آگاه: به همین بهانه نکاتی را در خصوص فلسفه فرهنگ ذکر میکنم که در ادامه میخوانید:
۱. رهبر انقلاب را بهدرستی، یک متفکر قرآنی میشمارند و این وجه از منبع اندیشهای ایشان را برجسته و کلیدی میدانند، اما چنین نیست که ایشان با تفکر فلسفی، بیگانه باشد. اگر جوهر فلسفه را تفلسف بدانیم که متضمن اندیشهورزی عقلانی است، روشن است که باید این روش و منطق را در گفتارهای ایشان، بسیار کانونی و پررنگ قلمداد کنیم. بهخصوص در مواجهه با مسئلههای نوپدید، آیتالله خامنهای در عین اهتمام به مبادی نقلی، هرگز از اشاره به مبادی عقلی، غفلت نمیورزد و اینگونه نیست که بتوان ایشان را یک متفکر نقلی و دروندینی دانست. ایشان توانسته به ترکیب متوازنی از عقل و نقل در بافت معرفتی خویش دست یابد و این دو منبع معرفت را در آمیزهای منطقی و دلنشین به کار بگیرد. بر این اساس است که میتوان فلسفه فرهنگ و مسئلههای آن را به تفکر ایشان ارجاع داد و پاسخ طلبید. این در حالی است که نقلبسندگی و اخباریاندیشی، مانع تولد فلسفههای مضاف است و روایت ناچیز و تنگدامنه از مأخد و منابع دین دارد.
۲. ازجمله فضیلتهای آیتالله خامنهای در زمینه فلسفه فرهنگ، این است که ایشان توانسته به عقلانیت فلسفی، امتداد بدهد و به فلسفه مضاف، نزدیک بشود. کسانی هستند که با وجود میل به فلسفه فرهنگ، نتوانستهاند از قلمرو فلسفه مطلق خارج بشوند و امتدادها و دنبالههای آن را در فلسفه مضاف بیابند. چنین وضعی، سبب توقف در مبادی مطلق و بعیده و عام شده و ملالت و دلزدگی ایجاد کرده است.
افزون بر این، موجب شده که برخی معتقد شوند فلسفه اسلامی، امکان بسط و کشش از آن ساحت عالی و عام به ساحتهای اختصاصی و مقید ندارد و در نسبت با وجودهای خاص، عقیم و علیل است. روشن است که چنین نیست و این نقصان، به اندیشهورزانی بازمیگردد که قدرت ترجمه و تبدیل فلسفه اسلامی را ندارند؛ چراکه متفکرانی همچون مرتضی مطهری و محمدتقی مصباح نشان دادند که میتوان فلسفه اسلامی را پی گرفت و از آن به سطوح اضافی و عینی رسید. مسئله و گره، یافتن نحوه دلالتگری و تجویز فلسفه اسلامی است و ما با منطق و سازوکار این اقدام معرفتی، ناآشنا هستیم.
۳. یکی از زمینههایی که آیتالله خامنهای را به تفلسف معطوف به حوزه فلسفه فرهنگ واداشت، غوطهوری ایشان در عینیتهای حکمرانی و اجتماعی بود. ایشان بهطور خاص در دوره پس از انقلاب، در متن تحولات عینی و چالشی قرار گرفت و با پرسشهایی روبهرو شد که برآمده از وجه عینی و بیرونی و ساختاری تفکر اسلامی بودند. ایشان باید نشان میداد که برگردان ملموس و خارجی تفکر اسلامی چیست و باید در مقابل نظم تجددی، چگونه نظم دینی را درافکند. این مواجهه و دستبهگریبانی، بسیار مولد و موثر بود و ایشان را به حرکت از ذهن به عین و از مبادی مطلق به مبادی مضاف سوق داد. آنان که از تجربهزیسته، بیبهره بودند، همچنان به درس و بحثهای انتزاعی و مدرسی و کلی بسنده کردند و از اقتضاها و ضرورتهای تاریخی دوره پساانقلابی دور افتادند. تجربهها و واقعیتهایی همچون انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی، علوم انسانی اسلامی، دانشگاه اسلامی، تهاجم فرهنگی، رسانه و روایت، سیاست فرهنگی دینی، مهندسی فرهنگی، مردمسالاری دینی و… بسیار مولد و محرک بودند و موجبات و مقدمات خلاقیت عقلی در حوزه فرهنگ را فراهم کردند.
فلسفه فرهنگ در اندیشههای رهبری
مهدی جمشیدی ـ عضو هیاتعلمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۴
روز گذشته همایش ملی فلسفه فرهنگ، با تاکید بر دیدگاههای حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی) به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.