آگاه: علی عسگری: در ۲۲بهمن سال۱۳۵۷، با وقوع مهمترین انقلاب فرهنگی تاریخ جهان، این سوال پدید آمد که برنامه انقلاب اسلامی برای اداره کشور چیست؟ امامخمینی(ره) با تبیین ایده نو «جمهوری اسلامی»، برنامه اداره کشور را روشن ساخته و از دو عنصر مهم مردم و اسلام در پیشبرد اهداف کلان انقلاب اسلامی که بر محور آزادی، عدالت و حکمت استوار بود، پرده برداشتند.جهانبینی و ایدئولوژیهای متفاوتی در طول تاریخ، تعاریف گوناگونی از آزادی، عدالت و حکمت ارائه کردهاند که از این بین، تعریف اسلام ناب با پدیده انقلاب اسلامی، اهمیت بیشتری یافت تا مورد بررسی قرار گیرد؛ ازاینرو یکی از وظایف اصلی نهاد علم در کشور، تبیین و ترویج تعریف دقیق اسلام از این سه عنصر سازنده و پیشران بود. تعریفی که میتوانست چرخدندههای اصلی تولید علم و عالِم اسلامی را بعد از چهار قرن گذشت از صفویه، به حرکت درآورد؛ اما ازآنجاکه تولد دانشگاه در کشور، با آغاز جریان استبداد سیاه پهلوی و تربیت روشنفکران واداده به غرب همراه شده بود، اسلامیسازی علوم انسانی، تقویت عقلانیت انقلابی و استمرار آن کار آسانی به نظر نمیآمد!وجود عقلانیت انقلابی در مردم و ظرفیت حاصل از آگاهی جمعی آنان نسبتبه معارف اسلام، این نوید را میداد که پس از گذشت چهل و اندی سال از انقلاب اسلامی و با طرح وحدت میان حوزه و دانشگاه، صدای علم اسلامی از زبان دانشگاهها شنیده شود ولی این اتفاق صورت نپذیرفت! زیرا علم و عالم در دانشگاه موضع مشخصی نداشتند. غرب از این مسئله با عنوان خنثی بودن علوم یاد میکند، تا آنجا که برخی از اندیشمندان آن، پوزیتویسم را کمال جهان و علم میخواندند. آنها بر این عقیده بودند که علم ذاتا در برابر ارزشها توانایی هیچگونه داوری نداشته و این کار اساسا از عهده علم ساقط است! (اندیشه اجتماعی غرب جدید/ مدرنیته/ سجاد صفارهرندی و رضا قائمینیک)گرچه این باور در غرب تا حدودی پذیرفته شده بود اما علم اسلامی که مبتنی بر حکمت نظری و حکمت علمی است، نمیتوانست بر این اعتقاد مهر تایید بزند. علوم اسلامی به تناسب منشأ وحیانی و روایی خود، نهتنها نگاهی خنثی به مسائل گوناگون ندارند، بلکه از حیث اندیشه قرآنی، حتی خلقت انسان را نیز نمیتوان خنثی و تکبعدی نگریست. این رویکرد، سرآغاز اختلاف مبنا در علم اسلامی و علم غربی است. غرب با نگاه ناسوتی به انسان، تعریفی مادی از جهان ارائه داد که همین امر سبب مشروعیتبخشی به استعمار و نگاه ابزاری به طبیعت و انسان شد. نظریه عقلانیت ابزاری برگرفته از همین دیدگاه بود. (مبانی نظری غرب مدرن/ شهریار زرشناس) در مقابل اما، اسلام با نگاه ارزشی به جهان و طبیعت، همه چیز را در امتداد هدف خلقت که رشد و کمال هویت انسانی است، ترسیم کرد. هدفی که نه با نگاه مادی صرف، بلکه با پیوست معنویت، اسباب تحولات گسترده بشری را در رسیدن به مدینه فاضله فراهم میآورد. بسط اجتماعی معنویت و عقلانیت در جامعه ازسوی فارابی در کتاب «آرای اهل مدینه فاضله» و تعریف انسان متمدن از نگاه قرآن به قلم علامه طباطبایی با عنوان نظریه «استخدام»، نمونه مباحثی است که علم اسلامی با تکیه بر وحی و روایات معصومان(ع) بدان دستیافته است.