باشیم تا بتوانیم درباره آن‌ها صحبت کنیم.

مدت زمان‌هایی که سردار در تهران و ایران بوده‌اند کوتاه‌تر و به طبع ارتباط  ایشان با مردم عادی کمتر بوده است، بنابراین ارتباط بیشتری با مقامات و مسئولین رده اول دولت و حاکمیت داشته است؛ تمام حساسیت‌هایی که روی سردار وجود دارد، روی این آدم‌ها هم هست. طبیعتا این مسئله هم یکی از دشواری‌های این راه بود.  

چرا در طول سریال و در هیچ یک از سکانس‌ها، تصویری از سردار دیده نشد؟

از تکنیک قهرمان غایب یا شخصیت اصلی غایب و راوی در سایه استفاده کردم. سردار سلیمانی در این قصه قهرمان غایب است، یعنی مخاطب هیچ وقت به صورت مستقیم سراغ سردار نمی‌رود و به صورت فیزیکی او را در قصه نداریم. اگر دنبال شخصیت اصلی برویم از همه سمت یعنی دوستان، خانواده، نیروهایشان، مردم و ... به مشکل می‌خوریم. بهترین گزینه‌ای که برای نگارش به مشکل نخوریم این بود که ازین سبک استفاده کنیم. زیرا امکان داشت باوجود این حساسیت‌ها به چالش بخوریم و اصلا سریال به پخش نرسد.

شما به عنوان نویسنده شناخته شده در این حوزه، به این رویه و در این ژانر مسیر را ادامه خواهید داد؟

بله، مسیر را ادامه خواهم داد اما فعلا برای مدتی خیر، من سال‌های زیادی در این حیطه کار کردم، ورود به سیستم امنیتی_سیاسی را با داستان‌هایی همچون سریال «هوش سیاه» یعنی با مامور امنیتی که قرار نیست شلیک کند و فقط قرار بر آن است تا فکر کند، شروع کردم که با جذب مخاطب همراه شد.

به شخصه علاقه دارم این مسیر را ادامه دهم اما به دلیل دشواری‌ها و افزایش بیش از حد، تعداد سریال‌های امنیتی و یا سریال‌هایی که در آن‌ها مسائل امنیتی هم مطرح می‌شود، فعلا نمی‌خواهم فعالیتی در این ژانر انجام دهم زیرا  به نظر من، این شکل مجموعه و سریال‌ها بیش از حد لازم و بیش از حد توان و تحمل مخاطب ساخته شده است، بسیاری از سریال‌های ما در تلویزیون به موضوعات امنیتی می‌پردازند. اگر با کیفیت خوب ساخته شوند، اشکال ندارد اما بسیاری از سریال‌ها موضوعاتی دم‌دستی دارند و قصه اندازه و ارزش ندارد. اینکه فردی را با بی‌سیم بافنر یا بی‌سم فنری در گوش ، لباس شخصی می‌پوشد و ... سوژه امنیتی نیست بخش بسیار کوچکی از سوژه‌های امنیتی است. متاسفانه سوژه‌هایی که انتخاب می‌شود سوژه‌هایی نیستند که خیلی قابلیت پرداخت داشته باشند. صدا و سیما باید از تعداد اینگونه سریال‌ها کاسته و به کیفیت آن اضافه کند. زمانی مدام هشداری به جامعه داده می‌شود، به‌جای اینکه نقش امنیت پررنگ شود، حس عدم اطمینان و امنیت منتقل می‌شود و گویی این ذهنیت ایجاد می‌شود که ما جامعه ناامنی داریم. سریال‌های پلیسی هم همینطور هستند، اگر 5 سریال پلیسی به طور همزمان درباره مواد مخدر پخش شود همه حس می‌کنند به قدری آمار اعتیاد بالاست که صدا و سیما به فکر ساخت اینگونه سریال ها افتاده است. نه اینکه پرداخت به این موضوعات نیاز نباشد اما به این اندازه هم نیاز نیست. خیلی از سریال‌ها حتی اگر اطلاعاتی_ امنیتی هم نباشند، بخش عمده‌ای از آن‌ها به مسائل اطلاعاتی_ امنیتی می‌پردازد. این کوتاهی کارکرد فرهنگی پلیس در سال‌های اخیر است، به جای آنکه حضور خود را در صدا و سیما به صورت پررنگ نشان دهد، سریال‌های اطلاعاتی_امنیتی جایش را گرفته‌اند.

محمدحسین لطیفی در مینی سریال «ترور» و داریوش فرهنگ در سریال «گاندو» تقریبا شخصیت‌های شبیه داشتند و هردو نقش فرمانده اطلاعاتی را ایفا می‌کنند، اما انگار کارکتر فرهنگ بسیار جذاب‌تر و مناسب‌تر از لطیفی بوده، علت این مسئله به بخش کارگردانی مربوط است یا مضمون قصه؟

قطعا زمانی که آن جنس از سریال را با تخیل نویسنده و مبتنی بر واقعیت بخواهیم اجرا کنیم خیلی امکان مانور بیشتر است. هرجایی که از تخیل بیشتر بتوان استفاده کرد و مخاطب نتیجه را نداند قطعا آن شخصیت پر رنگ‌تر و جذاب‌تر خواهد شد.

کار با مجتبی امینی چطور است؟ آیا به همکاری با ایشان ادامه خواهید داد؟

یک ضرب‌المثل فوتبالی است که می‌گوید: «تیمی که روی برد است به ترکیب آن دست نزن»، زمانی که کارهای موفق داشتیم و به لحاظ ارتباط حرفه‌ای و کاری هیچ مشکلی نداریم و روابط حرفه‌ای تعریف شده در عین رفاقت وجود دارد، احساس نمی‌کنم نیازی به تغییر تیم باشد. تا زمانی که هر دو طرف احساس کنند به یک نقطه مشترک فکر می‌کنیم می‌توان به همکاری ادامه داد.

برای چهل‌و دومین جشنواره فیلم فجر همکاری نداشتید؟

خیر فیلمی نداشتم، فیلم‌ها هنوز درحال فیلمبرداری هستند و یا اصلا به جشنواره ارائه نشده‌اند، جشنواره جای حضور فیلم است و به استناد فیلم عوامل آن در جشنواره حضور پیدا می‌کنند، وقتی فیلمی نداریم فقط می‌توانیم تماشاچی باشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.