آگاه: برخی رسانههای غربی در تلاش هستند این منازعه را در فرامتن گردش قدرت میان دو حزب سنتی آمریکا (دموکرات -جمهوریخواه) مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. در مقابل، بسیاری از تحلیلگران غربی نوع معامله واشنگتن با کییف را نشاتگرفته از منافع کلان کاخ سفید در نظام بینالملل میدانند که محصول آن، قربانیکردن علنی یکی از مهرههای اصلی بازی آمریکاست! به عبارتی گویاتر، زلنسکی علنا ازسوی جریان حامی خود در واشنگتن کنار گذاشته شده و تاریخ مصرف وی رسما به پایان رسیده است. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در همان روزهایی که برخی محافل خبری در داخل کشور، موضوع مذاکرات موثر با دولت ترامپ را مطرح میکردند، مذاکره با آمریکا را غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه دانستند. معظمله دلیل مخالفت با مذاکره (با طرف آمریکایی) را در یک کلمه توصیف فرمودند: تجربه.
زلنسکی؛ مصداق بارز یک تجربه
اعضای اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی نیز اکنون مانند زلنسکی در آشفتگی و بحران به سر میبرند. واشنگتن حتی به متحدان خود در آنسوی اقیانوس اطلس نیز رحم نکرده است! اخیرا مقامات ارشد کشورهای اروپایی عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) جلسهای فوقالعاده برگزار کردهاند تا ماجرای اخراج ولادیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین از کاخ سفید و تحقیر کییف ازسوی واشنگتن را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. نوع مواجهه واشنگتن با مهرههای خود در نظام بینالملل همواره عبرتآموز بوده و زلنسکی یکی از مصادیق مهم این درس تاریخی و بزرگ محسوب میشود. نباید فراموش کرد که مناقشه کنونی میان واشنگتن و کییف، مناقشه دو دشمن یا دو بازیگر خنثی نبوده، بلکه منازعهای میان یک کارفرما و مهره بازی آن در نظام بینالملل، آن هم در دهه سوم از قرن بیستویکم به شمار میآید. رسانههای غربی از یکسو درصدد ارائه تحلیلی روبنایی از ماجرا و سادهسازی آن هستند و در مقابل، عمق فاجعه برای آنها به گونهای است که قدرت مدیریت چنین روندی را ندارند. نهتنها دولت ترامپ، بلکه دولت بایدن نیز اساسا زلنسکی را بهمثابه یک رییسجمهور یاحتی بازیگر سیاسی مستقل به رسمیت نشناختند. بااینحال، رییسجمهور اوکراین به اندازهای در نقش ساختگی خود فرورفته بود که حتی برخی تلنگرهای پنهانی و غیررسمی ازسوی مشاورانش نیز نتوانست وی را بیدار سازد! صورتمسئله مشخص است. اکنون در سال ۲۰۲۵ میلادی، اوکراین با سه شکست بزرگ مواجه شده است:
عدم عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا
نتیجه تحولات اخیر در جنگ اوکراین، عدم عضویت اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی است. ترامپ قصد دارد توافق آتشبسی را به کییف تحمیل کند که در آن، اوکراین متعهد شود حداقل تا دو دهه (۲۰سال) عضو پیمان ناتو نخواهد شد. بهعبارت بهتر، اوکراین در صورت استمرار یا عدم استمرار جنگ کنونی، فرصت و اقبالی برای تبدیل شدن به عضو جدید پیمان ناتو نخواهد داشت. این در حالی بود که اساسا دلیل وقوع جنگ اوکراین، اصرار دوسوی آتلانتیک مبنی بر گسترش ناتو به شرق بود. کییف، تصور میکرد بازی آن در زمین غرب، منجر به تکمیل حلقه محاصره استراتژیک روسیه خواهد شد. به عبارت بهتر، اوکراینیها در محاسبات راهبردی خود، عضویت در ناتو را قطعی قلمداد میکردند اما اکنون دیگر آن را در دسترس نمیدانند. چنین قاعدهای درخصوص اتحادیه اروپا نیز صادق است. قطعا کشورهایی مانند فرانسه، آلمان، ایتالیا و... هرگز اجازه عضویت کشوری جنگزده در اروپای واحد را نخواهند داد، حتی اگر خود باعث و بانی ایجاد و استمرار این جنگ باشند! عضویت اوکراین، بار اقتصادی و سیاسی زیادی را به اروپای واحد تحمیل کرده و همین مسئله، منجر به آن شده که کییف عضویت در اتحادیه اروپا را نیز فراموش کند.
