۲۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۰

همان‌طور که در قانون‌اساسی آمده و منطق سیاست خارجی هم آن را تایید می‌کند، نگاه رهبری همواره بر حفظ و تحقق منافع ملی مردم و کشور و افزایش قدرت جمهوری‌اسلامی ایران متمرکز بوده است. خب، ما در منطقه‌ای حضور داریم که همیشه پرتنش بوده و هست؛ حتی قبل از انقلاب هم این تنش‌ها وجود داشته و بعد از انقلاب هم ادامه داشته و بیشتر هم شده است.

آگاه: در چنین شرایطی، اولویت اول، حفظ امنیت کشور بوده و پس از آن افزایش قدرت، قدرت دفاعی و در ادامه ایجاد بازدارندگی. بعد از این مراحل، افزایش نفوذ منطقه‌ای و تامین منافع، رویکردی بوده که تحت رهبری آیت‌الله خامنه‌ای شکل گرفته و خطوط کلی سیاست خارجی ما را در این سال‌ها، یعنی در این ۳۰ سال گذشته، تبیین کرده است. بر همین‌مبنا نیز خط قرمزها مشخص شده‌اند. برای نمونه، موضوع انرژی هسته‌ای به‌عنوان یک موضوع راهبردی، یک صنعت و دستاورد ملی و یک قدرت راهبردی، می‌تواند منافع ملی ما را تامین کند. بنابراین حفظ آن جزو خطوط قرمز ماست.


بحث منطقه نیز چون مستقیما با امنیت کشور در ارتباط است و نفوذ منطقه‌ای ایران را تثبیت می‌کند، حفظ و تقویت آن نیز جزو خطوط قرمز است که نباید از آن عدول کرد. اینها یعنی حفظ عزت و قدرت ایران که دوباره می‌شود یکی از اصول اساسی و خط قرمزهایی که نباید از آنها کوتاه آمد، چراکه این موارد مستقیما روی قدرت ایران و نسبت آن با کشورهای دیگر تاثیرگذار است. اینها را می‌توان به‌عنوان اصول و خطوط قرمز در اندیشه رهبری دید.
در مورد آمریکا نیز هیچ تغییری در نگاه رهبری ایجادنشده است. اتفاقا شناخت ایشان از آمریکا یکی از دقیق‌ترین و بهترین شناخت‌هاست. آن بی‌اعتمادی و عدم اعتمادی که به آمریکا دارند، کاملا درست، دقیق و علمی است. این نگاه مبتنی بر مستندات، فکت‌ها و واقعیات است، نه ازسر تعصب یا صرفا نگاه ایدئولوژیک. بلکه براساس واقعیات میدانی و داده‌های مستند، هیچ اعتمادی به آمریکا وجود ندارد، چرا که ایشان خوی آمریکایی را خیلی خوب می‌شناسند و می‌دانند که آمریکا چطور برخورد می‌کند.
این مسئله روشن است؛ کما اینکه حالا در دوره ترامپ، برخی از این رفتارها علنی‌تر شد و حالا برخی از رهبران دنیا هم به این موضوع اذعان می‌کنند. آنها هم می‌گویند که نباید کوتاه آمد، بلکه باید از موضع تحکم و قدرت با آمریکا برخورد کرد. حتی در دوره‌های قبل‌تر، مثلا در زمان اوباما و امثالهم، تعبیر «دستکش مخملی بر دستان آهنین» واقعا برازنده است. ظاهر نرمی داشتند اما در واقع آن رویکرد کلی، همان‌چیزی بود که در زمان ترامپ هم وجود داشت. در واقع تفاوتی بین ترامپ، بایدن، اوباما، کلینتون، بوش و امثال آنها وجود ندارد. از نگاه آمریکایی‌ها، همیشه منافع‌طلبی، یک‌جانبه‌گرایی، زورگویی و تحکم وجود دارد. لذا این نگاه دقیق و مبتنی بر واقعیت در ذهن حضرت آقا وجود دارد.
