آگاه

چه‌قدر گل به سر شاخسار آمده است
بیا ترانه بخوان، نوبهار آمده است
چه‌قدر کوچه به کوچه اقاقیا سنبل
بنفشه آمده... گل... بی‌شمار آمده است
تو آمدی چمدانی ترانه آوردی
غزل به شوق تو با دل کنار آمده است
همین‌که چشمه گوارا زلال می‌جوشد
همین‌که رود چنین بی‌قرار آمده است
هزار خوشه پروین گرفته‌ام در دست
هزار آینه امشب به‌کار آمده است
من و سلام زیارت دو قطره اشکی که
به پای سفره لیل‌ونهار آمده است
شب است و بوته سجّاده و نم باران
به چشم مردم شب‌زنده‌دار آمده است
بیا به شهر غزل‌ها، به کوچه دریا
بیا که مژده دیدار یار آمده است
فاطمه نانی‌زاد