۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۱

این روزها که تنور جشنواره‌های فرهنگی - هنری داغ است، جلسات نقد هم رونق بیشتری دارد و پس از اجرای نمایش‌ها یا نمایش فیلم‌ها در جشنواره فجر، جلساتی برای نقد کردن آثار برگزار می‌شود اما این نقدها چقدر اصولی است و منتقدان چقدر به اصول و آداب نقد پایبند هستند. باتوجه‌به ایام برگزاری جشنواره‌ها قصد داریم نگاهی داشته باشیم به وضعیت نقد و منتقدان فرهنگی که این روزها تعدادشان بسیار و سرشان حسابی شلوغ است.

آگاه: در روزگاری نه چندان دور ما افرادی را به‌عنوان منتقد داشتیم که منتظر بودیم آنها بعد از دیدن یک نمایش یا تئاتر بیایند و نقد خود را بگویند تا ما نسبت‌به آن اثر، چشم‌انداز پیدا کنیم. حالا دیگر خبری از دورانی که فریدون جیرانی، مرحوم اکبر عالمی یا جواد طوسی نقدهایی منتشر می‌کردند، نیست. اندک کسانی هم که مثل هوشنگ گلمکانی، مسعود  فراستی، محمدتقی فهیم، مرحوم نادر طالب‌زاده، جبار آذین، خسرو دهقان و امید روحانی هستند، خیلی کمرنگ و بی‌انگیزه شده‌اند و اتفاقا همین کمرنگ شدن جا را برای یکسری منتقدنما باز کرده است. 
جایی خواندم که داریوش مهرجویی که خود خیلی قدیم‌ترها منتقد سینما بود درباره نقدهای ایرج کریمی گفته بود: وقتی نقدهای ایرج کریمی را می‌خواند، همیشه چیزهای زیادی یاد می‌گرفت. تصور کنید! داریوش مهرجویی، با تمام آن ویژگی‌هایی که از او در آثار ماندگارش می‌شناسیم، چنین استفاده‌ای از نوشته‌های یک منتقد می‌کرده و حالا مقایسه کنید با اوضاع نقد امروز.
از منتقدنما گفتیم. منتقدنما یعنی کسی که منتقد نیست اما خود را منتقد می‌داند یا اینکه منتقد است اما برای نقد گرفتن از یک طرف ماجرا پول می‌گیرد تا آن اثر را تخریب یا از آن تمجید کند. در این میان، عده‌ای منتقد هم هستند که عضو انجمن منتقدان سینما یا تئاتر هستند اما فقط عضوند تا کارت این انجمن‌ها را داشته باشند و بتوانند در ایام جشنواره‌ها فیلم و تئاتر ببینند. درواقع نقد خیلی دندان‌گیری از آنها دیده نمی‌شود و گاهی هم در جلسات نقد جشنواره‌ها نقش مجری را ایفا می‌کنند.
علیرضا نراقی، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و منتقد تئاتر گفت: تغییر فضای تئاتر از دهه۸۰ و محول‌شدن تئاتر از دولت به چیزی که با ملاحظه به آن تئاتر خصوصی می‌گوییم، جایگاه و اهمیت نقد را کمرنگ کرد. تئاتر خصوصی ما، تئاتری یله، رها و بی‌مسئولیت است. در دنیا، تئاتر خصوصی مانند ایران وجود ندارد که به‌عنوان کارگردان، سالن به سالن بروید و براساس تخمین درآمد حاصل از فروش، شروع به چانه‌زنی کنید. در چنین شرایطی است که مدیران روابط‌عمومی در تئاتر ایران مهم شدند و تئاتر ایران را امروز می‌گردانند. متاسفانه بسیاری از منتقدان تئاتر نیز در روابط‌عمومی تماشاخانه‌ها فعالیت می‌کنند. الان با سالن‌های متعددی مواجه هستیم که شبی سه تا چهار نمایش را اجرا می‌کنند. این فضا آسیب‌های زیادی را به برخی از هنرها مثل طراحی گریم و طراحی صحنه وارد می‌کند. یعنی تقریبا آن را منحل می‌کند. وقتی شما باید نیم‌ساعته سالن را به گروه دیگری تحویل دهید، اصلا طراحی صحنه معنایی ندارد.
