آگاه: همراه با دنیای جدید، مولفهها و مضامین نویی همانند سلبریتی، فناوری، اینترنت و فضای مجازی متولد شـدند. در پرتو این نامهای جدید، فرهنگ و بسیاری از مفاهیم دستخوش دگردیسی شدند، همانطور که نیل پستمن، منتقد اجتماعی، نویسنده و نظریهپرداز ارتباطات میگوید: فناوری، قدرتمندانه مهمترین اصطلاحات و واژگان ما را اداره و تدبیر میکند و واژگان کلیدی چون آزادی، حقیقت، واقعیت، حکمت، حافظه و تاریخ را بازتعریف میکند. سلبریتی مولفه دیگری است که جریان زندگی در دوره مدرن را در دست گرفت تا نوع نگاه ما، زاویه دید ما، تمایلات ما، ذهنیت ما، تفکر ما و سبک زندگی ما را جهت دهد. عبور از دنیای سنتی به دنیای جدید، معنای الگو و مرجعیت را تغییر داده است و فاصله ما را با الگوهای رایج زیاد کرده و با استفاده از این فاصله، الگوهای جدیدی مطرح کرده است که مرجعیت قدرتمندی دارد؛ مرجعیتی که از دمدستیترین امور، یعنی ذائقههای ما تا دور از ذهنترین امور، یعنی تفسیر رویدادها را پوشش میدهد.
این مرجعیت تمامعیار، بنگاههای تجاری و کسبوکارها را متوجه خود کرده است تا با بهرهگیری از سلبریتیها مقاصد خویش را سریع و با ضریب اطمینان بالا محقق کنند. گویی سلبریتیها در ذهن مردم به درجهای از خطاناپذیری نظری و عملی رسیدهاند و همسو شدن با آنها میتواند ما را به رویای خطاناپذیری برساند. اعتماد به گفتههای دیگران و پیروی از دیگران امر متداولی است. قرآن کریم به انسان سفارش میکند که به اهل ذکر مراجعه کنند. اساسا مراجعه به محققان و متخصصان توصیهای عقلانی است و در حوزههای گوناگون معرفتشناختی، دین، اخلاق، سیاست، الگو و شاخص انسانی مطرح است و بسیاری از انسانها از این طریق، باورهایی پیدا میکنند و از باورهایی دفاع میکنند.
گاهی شرایط خاصی در دنیای پیشادیجیتال و دنیای دیجیتال حاکم شده و غیرمتخصصان، مرجع غیرمتخصصان و حتی مرجع متخصصان میشوند. در چنین فضایی، ذهن این آمادگی معرفتی را پیدا میکند که به جای مرجعیت متخصصان بهسوی مرجعیت سلبریتیها متمایل شود. به نظر میرسد تایید و پسندشدن بالا، دنبالکنندههای زیاد و محبوبیت فـرد در فضای بیرون از فضای دیجیتال بهنوعی برای افراد مشهور در فضای مجازی، مرجعیت بیرون از عرصه تخصص و شهرت فراهم میکند. بهعنوانمثال مرجعیت یک فوتبالیست برجسته در فوتبال پدیدهای عقلانی است اما مرجعیتش در مسائلی که او تخصص آکادمیک و غیرآکادمیک در آن ندارد، کاملا غیرعقلانی است.
الگوی ویژهای از «سلبریتی برای همهچیز»
یکی از مواردی که ذیل موضوع شهرت آنلاین و دیجیتال در ایران وجود دارد، در ارتباط میان مخاطبان و سلبریتیها- از هر نوع اینفلوئنسر، بازیگر، خواننده و... که باشند- است. ارتباطی فرا عاطفی میان مخاطب و سلبریتی است که از نوعی الگوی مرجعیت تمامعیار پیروی میکند؛ به بیانی ساده، شهرت در فضای آنلاین، جایگاهی را در میان مخاطبان به فرد سلبریتی میدهد و او را تا حد یک اسوه و پیشوا بالا میبرد. اگر نگاهی بیندازیم به افراد مشهور در فضای آنلاین ایران، در هر ژانری که فعال باشند، در نگاه مخاطبان، محبوبیت و مرجعیت آنان قابل تسری به تمام ابعاد زندگی است. پیامدهای این نوع مواجهه با سلبریتیها در هر مقیاسی پیش از این بارها در اتفاقات ملموسی مانند همهگیری کرونا و ورود سلبریتیها به دنیای پزشکی یا وقایع ۱۴۰۱ و ورود آنها به سیاست و بسیاری موارد دیگر دیدهایم.