ولی این به‌معنای آن نیست که جمهوری‌اسلامی به هیچ‌وجه حاضر به مذاکره نیست. همان‌طور که در دوره‌های قبل هم مذاکره شده و بارها با آمریکایی‌ها گفت‌وگو صورت گرفته یا حتی همکاری‌های غیرمستقیم و مشترک شکل گرفته است. مسئله این است که ما نسبت به مذاکره، منعی نداریم؛ بلکه همان‌طور که قبلا هم عرض شد، اگر منافع ملی ایجاب کند، باید این کار انجام شود. همین منطق و عقلانیت، پشت آن نگاه بی‌اعتماد رهبری به آمریکاست؛ نگاهی که مذاکره را به‌طور قطعی رد نمی‌کند، بلکه آن را مشروط به شرایط معقول، هوشیارانه و در چارچوبی دقیق می‌داند. بنابراین، مجوزی که امروز برای مذاکره داده شده، به‌هیچ‌وجه به‌معنای تغییر در مواضع رهبری نیست، بلکه نشان‌دهنده واقع‌بینی نسبت به شرایط و نگاه هوشمندانه به موقعیت فعلی برای ورود به مذاکره است. نقاط اشتراک نیز وجود دارد؛ چه در نگاه دینی و چه در مفاد قانون اساسی. اینها بین رهبری و ساختار رسمی جمهوری‌اسلامی رفت‌ و برگشت دارد و تفاوت چندانی شاید نداشته باشند، چرا که هر دو ناظر به حفظ منافع ملی، حمایت از مظلومان و تامین عزت و اقتدار کشور هستند.

مصادیقی از مدیریت رهبر انقلاب در سیاست خارجی
همین موضوع هسته‌ای در واقع، یکی از هنرمندی‌ها و تدابیر برجسته مقام رهبری آن بود که موضوعات امنیتی بین‌المللی ما را به یک مسئله متمرکز تقلیل دادند. به‌جای آنکه درگیر چندین موضوع مختلف و در معرض تهدیدهای گوناگون باشیم، تمرکز مذاکرات به‌گونه‌ای هدایت شد که صرفا بر مسئله هسته‌ای متمرکز گشود. در این روند، هیچ‌گاه درباره مسائل موشکی، منطقه‌ای یا توان دفاعی کشور وارد مذاکره نشدیم. این تمرکز هوشمندانه باعث شد که در سال‌های پیشین، صنعت دفاعی و موشکی جمهوری‌اسلامی ایران توانمند شود و اساسا این حوزه به‌عنوان محل چانه‌زنی یا گفت‌وگو تلقی نشود. وگرنه در ابتدای امر، قطعا هدف دشمنان محدودسازی ما در همین حوزه‌ها نیز بود. این مسئله را می‌توان از جمله جلوه‌های روشن تدبیر و درایت رهبری دانست.
نمونه‌های دیگری نیز در این مسیر وجود دارد. به‌عنوان مثال، موضوع افغانستان. پس از حمله به کنسولگری جمهوری‌اسلامی ایران، مسئولان کشور تصمیم به اقدام نظامی گرفته بودند و موضوع ورود به جنگ با افغانستان تا آستانه اجرا پیش رفت. اگر حافظه‌ام یاری کند، این مسئله مربوط به دولت آقای خاتمی بود؛ اما مخالفت صریح مقام رهبری موجب توقف آن تصمیم شد. بعدها مشخص شد که این مخالفت چقدر هوشمندانه و راهبردی بوده است؛ چراکه ایران از منجلابی نجات یافت که پیش‌تر شوروی و سپس آمریکا در آن گرفتار شدند.
در موضوع سوریه نیز چنین بود. در سال ۲۰۱۱، هم‌زمان با آغاز ناآرامی‌ها در آن کشور، تاکید مقام رهبری بر ضرورت حمایت از سوریه و جبهه مقاومت بود. در حالی که حتی رییس‌جمهور وقت، آقای احمدی‌نژاد، بر این باور بود که باید سوریه را رها کنیم، زیرا به‌زعم او سوریه ازدست رفته بود. در همان مقطع، رییس‌جمهور وقت ایالات‌متحده، باراک اوباما، صریحا گفت که اسد باید برود؛ اما رهبر انقلاب بر موضع خود ایستادند و تاکید فرمودند که باید از محور مقاومت دفاع کرد، منطقه را حفظ و با تروریسم مقابله کرد. با گذشت زمان، مشخص شد که این تصمیم تا چه اندازه موثر و کارآمد بوده است. توانمندی جمهوری‌اسلامی ایران در مقابله با طرح‌های مخرب و پیچیده آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه، نه‌تنها آن طرح‌ها را ناکام گذاشت، بلکه موجب حفظ امنیت کشور شد.
