دلیل؟ تجربه اوکراین!

محمد مقدم ـ دبیر گروه فضای مجازی
۱۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۱:۳۰

به این جملات دقت کنید: «اگر داور پنالتی می‌گرفت ما برده بودیم»، «گرانی هر جنسی تقصیر دلال‌هاست»، «همه مشکلات از بی‌پولی است.»

آگاه:  یک اشکال مشترک در همه این جملات وجود دارد و آن این است که ریشه مشکل را محدود به یک علت کرده است.  جملاتی که مشکلات را تک‌علتی تحلیل می‌کنند، عموما ناقص یا غلط هستند. مثالی دیگر از چنین تفکری در سیاست ایران وجود دارد: «ریشه همه مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور، عدم رابطه با آمریکاست.» اگر بخواهیم به‌صورت کوتاه این مغالطه را زیر سوال ببریم، باید گفت: دلیل؟ تجربه اوکراین! 
 آمریکا با امپراتوری تبلیغاتی و رسانه‌ای در اوکراین از یک کمدین رییس‌جمهور ساخت؛ اقتصاد این کشور را از طریق فروش تسلیحات و وام‌های کلان غارت کرد و همزمان، شرکت‌های آمریکایی ذخایر معدنی اوکراین (مثل لیتیوم و تیتانیوم) را تصاحب کردند. اوکراین را پایگاه نظامی و اطلاعاتی برای تضعیف روسیه قرار داد؛ وقتی اوکراین به پل شکسته و زمین سوخته تبدیل شد، آمریکا آخرین ضربه را زد: اجلاس صلح ژنو (۲۰۲۵) بدون حضور زلنسکی تشکیل شد و نهایتا اعلام کردند: «زلنسکی باید برود.» 
 جنگ اوکراین از همان ابتدا نشان داد که آمریکا به دنبال منافع خود است، نه نجات اوکراین. امروز هم که اوکراین ویران شده، ترامپ بدون هیچ شرمی می‌گوید: مقصر روسیه و آمریکا نیستند، بلکه اوکراین و شخص زلنسکی مقصر این وضع هستند. 
اوکراینی که اکنون به قول ترامپ شبیه غزه است: میلیون‌ها کشته و معلول و مجروح، شهرهای ویران و رییس‌جمهوری که حتی به جلسات مربوط به کشورش راه نمی‌یابد! جالب اینجاست که ترامپ، رییس‌جمهور جدید آمریکا، به‌راحتی می‌گوید: «اوکراین باید قید بخشی از خاکش را بزند!» 
شیوه نظام حاکم بر آمریکا همیشه همین بوده: وعده دروغ، تحقیر دیگران و زیرپاگذاشتن تعهدات. زلنسکی که روزی با وعده‌های غرب به قدرت رسید، امروز مثل دستمال کاغذی دور انداخته می‌شود. اوکراینی که نه دشمن آمریکا بود و نه خلاف اراده او کاری انجام داده بود؛ برعکس، تمام نسخه‌ها و دستورات غرب را اجرا کرده بود، حالا حتی اجازه ندارد درباره آینده کشورش تصمیم بگیرد! این همان «سیاست آمریکایی» است: استفاده از دوستان تا آخرین قطره خونشان و سپس رها کردنشان.
اوکراین اولین کشوری نیست که چنین سرنوشتی دارد. پیش از این، افغان‌ها ۲۰سال با وعده ساختن افغانستان مدرن، قربانی سیاست‌های واشنگتن شدند. کردهای سوریه نیز همین سرنوشت را با قول ایجاد منطقه خودمختار کردی در سوریه پس از مبارزه با داعش داشتند. اما چه شد؟ سرنوشت دکتر مصدق هم که با زمزمه حمایت از دولت مردمی ایران در ملی‌کردن نفت به سمت آمریکا رفته بود، را به یاد داریم. به قول رهبر انقلاب، دست دوستی با آمریکا «مثل آن الواطی است که وارد دکان عسل‌فروشی می‌شد؛ می‌پرسید شیشه عسل چند است؟ می‌گفت مثلا صد تومان، دست طرف را می‌گرفت فشار می‌داد، این کاسب بیچاره می‌ترسید و زیر فشار او می‌گفت: خوب، هر چه شما بگویید! می‌گفت ۳۰تومان، می‌گفت خیلی خوب!» 
حادثه اوکراین به جهان آموخت که تکیه بر قدرت‌های شیطانی، نابودی است. آمریکا حتی به متحدان نزدیکش مثل اروپا هم رحم نمی‌کند؛ چرا باید تصور کنیم برای ما استثنا قائل می‌شود؟ تنها راه نجات، اعتماد به توان داخلی و همبستگی ملی است. دور نیست اگر بگوییم تایوان در مقابل چین، اتحادیه اروپا در مقابل روسیه و حتی عربستان و ترکیه ممکن است در آینده قربانیان بعدی این سیاست باشند.