اگرچه فرهنگ شهرت در تمام جهان پدیدهای است که مواجههای محتاطانه میطلبد و نیازمند پژوهشهای بسیار برای اخذ رویکردی درست و واقعبینانه است تا به سازگارانهترین موضع ممکن ختم شود و کمترین عواقب را برای یک جامعه به همراه آورد؛ اما نگاهی به الگوهای مواجهه با سلبریتیها در جوامع دیگر میتواند سودمند باشد و دستکم دیدگاه مخاطب را در مواجهه با این امر ارتقا دهد. در همین رابطه نگاهی میاندازیم به تعامل برخی از سلبریتیها در کشورهای دیگر با جامعه و نیز با نهادهای دولتی و حاکمیتی. یکی از معروفترین مصادیق این موضوع، پیوند ازدواج سلبریتیها با خاندانهای سلطنتی کشورهای اروپایی مانند انگلستان است. در چند سال گذشته، یکی از بازیگران زن-آمریکایی - سینمای هالیوود به خاندان سلطنتی انگلستان پیوست و با یکی از اعضای آن ازدواج کرد. این موضوع در رسانههای جهان سروصدای زیادی به پا کرد و مخالفتهای بسیاری از حضور یک سلبریتی آمریکایی در خاندان سلطنتی برانگیخت، اما در ادامه آنچه شاید بسیاری انتظارش را میکشیدند اتفاق نیفتاد؛ سرایت جریانهای فرهنگ شهرت و مناسبتهای آن به این خاندان. این بازیگر زن در ادامه ازدواج از فعالیت بازیگری کناره گرفت و در قالب هرآنچه مطابق سنت از او انتظار میرفت قرار گرفت. شاید تصور معمول این باشد که شهرت میتواند تمام ابعاد زندگی یک فرد و خانوادهاش را به نفع خودش تغییر دهد؛ اما میبینیم که مگر در مواردی که این موضوع به شکلی افسارگسیخته و بر بستری ناپایدار از باورهای اجتماعی قرار میگیرد، اینطور نیست و نمیتوان نگاهی مطلقگرایانه به آن داشت؛ نگاهی از نوع «شهرت از بازدارندههای اجتماعی و فرهنگی قویتر است.» مصادیق دیگر الگوهای محبوبیت در میان برخی از سلبریتیهای محبوب جهانی، ثبات شهرت بر اساس فعالیتهای انساندوستانه است. اگرچه این موضوع بهخودیخود آسیبهای بسیاری را در پی دارد اما از الگوی «شهرت به خاطر هیچ» بهتر است. یکی از دلایل محبوبیت پایدار بسیاری از ستارههای هالیوودی، فعالیتها و موسسههای نیکوکاری آنان است. طرح این موضوع بهمنظور تقدیس این رفتار و این افراد نیست. آنچه مدنظر است اینکه نیاز است برای مخاطب معیاری از شهرت و محبوبیت وجود داشته باشد تا برای تعمیم آن به ابعاد دیگر زندگی، الگویی معقولتر در اختیار داشته باشد.
