۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۹

سیدعبدالله هاشمی: از ابتدای انقلاب اسلامی، دو تفکر به‌صورت جدی در درون حاکمیت حضور داشته است. این دو جریان فکری، هر کدام متناسب با ظرفیت‌های خود کوشیده‌اند تا در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ با شکل‌ها و نام‌های مختلف حضور فعالی داشته باشند. وضعیت فعلی کشور، نتیجه عملکرد این دو جریان فکری در طول تاریخ بیش از ۴۰سال انقلاب اسلامی است.

آگاه: مهم‌ترین فصل ممیز این دو جریان در سیاست داخلی و خارجی، نوع راهبردی است که برای مدیریت کلان جامعه در مواجهه با تمدن غرب پیشنهاد می‌دهند. جریانی که مبتنی بر آموزه‌های قرآنی ازسوی امامین انقلاب تا به امروز دنبال شده، بر اصل عزت، مصلحت و حکمت سامان یافته است و موفقیت‌های چشمگیر در عرصه‌های نظامی، امنیتی، علمی و... از دستاوردهای این تفکر محسوب می‌شود. مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، خاستگاه این تفکر را روحیه «ما می‌توانیم» معرفی می‌کند.
 تفکر جریان مقابل، ستیز با غرب را پرهزینه و کم‌فایده می‌داند و راهکار اساسی برای حل مشکلات کشور در سیاست داخلی و خارجی را سازش و همراهی با غرب معرفی می‌کند. این جریان از زمان دولت موقت بازرگان تا به امروز با هدف حل چالش‌ها، تجربیات گفته و ناگفته متعددی در زمینه گرایش به غرب و جلب نظر نظام سلطه داشته است. مهم‌ترین ابزار و روش این تفکر برای نزدیکی به غرب نیز مذاکره بوده است.
همه آزموده‌های این جریان برای سازش با غرب، جز بدعهدی و خیانت طرف مقابل و درستی و متانت دیدگاه امامین انقلاب نتیجه دیگری نداشته است. بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تجربه این تفکر در دولت تدبیر و امید به نام برجام شکل گرفت. جریان سازش برای همراه ساختن جامعه، بهشت و جهنم و عاشورا و دین را به مذاکره پیوند زدند و تمام چالش‌های داخلی از جمله آب خوردن مردم را به زلف برجام گره زدند؛ اما طبق تصریح قهرمانان برجام، هیچ عایدی برای ایران نداشت.
 اگر با کسانی که تنها تجربه را روش علمی می‌دانند و در دانشگاه‌های غرب با روش تجربی علم را آموخته‌اند سخن بگوییم و از آیات متعدد قرآنی و الهیات دینی استفاده نکنیم، تجربه ما و همه کسانی که با آمریکا بنای سازش داشته‌اند نشان می‌دهد که آن روی سکه مذاکره، تسلیم است. مقام رهبری در رد موضوع مذاکره در دولت جدید به‌خوبی از تجربه دهه ۹۰ ملت ایران استفاده کرد و در یک کلمه فرمود: «دلیل؛ تجربه.» 
تازه‌ترین مذاکره دلبستگان به آمریکا، دیدار تحقیرآمیز رییس‌جمهور اوکراین با ترامپ در کاخ سفید بود. او پابه‌پای آمریکا پیش رفت تا به چنین سرنوشت تلخی رسید که کشورهای اروپایی را شگفت‌زده کرد. این موضوع نیز بیش از سه سال قبل ازسوی مقام رهبری پیش‌بینی شده بود.
براساس الهیات دینی و تعالیم قرآنی نیز، پیروی از خواسته‌های دشمن، نتیجه‌ای جز پذیرش ولایت طاغوت، خروج از ولایت خداوند و عقبگرد از دستاوردها نخواهد داشت. جریانی که به‌دنبال ارتباط با جبهه کفر و تامین خواسته‌های آنان در جامعه اسلامی است، طبق آیات قرآن، همان منافقان هستند.
بنابراین، تکرار دائمی مذاکره برای حل چالش‌های نظام سلطه پس از این همه تجربه شکست، نشان می‌دهد که مسئله، مذاکره نیست. مذاکره در شرایط فعلی و پس از این همه شکست، تغییر کاربری داده و خود به هدف کوتاه‌مدت تبدیل شده است. گفتمان مذاکره را باید در چهارچوب جنگ شناختی چندلایه‌ای که بر سر ملت ایران اجرا شده است، بازشناسی کرد. حضور ما در مذاکره، پس از این همه شکست و بمباران سنگین جنگ شناختی و توهم ضعف، به معنای تسلیم است. در چنین شرایطی، مذاکره بمب کشنده جنگ شناختی است.
پس از این همه نشانه روشن تجربی پیرامون نافرجام بودن راه برجام و توصیه قرآنی بر راهبرد مقاومت، طرح این موضوع و حرکت دادن سیاست‌های کشور برای ورود به این راه تاریک، فرضیه نفوذ را بسیار جدی می‌سازد. جریان نفوذ طراحان اصلی راهکار مذاکره هستند. مذاکره راه‌حلی درونی برای برون‌رفت از بحران‌ها نیست، بلکه از مظاهر جدی تصمیم‌سازی جریان نفوذ برای تصمیم‌گیران نظام باید قلمداد شود.
مذاکره همان آش مشروطه است که در سفارت‌های بیگانه دیگ آن را بار گذاشته‌اند. جریان سازش و طراحان مذاکره نیز همان زلنسکیون ایرانی هستند که ایران را به سمت ویرانی اوکراین و فروپاشی امنیت و سلامت و توقف حرکت پیشرفت در کشور پیش می‌برند. جریان سازش، جریان کشنده تسلیم و بر باددهنده همه دستاوردهای ملت غیور ایران هستند.