نراقی درخصوص اهمیت و ضرورت نقد در ایران توضیح داد: نقد به آگاهی و انتخاب تماشاچی کمک می‌کند. به تماشاچی کمک می‌کند نمایشی را که با سلیقه‌اش همخوان است، پیدا کند. اگر فضای نقد در ایران مناسب بود، منتقدان به تماشاچیان برای انتخاب کمک می‌کردند اما در فضای مشوش کنونی که نقد جایگاهی ندارد، تماشاچی آگاهانه انتخاب نمی‌کند. در نتیجه چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ همان چیزی که درحال‌حاضر حاکم است، رخ می‌دهد. شما مجبورید بازیگر تلویزیون را بیاورید که در تئاتر شکسپیر اجرا کند! وقتی نقد وجود ندارد این افراد به تماشاچی آدرس اشتباه می‌دهند و تماشاچی برای دیدن فلان خانم یا آقای بازیگر به دیدن تئاتر می‌رود و آنچه از نظر اقتصادی رخ می‌دهد این است که دستمزدها به‌شکل بسیار لجام‌گسیخته و غیرمنطقی بالا می‌رود. این باعث می‌شود کم‌کم نظام اقتصادی حاکم بر تئاتر شفاف نباشد، چون در ایران نقد تئاتر ضعیف شده نمی‌تواند به تماشاگر کمک کند که تئاتر خوب را برگزیند. همچنین نمی‌تواند از تئاتر خوب حمایت کند و تماشاچی بیشتری را روانه کند که تئاتر خوب ببینند. این فضا وجود ندارد. افزایش قدرت و تاثیرگذاری منتقدان در شرایط امروز تئاتر ایران، ضروری است چون می‌توانند در سمت‌دهی به فضای موجود موثر باشد.
نراقی که علاوه‌بر نقد، تجربه کارگردانی نمایش را نیز در کارنامه خود دارد، گفت: چالش اول نقد در وضعیت امروز، نحیف‌شدن رسانه‌ها و جایگاه‌هایی است که نقد باید در آن بیان و منتشر شود. رویکرد رسانه‌های کشور برای حمایت از نقد تئاتر مناسب نیست. نقد نیاز دارد در جایی ارائه شود. قبلا روزنامه‌هایی وجود داشت که حداقل هفته‌ای سه روز صفحه مخصوص تئاتر داشتند. در آنها نقد، یادداشت و گفت‌وگو کار می‌شد. در آن زمان، کارگردانان احساس نیاز می‌کردند و خودشان درخواست می‌کردند که کارشان نقد شود. امروز این احساس نیاز وجود ندارد. چالش دوم مربوط به درآمد حاصل از نقد برای منتقدان است. سال گذشته نقدی بر انجمن منتقدان و کانون ملی منتقدان نوشتم و گفتم مگر شما صنف نیستید و مگر شما نیستید که باید از منتقدان حمایت کنید؟ منتقدان ما کار ندارند، جایی برای ارائه کار خود ندارند، چرا شما درباره آن صحبت نمی‌کنید؟ چرا فکری برای این ماجرا نمی‌کنید؟ منتقدان ما نمی‌توانند از راه نقد که به مطالعه مستمر و به رصد مدام تئاترها نیاز دارد فعالیت و زندگی کنند؛ لذا منتقدان ما جذب کارهای دیگری مانند مسئول روابط عمومی می‌شوند یا به نحو وحشتناکی دانشگاه‌ها شروع به بلیعدن منتقدان می‌کنند.
احمد طالبی‌نژاد، نویسنده، فیلمساز، مدرس و منتقد با اشاره به اینکه در عرصه نقد یک آشفته‌بازار به وجود آمده و به قول قدیمی‌ها، هر کی به هر کی شده است، گفت: یک‌جور بی‌سوادی عام بر منتقدان ما حاکم است و سواد لازم را برای نقد همه‌جانبه نداریم. ما چند نوع نقد و منتقد داریم. بعضی منتقدان با فیلم‌ها عشق‌ورزی می‌کنند که خیلی هم جذاب است ولی ممکن است این نوع نقدها باعث ارتقای سطح فرهنگ سینما یا شعور سینمایی نشود؛ مثلا نقدهای پرویز دوایی از این سنخ است که بسیار استادانه و جذاب‌اند یا نقدهای دوست بزرگوارم جواد طوسی هم همینطور است. اما از آن طرف بعضی منتقدان مثل جهانبخش نورایی، مجید اسلامی یا هوشنگ گلمکانی هستند که تحلیل می‌کنند ولی اشکال بزرگ آنها این است که کم نقد می‌نویسند، مثل جهانبخش نورایی که سالی یک یا دو نقد بیشتر نمی‌نویسد، درحالی‌که یکی از تحلیلی‌ترین نگاه‌ها را در حوزه نقد دارد.
امیدواریم در جشنواره‌های پیش رو در کنار کارگاه‌ها و نشست‌های تخصصی که برگزار می‌شود به موضوع «وضعیت منتقدان فرهنگی- هنری» هم پرداخته شود تا ما دوباره شاهد شکوفایی نقدنویسی در حوزه سینما و تئاتر باشیم؛ دوره‌ای که نقدها نوعی چراغ راه برای مخاطبان روشن می‌کردند تا انتخاب بهتری داشته باشند.