پس از آنکه «حسین ریگی» فیلمساز بومی «سیستان و بلوچستان» موفق نشد اثر قبلیاش را به اکران عمومی برساند، حالا با حضور در فجر چهل و دوم نشان داد تا در مسیر انعکاس معضلات واقعی این استان قدمی ثابت دارد. در همین راستا، تصمیم گرفتیم تا در گفتوگویی از چالشها و برنامه این فیلمساز دغدغهمند بیشتر بدانیم.
ساختن فیلم در منطقه مهجوری چون «سیستان و بلوچستان» به این سادگی نیست، با این حال به نظر میآید فیلمسازان خودشان بیرون از گود ایستادهاند و میخواهند از چیزی که برایشان ملموس نیست فیلم بسازند، این نقاط ضعف و سیاهیهای این منطقه چقدر برای شما از پیش تجربه شده بود؟
درباره چالشهای ساخت فیلمی بومی در منطقهای همچون «سیستان و بلوچستان» و نگاه از زاویهای غیر واقعی، باید بگویم قصه این است که من اصولاً دوست ندارم چیزی از قاچاق مواد مخدر، اشرار و مسائل امنیتی در فیلم گفته شود. بسیاری از دوستان من میگویند که ما میخواهیم فیلمی بسازیم که نشان دهیم بلوچها و سیستانیها با قاچاق و با اشرار مشکل دارند. من میگویم همین را هم در شرایط فعلی نباید بسازید. این کار یک روندی دارد، ما باید ابتدا به مردمی که نزدیک به یک قرن است از این استان در رسانه و سینما، تصویری واحد دیدهاند، زاویه دیگری را نشان دهیم و بعد آنها قاضی باشند. من حتی در فیلم خودم هم همه آدمها را خوب نشان ندادم. در فیلم من بلوچ با شخصیت منفی و مثبت داریم. در فیلم «هوک» و «لیپار» هم همین طور بوده است، هم شخصیتهای سیاه و هم شخصیتهای سفید داریم. مخاطب فکر میکند اگر شخصیتی لباس بلوچ بر تن داشت پس او قاچاقچی است اما من میخواهم بگویم با این لباس میتوان به عنوان مثال معلم بود. من در جشنواره فیلم کوتاه که جایزه گرفتم با لباس بلوچی حاضر شدم. از من میپرسیدند که چرا با این لباسها آمدهاید. من میخواهم نشان دهم که با این لباس میتوان کارگردان بود و یا یک معلم یا بنای شریف بود. در نهایت من در این نقطه آگاهانه ایستادهام.
نقطه عطف فیلمسازی شما در این حوزه چیست، بعد از ساخت سه اثر در این باره میخواهید چه چیزی را به چالش بکشید؟
خاستگاه من مستند است، من قاضی نیستم. من فقط روایتگر یک مستند هستم. سه فیلم قبلی من کودک و نوجوان بوده است. چندان وارد مسائل سیاسی و اجتماعی نمیشوم اما اگر بخواهم در آینده فیلمی بسازم که در ژانر کودک و نوجوان نباشد، قطعاً وارد مسائل عمیقتری خواهم شد، نه به این معنا که حوزه کودک و نوجوان عمیق نیست، منظور این است که مسائل حساستر است. من تلاش میکنم مسائل بومیتر شود و به چالشهایی همچون خشکسالی، چالشهای زندگی در مرز مهم سیاسی، افراد بیشناسنامه و ... خواهم پرداخت. بنابراین فکر میکنم به عنوان یک فیلمساز در جایی که برای خودم ترسیم کردهام، درست ایستادهام و فیلم سینمایی با چارچوب و بیانی میسازم که مردم با چهره دیگری از سیستان و بلوچستان آشنا شوند، چرا که مردم قاضی خوبی هستند.
کارکرد فیلم سینمایی برای شما چطور تعریف شده است، آیا فیلمی را میسازید تا در جشنواره و محدود اکران شود و بعدش برایتان مسئله نیست یا آنکه فروش و دیده شدن آن هم برای شما دغدغه است؟ بهعلاوه اینکه آیا قرار است ژانر کودک و نوجوان را ادامه دهید یا مثلا به سمت ژانر کمدی هم خواهید رفت؟ یعنی استفاده از ژانر کمدی برای مسائل سیاسی و مهمتر.
حق با شماست، در وجود من هم ترسی افتاده است که نه تنها در فیلمهای من، بلکه کلا در حوزه سینمای کودک و نوجوان ایران، فیلمهایی هست که اکران نمیشود و دسترسی به فضایی برای اکران ندارد. سینمادار نمیتواند ریسک کند برای اکران، تهیه کننده نیز خطر نمیکند.