با همه این تفاسیر، این پرسش مطرح میشود که اکنون دانشگاه جمهوری اسلامی، کدام علم را تولید میکند؟ برخی سیاستگذاریهای کلان کشور در چند دهه اخیر، بهویژه در امور اقتصادی و فرهنگی، حکایت از آن دارد که علم در دانشگاه، حرکت روبهجلویی نداشته و در همان مسیر پیش از انقلاب، به شکلی سکولار، خنثی و مقلدانه باقیمانده است. عدم توجه به سیاستهای اقتصاد مقاومتی، فقدان اهتمام به تولید سند جامع تعلیم و تربیت متناسب با زیست دینی، کمرنگ شدن عقلانیت انقلابی در کنشگری بخشی از اقشار جامعه، کمبود یا عدم توجه به سند تحول علوم انسانی اسلامی در دانشگاه و مثالهای دیگر گواه بر این ادعاست.رهبر فرزانه انقلاب در تاریخ ۱۹فروردین سال۱۴۰۳ و در دیدار رمضانی با دانشجویان، به سه وظیفه اصلی برای دانشگاه اشاره داشتند که عبارتاند از: تولید علم، تولید عالم و از آن دو مهمتر، جهت دادن به تولید علم و عالم. ایشان معتقد هستند که اگر جهتدهی به شکل درست انجام نشود، علم و عالم در خدمت استکبار و رژیم صهیونیستی قرار خواهد گرفت.به تعبیری دیگر، علم خنثی مهملی برای بهرهبردای نظام سرمایهداری غرب ایجاد میکند تا نه علم در آن آزاد باشد و نه عالم! شهید مطهری نیز در کتاب «اسلام و نیازهای زمان/جلد اول» ضمن تبیین همین سخن، باور داشتند که نظام استکباری با نگاه ابزاری به علم، آن را اسیر خود ساخته است؛ بهگونهای که اگر دانشمندی بخواهد در راستای تولید علم قدم بردارد، هیچگونه استقلالی از خود نخواهد داشت. اسارت دانشمندان برای تولید سلاح اتمی و کشتار جمعی، مثالهایی است که این شهید بزرگوار بهعنوان شاهدی بر کلامش آورده است.حال بهراستی این جهتدهی چه ویژگی دارد که عالمی را خادم و دیگری را خائن میکند؟ باید گفت، جهتدهی به علم، همان داوری ارزشی و نگاه معنوی به علم است. نگاهی که در ضمن دسترسی به پیشرفتهای مادی برای یک کشور، آن را از دستاندازی به سرزمینها و نگاه ابزاری به طبیعت، مصون میدارد. بیشک رویکرد اسلامی به علم نهتنها اقتصاد و سیاستی تبعیضآفرین تولید نمیکند، بلکه ابزاری درراستای رفع تبعیض و استقلال اقتصادی و سیاسی میسازد. نمونه بارز علم اسلامی در تولید علوم سیاسی، نظریه «ولایت فقیه» است که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، آن را از حاشیه کتب فقهی، به متن رخدادهای جهانی آورد تا دست استعمارگران را کوتاه ساخته و استقلال سیاسی کشور را به ارمغان بیاورد.باید اذعان داشت که امروزه بیش از هر زمان دیگر، دانشگاه نیازمند توجه به مبانی اندیشه اسلامی است، چراکه بدون اتخاذ مبنا در علمآموزی، مسیر حکمرانی کشور در اختیار افرادی قرار خواهد گرفت که علم را اسیر دست سرمایهداران و مستکبران میخواهند و این مسئله با اهداف کلان انقلاب اسلامی، یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، سازگار نخواهد بود.