در مذاکرات هسته‌ای نیز موارد مشابهی وجود داشته است. به‌عنوان نمونه، در برهه‌ای از روند توافق، پیشنهاد داده‌شده بود که ذخایر غنی‌شده ایران به خارج از کشور منتقل شود؛ اما مقام رهبری با این اقدام مخالفت فرمودند و پرسیدند: چه تضمینی وجود دارد که در آینده سوخت موردنیاز یا معادل مالی آن بازگردانده شود؟ قبلا نیز یک‌بار این تجربه رخ داده و منابع منتقل‌شده به کشور بازنگشته بود. بنابراین، با همین تدبیر، جلوی تکرار یک اشتباه جدی گرفته شد.
ما در این چند دهه، بارها شاهد چنین تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه‌ای بوده‌ایم که مانع از بروز بحران‌های بزرگ شده‌اند. اکنون نیز که در فضای تازه‌ای قرار داریم، یقینا با همین روش و همین رویکرد، کشور می‌تواند از فرصت‌های خوبی برخوردار شود. واقعیت این است که جمهوری‌اسلامی ایران اکنون در موقعیت مناسبی قرار دارد و این روند ان‌شاءالله ادامه خواهد یافت.
مقام رهبری به‌روشنی فرمودند که جنگ علیه ایران محتمل نیست، حمله‌ای در کار نخواهد بود و بنده نیز معتقدم که چنین احتمالی بسیار ضعیف است. با این‌حال، حتی همان احتمال اندک نیز با اقدامات بازدارنده، تدابیر دقیق و افزایش توان دفاعی ازبین خواهد رفت تا هیچ‌گونه نگرانی امنیتی برای کشور باقی نماند. این اتفاق نیز خواهد افتاد. در روند مذاکرات کنونی نیز، با رعایت خطوط قرمز و مدیریتی که در سطوح عالی صورت می‌گیرد، حتما مسیر به‌گونه‌ای پیش خواهد رفت که منافع ملی ایران به‌خوبی تامین شده و هیچ آسیبی به آن وارد نشود.

منافع ملی اولویت اصلی است
یک نکته هم نباید فراموش شود که در روابط خارجی، تنها معیاری که باید درنظر گرفته شود، منافع ملی است. اگر در مذاکره، منافع ملی دیگران بر منافع ملی کشور خود ترجیح داده شود، این نه‌تنها خیانتی آشکار به مردم آن کشور است، بلکه اجحافی در حق ملت بوده و اساسا ناقض مردم‌سالاری محسوب می‌شود. در نظام دموکراسی، اصل‌بر این است که مردم با رای خود نمایندگانی را انتخاب می‌کنند تا در دولت، مجلس، و سایر نهادها منافع ملت را تامین و محقق کنند. این اعتماد به نمایندگان، بر پایه این اصل استوار است که آنها در تصمیم‌گیری‌ها، همواره منافع ملی را در اولویت قرار دهند. بنابراین، اگر در مذاکره‌ای صرفا منافع طرف‌مقابل دیده شود یا بیش ازحد به آنها امتیاز داده شود، این اقدام نقض غرض خواهد بود و به اعتماد مردم آسیب می‌زند. پس منافع ملی همواره اولویت اصلی یک کشور است. در چارچوب منافع ملی، امنیت و ثبات حرف اول را می‌زند، چراکه بدون بقا و امنیت، هیچ موضوع دیگری اهمیت پیدا نمی‌کند. برای حفظ بقا، نیازمند امنیت پایدار هستیم.
