آگاه: حتما همه ما شخصیت فروغ را حتی شده به بهانهای گذر به شعرهای آن میشناسیم؛ دختری نارکدل و نازکخیال در خانهای با چهاردیواری سیاه و حاضر در عصر مردسالاری، دختری که زندگیاش درست در مقابل شخصیتی مانند پروین اعتصامی است؛ دختر نازپروردهای که حمایت خانواده را همیشه داشت و خانه پدریاش محل رفتوآمد بزرگان بود اما فروغ با پدری با خلق و خوی نظامی بیش از اندازهاش، جهان را برای همسر و دخترانش بزرگتر از چهاردیواری خانهاش نمیدانست، دختری که کمتر او را باور میکردند و عرصهای برای ظهور و بروزش در جامعه مهیا نبود. شروع فیلم «رگهای آبی» ساخته جهانگیر کوثری یک اثر کلاسیک سیاه و سفید است و تو را با خود به عصر پخش فیلم کازابلانکا در سینماهای قدیم تهران میبرد. البته پرش فیلم از دهه۴۰ به عصر حاضر نهتنها کمکی به اصل داستان نکرده، بلکه کارگردان و نویسنده به طرز بیهودهای سعی در نمایش دنیای موازی دو فروغ داشته که اصلا موفقیتآمیز نبوده است؛ شاید مسئلهای وجود دارد که هنوز نویسنده فکر کرده گریبانگیر زنان مستقل حاضر است. «رگهای آبی» فیلم خوبی برای عرضه به مخاطب نیست؛ چه مخاطبی که فروغ را بشناسد، چه نشناسد.
راستش، برای هر دوی آن مصیبت است. فروغ فرخزاد یک دخترک ظریف و پر از تراوشات احساسی است که در قالب شعر این روحیه کاملا نمایان شده است اما درعینحال این دختر در عصر مردانه خود جسورانه حرکت میکند. برخلاف این، چیزی که فقط در این فیلم میبینیم شاعرهای سرخورده، منزوی و بیمار است. فرخزاد زن در جستوجوی استقلال و پردغدغهای بوده که در این فیلم فقط یک زن بوالهوس نشان داده شده و در عین تعهد به همسر خود، پرویز شاپور با ناصر خدایار قرار عاشقانه میگذارد و شاپور نیز یک مرد غافل و بیاحساس نشان داده شده است.
یکی از شاخصترین کارهای فروغ «خانه سیاه است» بود که نقطه عطفی در نشاندادن دغدغه این هنرمند است و این همان جمله معروف «هنرمند دردمند است» را متبادر میکند اما کارگردان سرسری از آن گذشته و این بحث مهم را رها کرده است.
هرلحظه از این فیلم خون خون بیننده را میخورد که این فروغ فرخزاد نیست. نقطه عجیب صحنه مستهجن است.
در انتهای فیلم مخاطب منتظر صحنه تصادف معروف است که بعد از صحنه بیرون زدن فروغ از خانه مادری، ما قبرستان را خواهیم دید و مزار و تشییع فروغ. بهراستی ابراهیم گلستان چه شد؟! چرا نقش او در این فیلم کمرنگ شده است؟! این فیلم باورپذیر نیست، چون داستان زندگی بزرگ شاعرهای مثل فروغ نیست.
ای کاش فروغ را آنطور که شایسته است روایت میکردند! آنطور که عاقبتبهخیر لقب گرفته، نه هذیان ذهن خیالپرداز نویسنده. چطور جهانگیر کوثری این نقش را با این روایت تمام شکسته به دختر خود داده برای بازی و چقدر باران کوثری گزینهای مناسب برای نقش فروغ فرخزاد بود؟! روز اول جشنواره را با تلخی از دیدن این فیلم به پایان بردم و میخواهم مجدد شعرهای فروغ را بخوانم.
او را مجدد از زبان خودش بشناسم تا بلکه این تصویر سیاه از ذهنم پاک شود، این فیلم سیاه است.
۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۳
محمدرسام رضوانی-آگاه مسائل فرهنگی:حضور فیلم «رگهای آبی» در بخش سانس ویژه جشنواره فیلم فجر بهانهای شد برای نوشتن درباره فروغ فرخزاد.