آسیبها و نقدها را در نهایت من به عنوان فیلمساز میشنوم که فیلمام به مرحله اکران نرسیده است. با این حال باید گفت که اکران نشدن فیلم مبنی بر خوب بودن یا بد بودن آن نیست. در حقیقت، خیلی کم پیش میآید که افراد جامعه، حتی شما به عنوان یک فرد فرهنگی به دنبال تماشای یک اثر کودک و نوجوان به عنوان مثال از کشور لهستان یا از سینمای آمریکا باشید. بیشتر به دنبال فیلمهایی هستید که هیجانی و ملتهب باشند و مناسب بزرگسالان. حتی در سینمای جهان هم نهایتا در سال، یک یا دو اثر در ژانر کودک و نوجوان ساخته میشود که آنهم از سوپراستارها استفاده میشود. وقت و انرژی و سرمایه برای آنها گذاشته میشود تا بتواند در فروش موفق شود و جبران کند.
چرخه سینمای کودک و نوجوان باید راهاندازی شود. ما باید زنگ سینما داشته باشیم، یعنی چند سینما را مشخص کنیم و آنها را موظف به اکران فیلمهای کودک و نوجوان بکنیم و دولت به عنوان حامی آنها عمل کند. به هر طریق، با یارانه دادن و یا هر چیز دیگری که به صلاح بود. این چرخه سینمای ماست که درست کار نمیکند. به من از دیدگاه ناامیدی میگویند که فیلمت اکران نشد و در شبکه نمایش خانگی نمایش داده شد. حقیقت این است که من خوشحال هم میشوم، چرا که مخاطب اصلی من بیشتر از اینترنت و پلتفرمها استفاده میکند و دسترسیاش به سالن سینما خیلی کم و محدود است.
گاها به من پیام میدهند که فیلم را غیرقانونی دیدهایم، من هم میگویم نوش جان! برای من دیدن فیلم مهم است. اگر میخواهید قانونی شود میتوانید پولش را به حساب تهیهکننده بریزید یا أصلا یک جعبه شیرینی بگیرید بخورید و فیلم را تبلیغ کنید.
در نهایت باید بگویم که من علاقه دارم که در ژانر کودک و نوجوان فعالیت کنم اما میترسم، زیرا با این گونه چالشها مواجه خواهم شد. با این وجود، در فیلمی که ساختم نشان دادم که میتوانم در این ژانر در مسیر درست فعالیت کنم.
برنامهای دارید که در ساخت فیلم به سمت ملودرام اجتماعی بروید و اثرگذاری در حوزه کودک و نوجوان در فرامتن آن قرار گیرد؟
با تجربه سه کار قبلی به این سمت خواهم رفت که در این ژانر نیز فعالیت کنم.
علاقه دارید در همان فضا کمدی بسازید؟ مثل سریال «نون خ» که برای بیان مسائل انتقادی و عمیق به سراغ ساخت کمدی رفت.
در واقع تلاش ما نیز در همین راستا بوده است. من در دورهها و سالهای اخیر آن قدر از چالشها و مسائل سیستان و بلوچستان گفتهام که وزیر میراث فرهنگی، جناب آقای ضرغامی پیشنهاد دادند که سریال بسازیم و ایشان حمایت خواهد کرد. همچنین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به دنبال حمایت است. این نشان از آن دارد که در مسیری قدم گذاشتهام و در آن نسبتا موفق بودهام. با این حال باید برنامهریزی دقیقتری برای خودم داشته باشم. بهعلاوه، من ژانرهای دیگر مخصوصاً ژانر اجتماعی را دوست دارم و در مستندهایی که پیش از این ساختهام از درونمایههای طنز استفاده کردهام.
آیا از استعدادها وتوانمندیهای «سیستان و بلوچستان» استفاده خواهید کرد؟ برنامهای در این باره دارید؟ چه در عرصه بازیگری، پشت صحنه و دیگر عوامل؟
من در نشست فیلم عرض کردم که در فیلم ۲۲ بازیگر داشتیم که ۶ تن از این بازیگران حرفهای بودند، صحنه دیده بودند، تجربه داشتند و جلوی دوربین رفته بودند و مابقی بازیگران تجربه خاصی نداشتند اما به جرات میتوان گفت بازی آنها با بازیگران حرفهای یک دست و همطراز شده است.
من هر سال یک چهره معرفی میکنم در فیلم «لیپار» ۵ چهره معرفی کردم. در «هوک» تندیس دستاورد هنری بخش بینالمللی فجر سال گذشته را دریافت کردم و امسال هم «میرو» نابازیگر کم نداشت. در صورت وجود کانال ارتباطی چهرههای جدید را معرفی خواهم کرد.