تجزیه اوکراین
بدون شک یکی از آثار و پیامدهای دیگر شکست اوکراین در جنگ اخیر و خالی شدن پشت آن ازسوی واشنگتن، الحاق بخشهایی از خاک این کشور به روسیه خواهد بود. دریای آزوف، کریمه و بخشی از منطقه دونباس قرار است در معامله نهایی کاخ سفید و کاخ کرملین، به خاک روسیه واگذار شود. زلنسکی نهتنها به عضویت ناتو و اتحادیه اروپا در نیامده، بلکه باید شاهد الحاق بخشی از خاک اوکراین به کشور همسایه باشد. در سال۲۰۲۱ میلادی، قبل از آغاز جنگ اوکراین، دولت بایدن به دولت اوکراین تضمین داد که حمایت از کییف در هر گونه جنگ نامتقارن احتمالی با روسیه، ریشه در استراتژی و ثوابت سیاست خارجی واشنگتن دارد. اما اکنون (در ابتدای سال ۲۰۲۵ میلادی) مقامات کاخ سفید میگویند زلنسکی چارهای جز تن دادن به خروجی مذاکرات پنهان و آشکار ترامپ -پوتین نداشته و در راستای پایان دادن به جنگ اوکراین باید از حاکمیت و مالکیت مناطقی در کشورش چشمپوشی کند.
شکست در جنگ روایتها
سومین شکست زلنسکی را باید در جنگ روایتها تصورکرد: جایی که وی قصد داشت از خود ابرقهرمانی بسازد که یکتنه در برابر روسیه ایستاده است! اما آنچه اخیرا در جریان ملاقات زلنسکی با ترامپ و ونس در کاخ سفید رخ داد، این تصویر کاذب را در هم شکست. حتی پیشنهاد اخیر زلنسکی مبنی بر اعطای حق انحصاری بهرهبرداری آمریکا از منابع معدنی این کشور جنگزده نیز منجر به تغییر رویکرد رییسجمهور جدید آمریکا در قبال پرونده جنگ اوکراین نشده است. اکثریت قریببهاتفاق تحلیلگران میگویند آنچه اخیرا در جلسه مشترک ترامپ، زلنسکی و ونس (معاون ترامپ) رخ داد، نمایش ازپیشطراحیشدهای بوده که زلنسکی نیز سادهلوحانه در دام آن افتاده است؛ به عبارتی گویاتر، رییس جمهور اوکراین در حالی راهی واشنگتن شد که از نقشه مشترک ترامپ و ونس برای تحقیر خود در برابر دهها خبرنگار و دوربین تلویزیونی خبر نداشت. زلنسکی هم جنگ نظامی، هم جنگ جغرافیایی و هم جنگ تبلیغاتی را بهصورت همزمان باخته و اکنون، حتی نسبتبه بقای حداقلی خود در اوکراین تجزیه شده (در دوران پساجنگ) اطمینان ندارد.
قاطعیت رهبر انقلاب
در چنین شرایطی، رمز مواضع قاطعانه و حکیمانه رهبر انقلاب و تاکید معظم له به تجربهنگاری از فرجام مذاکره با آمریکا اهمیت ویژهای دارد. رهبر انقلاب بارها این گزاره مهم را در بزنگاهها و برهههای گوناگون مورد توجه و استناد قرار دادهاند؛ بهعنوانمثال ایشان در ۱۰اسفند سال۱۴۰۰ در سخنرانی تلویزیونی خود به مناسبت عید سعید مبعث، فرموده بودند: «...پشتیبانی قدرتهای غربی از کشورها و دولتهایی که دستنشانده آنها هستند، یک سراب است، واقعیت ندارد؛ این را همه دولتها بدانند. آن دولتهایی که پشتگرمیشان به آمریکا و به اروپا است، ببینند وضع امروز اوکراین و دیروز افغانستان را. هم رییسجمهور اوکراین همین چند روز پیش گفت، هم رییسجمهور فراری افغانستان چندی قبل گفت؛ ما اعتماد کردیم به آمریکا، اعتماد کردیم به دولتهای غربی، [ولی] ما را تنها گذاشتند. به اینها نمیشود اعتماد کرد...» ماجرای زلنسکی، فراتر از یک شاهد مثال در اثبات این جملات حکیمانه بوده و نتیجه معامله با آمریکا (آن هم معاملهای که میان واشنگتن و متحد آن صورت گرفته است) را بهصورت عینی در مقابل دید همگان قرار داده است. بدون شک هیچ فرد سالم و هیچ عقل سلیمی نمیتواند مدعی عدم فرمانبرداری زلنسکی از آمریکا و ناتو در بستر جنگ اوکراین و متعلقات آن شود. در همان دوران ریاستجمهوری بایدن اتفاقاتی در میدان جنگ اوکراین رخ داد که هر یک میتوانست حکم دوربرگردانی بالقوه را برای فرار زلنسکی از باتلاق ناتو داشته باشد، اما رییسجمهور اوکراین فرصتها را یکی پس از دیگری از دست داد. زلنسکی زمانی به خود آمده که دیگر جایی برای گریز از وضعیت شکست تمامعیار وجود ندارد. این همان دور باطلی است که در غرب بارها شاهد مصادیق و نمادهای آن بودهایم: از صدام و میلوشوویچ تا پینوشه و اشرف غنی! با این حال مناقشه اخیر در کاخ سفید، آن هم در برابر دهها دوربین و خبرنگار شاهد مثالی مستند دال بر اثبات همین حقیقت محض است: قطعا نمیتوان با خلق گزارههای ایدهآلگرایانه و متوهمانه از این حقیقت محض فاصله گرفت.