آگاه_مسعود کارگر_دبیر فرهنگیذات نگاه و کنش تجاری، جلب توجه و ایجاد حس نیاز، رقابت و باور در میان مردم است تا از طریق این حس بتواند کالا و خدمات خود را بیشتر و بهتر بفروشد، حتی اگر این خدمات و محصول فاقد استانداردهای لازم باشد. اما مسئله مهم در این سازوکار اقتصادی این است که افراد، کمپانی‌ها و برندها اگر فقدان استاندارد و کیفیت را هم جعل کرده و هیچ و پوچ دست مردم بدهند را چه باید نامید و دسته بندی کرد؟

طبعا هرنگاه تجاری و اقتصادی اول به نفع صاحبان کالا و خدمات پلک خواهد زد و رضایت مشتری و مصرف کننده حتی تا زمانی که چرخه سود را لحاظ کنند، در اولویت آخر است. در این فضا کمپانی‌های معتبر و مطرح نیز به مرور زمان دیدگاهی که به مشتری دارند همان مصرف کننده سودآور صرف است که در دالان اعتبار پیشین و فعلی برند مذکور گیر کرده و حتی اگر کمیت و کیفیت آن پایین بیاید، همچنان هولیگان آن باقی خواهد ماند. از این رو شرکت‌های معتبر گاهی از این اتمسفر هولیگانیسمی نهایت سواستفاده را کرده و از سندروم استکهلمی که مشتریان به آن مبتلا گشته نهایت سواستفاده را کرده و قربانی و تلفات لازم را با سودهای کلان خواهند گرفت.

سندرومی که مردم در عدم درک «تاب آوری» در یک رقابت پیچیده به آن تن داده و گمان می‌کنند اگر به خواسته‌های یک سازوکار فاسد تن دهند، برنده و نجات یافته آن خواهند شد، و درست در این چالش فریب است که با اصرار بر عدم آگاهی و درس گیری از رخدادهای مشابه فعلی و در گذشته، از منظر اقتصادی فقیرتر و هویت زیستی اجتماعی‌شان بحرانی‌تر خواهد شد.

حال تصور کنید این رویه در ابعادی حقیر و نحیف‌تر توسط شرکت‌های چند واسطه‌ای که حتی هویت و اعتبار برند اصلی را نداشته و روی بال آن اعتبار سوار شده و از مشتریان سواری می‌گیرند رخ دهد. عمق تلفات و فاجعه بیشتر خواهد شد. چون وقتی یک فنداسیون تصنعی از یک اعتبار اجاره‌ای قرار بر ارائه محصول واسطه‌ای داشته باشد، میزان گسل تخریبی آن چقدر خواهد بود.

این آش کاسبی را تا اینجا با همه ابعادش درنظر بگیرید، حالا چاشنی پدیده نو ظهور انسان رسانه و سلبریتی را به آن اضافه کنید. به این صورت که فرد یا جمعی از سلبریتی و اینفلوئنسرها برای یک برند و کمپانی بدون درک دقیقی از جایگاه دوسویه تبلیغ کرده و به آن ضریب دهند و در نهایت فقدان مرجعیت دقیق نظارتی، حقوقی، قانونی و فرهنگ سازی را به عنوان گارنیش اصلی این آش مدنظر قرار دهید، نتیجه چه خواهد شد؟

قطعا خروجی این اتفاق جز برهم خوردگی امنیت روانی جامعه، تداوم کاسبی سلبریتی‌ها و رشد قارچ‌گونه، ویروسی و فربه شدن چنین شرکت‌ها و موسسات بی هویت نیست، که هزینه‌های بالای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را درپی خواهد داشت که اثرات آن جدای از اقدام غیر و فراقانونی توسط مال باختگان و هزینه سازی‌های بعدی، موجب این خواهد شد که برخی وقتی سازوکار چنین کلاه برداری و سواستفاده‌ها و خلاهای حقوقی را می‌بینند به طمع سهم بیشتر و توهم فراری راحت‌تر اقدام به تکرار این بستر در مقاطع مختلف زمانی خواهند کرد و این مکانیزم با تمام ضررهایش، بیشترین آسیب را به مردم وارد کرده که از منظر حقوق مردمی مهمترین نکته آن فقر فرهنگی و سواد رسانه‌ای در فریب خوردگی تبلیغات این چنینی، ارائه محصولات ارزان و گیر کردن در باتلاق اثر هاله‌ای سلبریتی‌ها است.

