۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۹

انیمیشن «یک داستان تقریبا کریسمسی» از یک ماجرای واقعی الهام گرفته شده است.

آگاه: سال‌ها پیش، کشف غیرمنتظره یک جغد کوچک درون درخت کریسمس، جک تورن را به نوشتن داستانی دراماتیک بر اساس این اتفاق ترغیب کرد. او برای به تصویر کشیدن این روایت، با دیوید لاوری و کوارون همکاری کرد و آنها تصمیم گرفتند که این قصه را با تکنیک استاپ‌موشن به شیوه‌ای خاص و متفاوت به تصویر بکشند انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی در حدود ۲۱دقیقه روایت می‌شود و علاوه‌بر روایت فانتزی و احساسی، مفاهیم عمیق روانشناختی را نیز به تصویر می‌کشد. داستان دو شخصیت اصلی، مون (جغد کوچک) و لونا (دختر گمشده)، سفری از گمشدگی به‌سمت خودیابی را به نمایش می‌گذارد که در آن هر دو شخصیت با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شوند که آنها را از نظر عاطفی و شناختی رشد می‌دهد. هر دو شخصیت اصلی در نقطه‌ای از داستان احساس گمشدگی دارند؛ مون که از جنگل خود جدا شده و به دنیایی بیگانه آورده شده است و لونا که از خانواده‌اش دور افتاده و تلاش می‌کند راه خانه را پیدا کند. از منظر روان‌شناختی، این موقعیت نمادی از بحران هویت و سردرگمی است که انسان‌ها در دوره‌های مختلف زندگی تجربه می‌کنند. اما در طول داستان، آنها از طریق همراهی با یکدیگر و مواجهه با چالش‌ها، به درک جدیدی از خود و جهان اطراف می‌رسند. این سفر می‌تواند نشان‌دهنده رشد شخصیتی و شناخت ارزش‌های درونی باشد. 
یکی از عناصر کلیدی این انیمیشن، تاکید بر دلبستگی ایمن و تاثیر روابط انسانی است. مون و لونا، اگرچه از دو دنیای متفاوت هستند اما به‌واسطه نیاز مشترک خود به حمایت و درک شدن، یک پیوند عاطفی عمیق ایجاد می‌کنند. این ارتباط نشان می‌دهد که در لحظات سختی، داشتن یک همراه می‌تواند عاملی حیاتی در کاهش اضطراب و افزایش تاب‌آوری باشد. مون که ناگهان خود را در محیطی کاملا متفاوت و ترسناک می‌بیند، احساس اضطراب و ترس را تجربه می‌کند؛ مشابه آنچه انسان‌ها هنگام مواجهه با تغییرات ناگهانی در زندگی احساس می‌کنند. 
اما با وجود این ترس، او به کمک لونا یاد می‌گیرد که با شرایط جدید سازگار شود. این جنبه داستان بر مفهوم تاب‌آوری روانی تاکید دارد؛ یعنی توانایی تحمل سختی‌ها و یافتن امید در دل مشکلات. در پایان داستان، مون و لونا هرکدام راه خود را به‌سمت خانه پیدا می‌کنند. این بازگشت می‌تواند نماد رسیدن به آرامش درونی باشد؛ جایی که شخصیت‌ها پس از عبور از چالش‌های خود، با درک و پذیرشی عمیق‌تر نسبت‌به خود و زندگی، به خانه بازمی‌گردند. 
در روان‌شناسی، این مفهوم را می‌توان با خودشناسی و پذیرش خویشتن مرتبط دانست. داستانی تقریبا کریسمسی نه‌تنها یک انیمیشن زیبا و دلگرم‌کننده برای فصل تعطیلات است، بلکه پیامی عمیق درباره هویت، روابط انسانی، تاب‌آوری و امید به آینده دارد. این فیلم به مخاطب نشان می‌دهد که حتی در تاریک‌ترین لحظات، همدلی و حمایت از دیگران می‌تواند راهی برای بازگشت به روشنایی باشد.