مسعود کارگر–دبیر فرهنگی: در همه جای جهان، جایگاه یک پزشک متخصص حاذق که نجات جان انسانیت برایش بر همه چیز اولویت دارد و متعهد به سوگند بقراط بوده و در هر زمان، مکان و شرایطی تمام تلاشش را میکند که جان یک انسان که از یک منظر به فرموده «قرآن مجید» جان همه بشریت محسوب میشود را نجات دهد و به وظیفه خود به درستترین شیوه عمل کند، از احترام و اهمیت والایی برخوردار است. برای چنین پزشکی که در گذشتههای دور به آن «طبیب» نیز گفته میشده، مادیات، شهرت و کسب وجاهتی برای رقابت سالم یا ناسالم اصلا مهم نبوده و نیز جایگاه، اعتقاد، فرهنگ، اخلاق و نژاد فرد بیمار در حداقلترین مرتبه قرار داشته است.
چنین طبیبی علاوه بر نجات جان فرد بیمار بهصورت کلی، معیار و دغدغهاش درمان روحی و جسمی توامان او در روند بهبودی نیز هست، چرا که یک بیمار علاوه بر جسمش، روح و روانش نیز درگیر مسئله شده و آسیب جدی دیده است. از این رو چنین پزشک متعهدی، دغدغهای فراتر از یک مکانیزم درمانی آن بیماری صرف است.
پروفسور سمیعی یکی از این طبیبان نابغه و متعهد است که همه ابعاد انسانی بیمارش برایش مهم بوده و سلامت کامل او را تا نتیجه نهایی دنبال میکند.
حال در چند روز اخیر شاهد یک اتفاق تلخ و عجیب از عدهای در یک کنسرت موسیقی در کشور آلمان در مواجهه با حضور ایشان روی سِن سالن اجرا بودهایم. عده زیادی از حاضرین در کنسرت «ابی» به محض حضور پروفسور سمیعی بر روی سِن، شروع به اهانت، فحاشی و توهین به او میکنند و اجازه ایراد هیچ سخنی را به او نمیدهند. این فاجعه اخلاقی و فرهنگی در کمترین جای جهان در مواجهه با چنین نخبه فرهیختهای رخ خواهد داد، که توسط برخی ایرانی نماهای فارسی زبان، در آن فضا محقق شد. این واکنش هم سادگی علت و دلیل دارد و هم پیچیدگی ادله و معلولهای خاص خودش را؛ اما آنچه در این فرایند مهم و کلیدی به حساب میآید، تفکر و برخورد دیکتاتور مآب و فاشیستی مسلک عدهای است که مکرر شعار آزادی عقیده و بیان، انسانیت، عدالت و تکاثر آرا میدهند، اما در بزنگاهها جز تحقق منافع اقلیت خود را برنمیتابند. این تفکر و نمایندگی آن توسط تودهای صورت میگیرد که سوگند یک پزشک نابغه جهانی برای درمان چهرهها یا حتی سیاسی را به جانبداری و طرفداری او ربط داده و هویت شخصیتی و مرتبه علمی او را وهن میکنند.
دلیل حضور سمیعی در آن فضا را نمیدانیم، که شاید دعوت شده یا خود خواسته صورت گرفته، هرچه که بوده اولا در شان ایشان نبوده و ثانیا بر خود او در ابتدا و همگان مکرر ثابت شده، هر کسی که فارسی سخن میگوید، مدارک هویتی ایرانی دارد و دم از آزادی عقیده میزند، لزوما انسان، ایرانی و آزادی خواه نیستند و در واقع در آن جمع موجود، همسویانشان و حامیان چنین رفتاری در سراسر جهان نه تنها عقلانیت و خرد، که نیز در سرشان مغزی برای بررسی، عمل و درمان وجود نداشته که حضور پروفسور سمیعی با آن همه کارکرد علمی و نخبگانی به کار بیاید.