در همین راستا باید تاکید کنم رژیم صهیونیستی، نه فقط به‌دلیل موجودیت خود، بلکه به‌دلیل ماهیت ننگین و سرطانی‌اش، تهدیدی جدی برای امنیت و ثبات منطقه به‌شمار می‌آید. مقابله با این رژیم، هم در راستای حفظ منافع ملی ایران است و هم به ثبات و امنیت منطقه کمک می‌کند. ماهیت خبیث رژیم صهیونیستی به‌گونه‌ای است که نه‌تنها برای منافع ملی ما، بلکه برای امنیت منطقه آسیب‌زا و خطرناک است. به‌همین دلیل، ایران از همان ابتدا، حتی قبل از انقلاب، با این رژیم مخالف بوده است. این نگاه را می‌توان در افکار عمومی و دیدگاه‌های امام خمینی (ره) و روحانیت پیش از انقلاب مشاهده کرد. آنها بر این باور بودند که رژیم صهیونیستی اساسا برای کل منطقه مضر است.

ایران در منطقه
ایران همواره به‌دنبال استقلال کشورها و بازیگران منطقه‌ای بوده است. نگاه ایران این است که هر کشوری باید مستقل و متکی به نفس باشد. اگر کشورها بتوانند به استقلال عمل کنند و بازیگران خارجی را کنار بگذارند، امنیت به منطقه باز می‌گردد. کشورها و گروه‌هایی که ایران با آنها همکاری می‌کند نیز در جهت منافع خود عمل می‌کنند، اما این همکاری‌ها در راستای تامین امنیت و ثبات منطقه است. ایران همواره در راستای تقویت استقلال و ثبات کشورهای منطقه گام برداشته است. به‌عنوان نمونه: حزب‌الله را ما کمک کردیم و همچنان کمک می‌کنیم تا بتواند استقلال لبنان را حفظ کند. حشدالشعبی را نیز حمایت کردیم تا عراق را از تروریسم نجات دهد. همچنین انصارالله را پشتیبانی کردیم تا یمن به استقلال دست پیدا کند و... ایران هرجا که فعالیت می‌کند، به این دلیل است که منفعت عمومی را می‌بیند و اعتقاد دارد که منفعت خودش در گرو منفعت عمومی است. امنیت ایران در امنیت عمومی و ثبات آن در ثبات عمومی منطقه تعریف می‌شود. نمی‌توان ثبات ایران را از دیگران جدا کرد. ایران به‌دنبال ثبات واقعی است و معتقد است که ثبات حقیقی در ثبات جمعی و امنیت جمعی تحقق پیدا می‌کند.
امنیت جمعی زمانی محقق می‌شود که همه کشورها مستقل و مقتدر باشند. در چنین شرایطی، کشورها می‌توانند با یکدیگر تعامل و زندگی کنند؛ چیزی که شاید در دوره‌های طولانی تاریخی وجود داشته باشد. بنابراین، هر موجودیتی که مخل این روند باشد، باید با آن مقابله شود. این موضوع نه‌تنها در ادبیات روابط خارجی ما جایگاه دارد، بلکه در مبانی فکری نظام‌اسلامی نیز مطرح است. ما بر اساس مکتب فکری خود از مظلوم دفاع می‌کنیم و با ظلم مبارزه می‌کنیم. این اصول فکری، بنیان‌های این مکتب سیاسی را تشکیل می‌دهند و مکتبی که هویت و مبانی فکری داشته باشد، باید بر آنها پافشاری و استقامت کند.
در چنین شرایطی، این مبانی کم‌کم به یک الگو تبدیل می‌شوند؛ الگویی که می‌تواند به یک تمدن نوین شکل دهد. تمدن زمانی شکل می‌گیرد که کشورها، ضمن حفظ استقلال و هویت خود، به سمت همسویی با یک مبدأ تمدنی حرکت کنند. این همسویی به‌معنای استعمار یا وابستگی نیست، بلکه به معنای نزدیک‌شدن هویت‌ها به یک تمدن خاص است. نمونه‌ای از این موضوع را می‌توان در گذشته تاریخی هند و پاکستان مشاهده کرد. آنها هویت‌های خود را حفظ می‌کردند اما در چارچوب فرهنگی ایران تعریف می‌شدند.