مهمترین مولفه پس از ترمیم و تقویت ساختار قضایی، نظارتی و حقوقی، مشخص شدن تکلیف و جایگاه سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرهای مجازی است که در اکثر کشورهای دنیا قوانینی سخت برای فعالیت اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی و رسانه‌ای آن‌ها تدبیر کرده‌اند، اما در ایران به علت عدم شناخت درست از فضا توسط برخی مدیران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر مبتلا به سیاست بازی، ایدئولوژی‌زدگی و محدودیت و منع به‌جای کنترل و نظارت درست شده‌ایم. از این رو در حکمرانی فرهنگی، اقتصادی و امنیتی با دو حالت صفر و صدی در مقابل این پدیده‌ها مواجه هستیم که یا برخورد مقطعی  انتظامی و امنیتی با این افراد شده و یا انقدر رها می‌شوند که در مقابل هر تبعات اجتماعی بار اثرات شهرتی خود را گردن نگرفته و اگر با تبلیغ و تاییدی موجب خسارت یا آسیب به مردم شده باشند، نه زیربار اخلاقی ماجرا رفته و نه از یکسو، جرم انگاری و محدودیت حقوقی هم برای آن‌ها سر چنین وقایعی تدوین شده و وقتی مردم از طرفی برخود قاطع قانونی را درک نکرده و یا با کندی روند آن روبه‌رو می‌شوند و چون فقر معرفتی و فرهنگی نسبت به این کاسبی‌ها در میان عموم جامعه وجود دارد، از این رو درب چنین مفاسد اقتصادی و سواستفاده‌ها در جایگاه خرد و کلان و وسعت ملی آن، روی یک پاشنه می‌چرخد و خواهد چرخید.

بهترین راهکار در این فضای قالب انسان رسانه‌ای و سلبریتی پرستی که اثر مهمی بر روی جامعه دارند، عدم مغلوب شدن در زمین بازی آن‌ها با برخورد سلبی و مقطعی و از طرفی رها سازی حفره‌های نظارتی و کنترل است.

وقتی در میان مردم فرهنگ‌سازی درست نهادینه شود که با وجود مشکلات اقتصادی نباید به هر قیمتی دست به هر سرمایه‌گذاری یا رقابت در شهرت شد. وقتی رفتار، کردار و گفتار زیستی افراد مشهور قانون گذاری و جرم انگاری شود، وقتی پایش و نظارت بر هر اقدام اقتصادی و اجتماعی مکرر، شناور و چندلایه شود دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نخواهیم بود و یا به حداقل ممکن آن خواهد رسید.

قانون گذار باید یک تدبیری بیاندیشد و فضای سلبریتی‌ها را حقوقی‌تر و مجوز محور در این موارد پیش ببرد و نیز جنبه نظارتی خود را بر سر این فرایندهای تجاری بیشتر و دقیق‌تر نماید. در نهایت باید گفت در سودای جنون شهوت شهرتی که سرمایه سالاری برای بشریت تدوین کرده و شاخ و برگی که با بستر سایبری و پدیده‌های انسان رسانه‌ای و سلبریتیزم داده، اثر هاله‌ای و پرستش این حباب برای عده‌ای از مردم و تبعات سنگین بعدی‌اش اجتناب ناپذیر است، اما می‌شود با تفهیم درست فضا برای اکثر جامعه و اصلاح و ترمیم قوانین، جلو رشد سرطانی آن را در سطح حکمرانی و عمق جامعه در همه ابعاد اقتصادی و تجاری گرفت.