سازمان اوج رو به آینده

محمدالیاس قنبری ـ روزنامه‌نگار
۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۷

خبر رفتن احسان محمدحسنی از اوج و سپردن سکان این سازمان بزرگ رسانه‌ای به ساسان زارع از پرطنین‌ترین اخبار فرهنگی روزهای گذشته بود. مدیران فرهنگی زیادی جابه‌جا می‌شوند اما این جا به جایی از آن حیث مهم بود که مدیری که از بدو تاسیس در آنجا حضور داشت امروز آن را تحویل مدیری دیگر می‌دهد. محمدحسنی تنها مدیر زمان تاسیس نبوده، بلکه این سازمان از مرحله تثبیت نیز عبور کرده است و حالا مدیر جدید این سازمان باید به آینده و توسعه این سازمان بیندیشد؛ کاری که قطعا از ساسان زارع با توانمندی‌هایی که از او سراغ داریم، ساخته است.

آگاه: نمی‌دانم سال ۹۴ بود یا ۹۵ و شاید ۹۶ که تلفنم زنگ خورد و محمد ذوقی، مدیر اسبق روابط عمومی سازمان هنری رسانه‌ای اوج پیشنهاد داد که بروم روابط عمومی اوج. جواب دادم که تازه آمده‌ام به خبرگزاری مهر و فعلا ترجیح می‌دهم همینجا بمانم و در زمینه ژورنالیسم اندیشه کار کنم. راستش شاید آن قدرها هم آن روزها اسم اوج به بزرگی امروز نبود گرچه روند تولیداتش از همان سال‌ها آغاز شده بود. در این سال‌ها هم تنها چند باری برای جلساتی به کافه نخلستان رفتم؛ همان کافه طبقه همکف ساختمان اوج در خیابان برادران مظفر که ستون‌هایی از جنس تنه درخت نخل دارد و فضایش یادآور جبهه و جنگ است. الان یادم آمد یک بار هم بچه‌های خانه مستند دعوتم کردند به اوج برای رونمایی از مستند «تئوریسین خشونت».
نسبتم با این سازمان فقط در همین چندبار رفت‌وآمد بود و رابطه دیگری هم با این سازمان بزرگ رسانه‌ای نداشتم جز اینکه مخاطب جدی آثار اوج بودم. احسان محمدحسنی را هم حتی یک بار از نزدیک ندیده‌ام و فقط به‌عنوان یک فعال فرهنگ و رسانه هر از چندی نام او را می‌شنیدم. شاید بسیاری از پیام‌هایی که بعد از خداحافظی او از اوج توییت و استوری شد هم از جانب کسانی بودند که به نحوی از انحا نسبتی با این سازمان داشته‌اند که این امر به خودی خود محل اشکال نیست. خب این حجم تولید که ازسوی هوش مصنوعی تولید نشده است. اوج از همان ابتدا بنا داشت که پاتوق رفت‌وآمد جوانان اهل فرهنگ و هنر جبهه انقلاب باشد. اصلا برای همین کافه نخلستان را درست کرده بود. اوج برای خیلی‌ها نقطه اوج‌گیری شد و این اصلا از ماموریت‌های این سازمان بود.
در ماموریت‌هایی که این سازمان برای خود تعریف کرده بود علاوه بر سیاست‌گذاری راهبردی در حوزه تولیدات هنری گفتمان انقلاب اسلامی، سازماندهی و سفارش تولید محصولات حرفه‌ای و توزیع و نظارت، یک ماموریت مهم به چشم می‌خورد؛ «شناسایی و توانمندسازی موسسات و استعدادهای جوان و خودجوش» و از نظر من این مهم‌ترین شاخصی است که امروز باید در عملکرد اوج سنجیده شود. همه آن حجم تولیدات انبوه سینمایی، مستند، تلویزیونی، گرافیکی و... کار خود را کرده‌اند ولی آنچه اوج را در اوج نگه می‌دارد نگاه به آینده است؛ آینده‌ای که همان جوان‌های خودجوش شکل می‌دهند.
امروز اگر جای بچه‌های روابط عمومی این سازمان بودم به ثبت و ضبط و انباشت این تجربه ۱۵ساله می‌اندیشیدم؛ تجربه‌نگاری لحظه تاسیس تا سازماندهی و رسیدن اوج به این نقطه برای ادامه راه آن در آینده مو به مو اهمیت دارد. چالش‌ها و فراز و نشیب‌هایی که باید روایت شوند و در تاریخ فرهنگی پسا انقلابی ما مضبوط شوند. همه حرف و حدیث‌ها و نقدها و تمجیدها از کارنامه ۱۵ساله اوج نباید ما را از این نکته غافل کند که گفتمان انقلاب، نیروی تاسیس دارد. 
ساسان زارع امروز وارث سازمانی است که برای خودش اسم و رسمی دارد و توقعات از آن با گذشته فرق دارد. زارع را یک بار در برج میلاد در جلسه‌ای که برای برنامه ریزی برای مراسم پیاده‌روی اربعین تشکیل شده بود دیدم. می‌دانستم که او دبیر ستاد مردمی مهمانی ۱۰کیلومتری غدیر بوده است؛ اتفاقی که آن هم تازه تاسیس است و در همین چند سال با استقبال مردم مواجه بوده است. او در آن جلسه از ظرفیت‌های مردمی برای برپایی چنین رویداد بزرگی سخن 
می گفت. درست هم می‌گفت. برپایی یک جشن ۱۰کیلومتری اصلا در توان نهادهای دولتی نیست. چنین عِده و عُده و چنین نیروی با انگیزه‌ای فقط از مردم حاصل می‌شود. ستاد مردمی فقط باید این انگیزه و ظرفیت را مدیریت و ظهور و بروز آن را تسهیل کند. اوج هم یک ستاد است؛ یک ستاد فرهنگی که ذیل آن موسسات کوچک و بزرگی شکل گرفته‌اند. ساسان زارع می‌تواند این ستاد را با همان نگاه به ظرفیت‌های مردمی به پیش ببرد. آنچه ضرورت دارد بازخوانی این تجربه ۱۵ساله، حفظ مزیت‌ها و نگاه به آینده است.