مواجهه درست کدام است؟
در میان رویکردهای نسبت به سلبریتیها سه خوانش خوشبینانه، کارکردگرایانه و انتقادی یا بدبینانه وجود دارد. اغلب سادهلوحان یا ناآگاهان نسبت به سلبریتیها یا سلبریتیزم خوشبین هستند که به نظر میرسد نه در جامعه ایرانی جای دارند و نه قاطبه پژوهشها و تالیفات جهانی حاکی از خوشبینی محض نسبت به سلبریتی است؛ اما کارکردگرایان در ابتدا ساختار فکری- سیاسی یا عقیدتی خود را مشخص میکنند و بر این اساس، نسبت خود را تعیین میکنند؛ جامعه ایرانی در سطح دانشگاهی، درگیر چنین رویکردی در میان مردم و دولت است؛ سلبریتی خوب ساخته شود و سلبریتی بد نابود شود، از سلبریتیها در موقعیتهای خاص استفاده شود، پیوندی میان سلبریتی و دولت برقرار شود و سلبریتی به خدمت گرفته شود. در برابر این رویکرد که غالبا با ساختار سیاسی رایج ایران همراه است، مخالفانی حضور دارند که سلبریتی خوب را سلبریتی معترض، مردمی و اسلکتیویست (slacktivism) میدانند. اسلکتیویسم به فعالیتهای مجازیای گفته میشود که در کاربر احساس رضایت کاذب از انجام عملی مثبت را برمیانگیزاند. کارشناسان رسانه در توصیف فعالیتهای اسلکتیویستی میگویند که کاربران با «حداقل تلاش» که معمولا محدود به یک کلیک و فشردن دکمه ارسال است، احساس میکنند در راستای یک هدف اجتماعی یا سیاسی، کنش داشته و سهمی ادا کردهاند. این اصطلاح به «مبارزه از روی مبل» هم معروف
است!
عبدالله صلواتی، دانشیار گروه الهیات در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی درباره اقداماتی برای جلوگیری از نشاندن سلبریتیها به جای افراد متخصص و دادن مرجعیت همهجانبه به آنها، در نشریه فرهنگ شهرت نوشته است: اگر ما بتوانیم اقدامات زیر را انجام دهیم، میتوانیم شاهد دورهای باشیم که بهجای سلبریتیها و ستارهها، متخصصان مرجع باشند: یکم، قطبنمای آموزش را مطابق اقتضائات دنیای جدید تغییر جهت دهیم، در متون آموزش رسمی، مفاهیم و مسائل جدید را در دستور کار قرار دهیم، توان تحلیل انسانها را افزایش دهیم، انگارههای قدرتمند و آبادگر را جایگزین انگارههای فرسوده و ناتوان کنیم، در آموزش رسمی، از حافظهمحوری فاصله بگیریم و در تمرین تفکر از تجربههای زیسته و مسائل روز غفلت نکنیم.
دوم، در فرآیند آموزش، میان نیاز و خواسته تفکیک قائل شویم؛ نیاز در راستای حیات اصیل است و خواستههای غیرمنطبق بر نیاز، آفت راه هستند. بخشی از کارهایی که سلبریتیها در محورهایی که در آن تخصص ندارند انجام میدهند، اصالت دادن بـه خواستههای غیرمنطبق بر نیاز و گسترش آنهاست.
سوم، در آموزش دقت داشته باشیم که آدمی فقط ذهن نیست و گرایشهای وجودی دارد. در گرایشهای وجودی نیز به «ایمان به غیب» اهتمام ویژه داشته باشیم و امور زمینی را از دریچه غیب ببینیم. زمانی که غیب تضعیف میشود، ظاهر بهجای آن مینشیند و مرجعیت و عصمت از غیب عالم و انسانهای آسمانی و معصوم به ظاهر عالم و افراد خطاپذیر منتقل میشود. با این کار میتوانیم هم به تمایل فطری اقتدا، پاسخ معقول و کارآمدی دهیم و هم از عصمتانگاری برای طیفی از ستارهها و اقتدا به آنها در زمینههایی که تخصص ندارند پیشگیری کنیم. چهارم؛ در کنار اقدامات بالا، به نهادهای رسمی آموزش دهیم تـا ۱- در دادن تریبون به نخبگان و متخصصان اهتمام داشته باشند و از اعطای بیحدوحصر تریبونهای اثربخش به سلبریتیها خودداری کنند، ۲- تبلیغات محیطی و رسانهای با محوریت سلبریتیها به حداقل برسد، ۳- الگوهای شایسته معرفتی، اخلاقی و دینی در حاشیه فعالیتهای ملی یا منطقهای معرفی شوند و سیاستهای نظارتی و حمایتی از الگوهای مناسب معرفتی اتخاذ شود.