۲۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۳

درباره «روز عشق» یا «ولنتاین» که بیش از یک دهه است به فرهنگ ما به شکل جدی راه یافته است چه می‌دانیم؟ احتمالا کسی دقیق نمی‌داند دارد چه چیزی را جشن می‌گیرد و با این جشن چه مفهوم یا سنتی را گرامی می‌دارد.

زهرا بذرافکن- خبرنگار سرویس فرهنگی: «ولنتاین» تبدیل به نمادی فرهنگی با ریشه و اصالت غربی شده است که هر چه سیاست‌گذاران سعی می‌کنند مانع رسوخ و نفوذ آن در فرهنگ عمومی ما شوند، بی نتیجه و حتی تقویت‌کننده آن است.

هجوم عشق غربی به همه فرهنگ‌ها

کمی از نزدیک‌تر نگاهی بیندازیم به این سنت در فرهنگ‌های دیگر؛ در عمده فرهنگ‌های اسلامی در تمامی کشورها و البته بیشتر در آسیا و خاورمیانه، این سنت به عنوان فرهنگی غیر بومی، مذموم و نکوهیده است و از دهه‌های قبل ممنوعیت و محدودیت‌های زیادی درباره برگزاری این جشن و خرید و فروش اقلام مربوط به آن قرار داده شده است؛ کشورهایی مثل عراق، پاکستان، هند، ژاپن و چین. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از حدود سال ۱۳۸۹ تا کنون چندین بار خرید و فروش برخی کالاها همچون بادکنک یا خرس قرمز ممنوع اعلام شده است.

با این حال از همان سال‌ها این سنت غیر ایرانی در فرهنگ ما وارد شده و تلاش برخی از اهالی فرهنگ و سیاست‌گذاران در راستای محو و حذف آن بی نتیجه بوده است. در دهه ۹۰، نماینده مردم زرتشتی در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که به جای ولنتاین، روز سپندارمذگان را گرامی بدارید. این روز تحت عنوان روز عشق ایرانی شهرت دارد و مرسوم است که در این روز مردان ایرانی به همسرانشان هدیه می‌داده و آنان را تکریم می‌کرده‌اند. این سنت نیز از سوی برخی به علت ریشه غیراسلامی آن مذموم و ضد فرهنگ اعلام شد. با این حال هنوز برخی در این روز در صفحات مجازی‌شان محتوایی را به این مناسبت منتشر می‌کنند.

ما «ولنتیان» را چگونه می‌بینیم

نسبت به این سنت غربی نگاه‌های متفاوتی وجود دارد. برخی آن را به عنوان مفهومی غربی دوست دارند و پیگیری آن را برابر با امروزی بودن و جهانی رفتار کردن می‌دانند. غالب این گروه از افراد دو نسل گذشته و به اصطلاح نسل «زد» هستند. دیدگاه دیگری نسبت به ولنتاین، پرداختن به آن فارغ از اصالت و ریشه است. این افراد معمولا رویکردشان به این موضوع ابزاری است و می‌گویند که سوای غربی یا غیر غربی بودن، این مناسبت فرصتی است برای ابراز عشق و علاقه آدم‌ها به یکدیگر؛ بنابراین گرامیداشت و پرداخت به آن را غنیمت می‌شمرند. برخی دیگر نگاه ضد فرهنگ و البته افراطی به این موضوع دارند و هرنوع اهمیت دادن به آن را حرکتی خلاف فرهنگی ملی و اسلامی می‌دانند و البته رویکرد و مواضع رفتاری نیز غالبا به همین میزان تند و شتابزده است.

درهم تنیدگی سرگرمی و رسانه

آنچه بیش از همه این موضوع را در شرایط فعلی پیچیده و تاثیرگذار می‌کند، وجود رسانه‌های نوین و فراگیری آن در میان مردم است. کاربران فضای مجازی چند سالی است که در این روز عکس هدایا، گل و بادکنک یا خرس قرمز منتشر می‌کنند. در واقع اگر بخواهیم نگاهی جامع به این موضوع داشته باشیم، حالا دیگر اهمیت این روز فقط بعد عاطفی، صمیمانه یا فرهنگی آن نیست بلکه در جامعه مصرف‌گرای امروزی، یک تاریخ واحد که شخص می‌تواند همزمان با مهم‌ترین سلبریتی و ستاره‌های جهان روزی را گرامی بدارد و از یک هشتگ استفاده بکند، به واقع، کارهایی را بکند که آن‌ها هم انجام می‌دهند و هرچه بیشتر شبیه به آن‌ها رفتار بکند، خود از اهمیت ویژه‌ای در میان کاربران فضای مجازی برخوردار است. جنبه دیگر نیز، ایجاد یک گردش مالی قوی است که با خرید هدیه‌های خوش آب و رنگ و رد و بدل شدن آن در این روز اهمیت اقتصادی ویژه‌ای چه برای فروشندگان این کالاها و چه خریداران و مصرف‌کنندگان آن دارد.

دوستی و دشمنی رسانه با عشق

آنچه در مجموع از عشق در جهان مدرن بازنمایی می‌شود، تصویری رمانتیک و رویایی و البته دور از ذهن است. با این حال هر آدمی دلش می‌خواهد که چنین تصویری را زندگی کند و بنابراین به سوی آن و مسیرهای واهی منتهی به آن کشیده می‌شود. همین است که رسانه قدرت آن را دارد تا ما را به مرحله باور به چیزهایی برساند که هیچ عقلانیتی در آن نیست. در واقع، کارکرد اصلی رسانه در جهان فعلی، سرگرمی است و به علاوه، رقابت برای تسخیر توجه‌ها، اما در این میان تمایلات ذهنی و رفتاری در تمامی اقشار اجتماعی و سنی ایجاد می‌شود که تغییر آن به سادگی میسر نیست.

بنابراین، همانطور که احسان شاه‌قاسمی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در کتاب «میدان شهرت در ایران» اشاره کرده است در جهان امروزی علاوه بر انواع سواد ضروری برای انسان‌ها، «سواد عشقی» نیز، مفهومی است که یادگیری آن ضروری است. مفهومی که گره خورده با پیوند ما با نیاکان اولیه‌مان و فرهنگ عمومی و اجتماعی و همچنین زیست رسانه‌ای ماست. با این حال در فرهنگ و شرایط فعلی رسانه‌ای ما پرواضح است که سواد اندیشه و رفتاری رسانه‌ای در سطوح اولیه آن نیز در بین عموم رشد نکرده و راکد باقی مانده است. این را می‌توان از تعداد دنبال‌کننده‌های صفحات به اصطلاح «شاخ مجازی» و سلبریتی‌های اینستاگرامی دریافت. کاربرانی که با کوچک‌ترین رویدادی در فضای مجازی، ناآگاهانه و ناخواسته دست به دست هم می‌دهند برای فراگیری آن و شهرت باد آورده افراد بی هنر و غیر متخصص، این افراد در نهایت طعمه‌ای آماده برای تبدیل شدن به دستمایه جریان‌های اقتصاد مورد توجه هستند.

در نهایت می‌توان گفت که جهت‌دهی و تنظیم فرهنگ برای مواجهه با آنچه ضد فرهنگ خوانده می‌شود، علاوه بر آن که به عهده سیاست‌گذاران فرهنگی حاکمیت است، با نهی مردم از پرداختن به آن مقصود منتج نمی‌شود که بیشتر موجب نارضایتی عمومی و دوقطبی‌سازی ناخواسته می‌شود.