زهرا بذرافکن - خبرنگار سرویس فرهنگی: بعد از آن که فیلم روی پرده نقرهای برای اهالی رسانه و منتقدین رفت، برخی نظرات مثبت و برخی نگاه انتقادی به این گونه روایت از چنین موضوع حساسی داشتند، آگاه در این گفتوگو با کارگردان اثر به بررسی انتقادات از روایت «قلب رقه» از یک پاسدار نفوذی در داعش میپردازد.
با توجه به اینکه عملیاتهای موفقی در جنگ با داعش داشتهایم، شما در نشست خبری فیلم گفتید از تلفیق تمام این عملیاتها استفاده کردهاید و برای ساخت فیلم الهام گرفتهاید، درست است؟
بله، ما چند ماجرای نفوذ واقعی داشتهایم که در نهایت با الهام از تمام آنها این قصه واحد را روایت کردیم.
با این حال فکر میکنید که داستان و بازنمایی یک عملیات به اندازه کافی کشش داستانی نداشت که درام عاشقانه در فیلم اضافه کردهاید؟
همانطور که در نشست خبری هم عرض کردم، قرار بود یک قصه عاشقانه بنویسم بخش عاشقانه را خودم نوشتم و فکر کردم چه میشود که در دل داعش هم همچین داستانی اتفاق بیفتد. مضمون فیلم عاشقانه است و به بررسی داعش پرداخته نشده است، جز در حد برخورد شخصیت «شهرام حقیقتدوست» با داعش که در همان حد هم معرفی شده است، زیرا فیلم ۹۰ دقیقهای مجال این را نمیداد که به بررسی داعش بپردازیم در اصل به دنبال همان قصه عاشقانه بودم.
چرا قصه عاشقانه خود را در دل ماجرای داعش بیان کردید؟
زیرا تناقض یک عشق در دل وحشت برای مخاطب بسیار جذاب است برای خودم هم همینطور. من عشق و جنگ را در سریال تلویزیونی «نجلا» قبل از این تجربه کرده بودم.
شخصیت «فرهاد قائمیان» شخصیتی اطلاعاتی بود و در عملیات مشارکتی نداشت این شخصیت واقعی بود؟
بله، برگرفته از یک شخصیت واقعی بود که نمیتوانم اسم او را فاش کنم زیرا یک شخص امنیتی است.
احساس نمیکنید که بازنمایی داعش پارادوکسیکال و متناقض بود؟، هم عاشق میشدند هم در جایی نسبت به عشقشان هم خیلی قصیالقلب بودند یا در جایی خیلی ضعیف عمل میکردند و جایی دیگر هوشمندانه انتحاری میزدند.
ما در همان ابتدای فیلم ابومصعب را داریم که میگوید تو میتوانی همه را نابود کنی تا خود را بکشی بالا. او به هیچکس اعتماد نداشت مگر کسی که عاشقش شده بود و بنابر همین بی اعتمادی بود که برای خانه کسی که دوستش داشت، بپا و نگهبان گذاشته بود. بنابراین ما وجههای انسانی و حقیقی را از آنها دیدیم که تقابل احساس و قصاوت در درون آنهاست و در نهایت هم دیدیم که کدام پیروز شد.
چرا عاشق زنی شد که مشخص نیست همسرش زنده است یا مرده؟
زیرا تمامیت خواه بود، این همان جنبهای است که از حالت طبیعی خارج شده و دیگر رنگ و بوی انسانی ندارد. نمیشود که شخصی هم قاتل انسانها باشد و هم معقول و منطقی بیندیشد و رفتار کند. او همه چیز را برای خودش میخواست و در همین راستا هم تلاشش را کرد، منتها تلاشی هوشمندانه و عقلانی نبود که به نتیجهای برسد.
این ذهنیت شما از داعش است یا با بررسی شواهد و عینیت به این جریان رسیدید؟
با توجه به اینکه فرمانده داعش تمام افرادی که بر سر راه ازدواجش با این دختر قرار داشتند را کشته، مشخص است که فردی بسیار قصیالقلب است اما در نهایت بر اساس واقعیت نیست و نوشته و پرداخته شخصی من است.
اگر توجه کرده باشید اکثر نقدهای فیلم تا این لحظه بر این است که چگونه شخصیت پاسدار با بازی «شهرام حقیقتدوست» در میان داستان عشق و عاشقی به مسائل عملیاتی هم رسید و تعادل برقرار میکرد، حتی گاهی إحساس را به عملیات ارجح میدانست، نظرتان درباره این انتقادها چیست؟
در این مورد فیلمهای بسیاری به این شکل ساخته شده است مانند ماجرای نیمروز. عشق نه قومیت میشناسد و نه سمت و منصب. من تلاش کردم تا یک پاسدار نفوذی با همه جوانب نشان مخاطب بدهم. یک پاسدار نخبه، عاقل و عاشق. نه آنچه معمولا از نظامیها در اذهان ثبت شده؛ آدمهایی که إحساس سرشان نمیشود و به کلی آن را نادیده میگیرند.
نگران اعتراضات به این فیلم برای این بازنمایی از پاسداران آن هم در سطح نفوذی و بالارده نبودید؟
الان که فیلم در سینمای مردمی و رسانه اکران شده و هر که میخواسته ببیند، حتما دیده. تا این لحظه هیچ اعتراضی نبوده بلکه حتی بازخوردهای مثبتی هم گرفتهایم چرا که چهرهای که از این افراد معمولا در ذهن آدمهاست را تکمیل کرده و بهبود بخشیدهایم.
برنامهتان برای فیلم بعدی چیست؟
هنوز به آن فکر نکردم زیرا تمام وقتم برای ساخت سریال تلویزیونی «ترور» و رساندن فیلم به جشنواره صرف شد. دستکم تا پایان جشنواره برنامهای برای ساخت فیلم جدید ندارم.