به گزارش آگاه_ زهرا بذرافکن: تاریخچه غنی هنر و ادب ایرانی انکار ناپذیر است. آثاری که از گذشتههای دور ادبیات ایران برجای مانده حتی بعد از گذر از کتاب سوزیها و جنگها آثار غیرقابل انکاری از تاریخ ادبیات ایران است. طی دو دهه گذشته در راستای حفظ و امتداد حیات ادبیات به غنای گذشته، جشنوارهها و جایزههای خصوصی و دولتی ایجاد شده است تا آثار شاخص را از میان هزاران اثری که سالانه به انتشار میرسند، برگزینند. از این میان برخی از این جوایز همچون جایزه هوشنگ گلشیری که از سوی بنیاد هوشنگ گلشیری ایجاد شده بود در میانه راه تعطیل شد. جایزههای دیگری چون جایزه جلال آل احمد و جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران اما پا برجا هستند؛ جایزهها هر ساله اهدا میشود و نویسنده و هیاتهای جایزه تا جشنواره بعدی ناپدید میشوند. منتقدین، ناشرین و نویسندهها میپرسند چرا برای فلان اثر، بعد از کسب مقام و بردن جایزه اتفاقی نمیافتد. راستش را بخواهید حتی مخاطب عام ایرانی لیست برندههای نوبل و من بوکر و پولیتزر و گودریدز را بیشتر از لیست برندههای جشنوارههای داخلی جست و جو و خرید میکند. این آثار معمولا راه به جایی نمیبرند، اقتباس نمیشوند و اغلب فروش خوبی هم ندارند.
اهداف کلی، مبهم و رویای تحقق
آنچه از این مهمترین جایزه کتاب ادبی داخلی انتظار میرود جریان سازی ادبی و اعتبار بخشی ویژه به آثار برگزیده است، آثاری که داوری شده، معرفی میشوند و میتوانند ظرفیت فوق العادهای برای تبلیغ و فروش و مخاطبیابی برای نویسنده و ناشر ایجاد کنند. در اهداف این جایزه «ارتقای زبان و ادبیات ملی-دینی کشور» آمده است که برای امتیازدهی به جشنواره نیاز به کارنامهای از عملکرد داوران و آورده جشنواره برای آثار برنده دارد. با نگاهی به ادوار گذشته این جشنواره میتوان دریافت که رسیدن به این مهم پیچیدگیهایی دارد که مانع از تحقق آن است. جایزهای که با هدف تبلیغ و ارتقای زبان و ادبیات ملی – دینی ایجاد شده است، در برخی دورهها هیچ برگزیدهای نداشته، به معرفی آثار شایسته تقدیر بسنده کرده است و حتی در برخی رشتهها از هیچ اثری تقدیر نشده است. فرایند داوری آثار این جشنواره از آغاز تا دورههای اخیر محرمانه بوده و نه معیارهای ارزیابی و انتخاب و نه نام داوران اعلام نمیشده و نیز درباره ارزیابی آثار هیچ اطلاعاتی از ابتدا منتشر نشده، بنابراین هیچ متر و معیاری برای نقد و ارزشیابی روند داوری آثار وجود ندارد.
در مقابل جایزههای خارجی کتاب همچون جایزه من بوکر بریتانیا است که حتی ناشرین کتابهای برگزیده را به شانس و ظرفیت فوق العادهای برای مخاطبیابی، فروش، ترجمه و اقتباس میرساند. لیست آثاری که در ایران هم مترجمین و خوانندههای خودش را پیدا کرده و هم به اعتبار این جوایز جایگاه خوبی داده میشود.
پایان جشنواره جلال، پایان کار اثر برگزیده
جشنواره جلال آل احمد هر ساله بعد از معرفی برگزیدهها به کار خود پایان میدهد و تا سال بعد هیچ خبری از ارزش افزوده و خروجی آن نیست. با این که منتقدین زیادی تا کنون درباره این جشنواره اظهار نظر کردهاند، اما هرگز کسی جریان نقادانهای حول آثار معرفی شده ایجاد نکرده است. میدانیم که رگ حیات آثار حوزه ادبیات بعد از انتشار با ورود به جریان نقد و توجه خاص منتقدین است که احیا میشود.
در همین رابطه احمد شاکری، عضو هیات علمی گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و از منتقدین جایزه ادبی جلال آل احمد، در گفتوگو با فارس به نقش حیاتی جشنوارههای ادبی به عنوان حلقههای زنجیره پیشاتولید تا پسامصرف در حوزه کتاب و ادبیات اشاره کرد. جشنوارههای ادبی مدعی جهتدهی به پژوهش، بهرهگیری از نقد، جریانسازی در حوزه تولید، ظرفیتیابی برای حوزه ترجمه و هرگونه اقتباس از اثر هستند، اما آیا دامنه تحول واقعی ایجاد شده بعد از معرفی آثار در این جشنواره مطابق با اهداف تعیین شده جشنواره است؟ چه آن که در سالهای ابتدایی بوده است و مدت زیادی از آن گذشته و چه آن آثاری که در سالهای اخیر معرفی شدهاند، کم و کیف تحول این آثار بعد از معرفی در این جشنواره نشان میدهد که با پایان جشنواره برای بیشتر کتابهای برگزیده همه چیز به پایان میرسد. نه جشنواره نه آثار برگزیده و نه ناشرین آغازگر هیچ جریان پژوهشی، آموزشی و یا نقادانهای نیستند، ارزش افزودهای به اثر نمیافزایند و حتی گاهی ناشرین به این برگزیدگی بهایی نمیدهند تا نامی از جایزه روی جلد اثر بیاید. گویا بدنه تولیدی ادبیات کشور به تجربه دریافت مقبولی از سطح اعتبار این جوایز ندارد.
لنگه کفشی که در بیابان غنیمت است
در مقابل دیدگاهی است که همین جایزه با تمام خطا و انتقادها را غنیمت شمرده و در فضای راکد و اغلب غیرحرفهای تولیدات ادبیات داخلی، وجود هر جشنوارهای با وجود کاستیها را تلاشی میداند که بودنش از نبودنش بهتر است. راضیه تجار در مقام داور و منتقد ادبی در گفتوگو با ایران اکونومیست در همین رابطه اشاره کرده است که جایزهای که جای خود را در فضای ادبی باز کرده است و تعداد دورههای قابل توجهی را پشت سر گذاشته، اگر چند میلیمتر هم ادبیات کشور را جلو برده باشد کار خود را کرده آن هم در شرایطی که هزار و یک مسئله وجود دارد و به فرهنگ توجه چندانی نمیشود. تجار پیشنهاد میکند در مقام اصلاح در قالب نشست به بازبینی وارزیابی کارنامه عملکرد جایزه باید پرداخت تا جایگاه آن مشخص شده و حول آن فضای بحث و پژوهش ایجاد شود و به این ترتیب جریانی تحلیلی بر مبنای نقد و پژوهش حول عملکرد جایزه و سپس آثار برگزیده آغاز شود.
انتقاد زایا در نطفه خفه میشود
برخی نویسندگان و منتقدین میگویند ناشرین، کتابهای با موضوع نقد بر آثار داخلی را نمیپذیرند و اجازه انتشار را به این دست آثار نمیدهند با این استدلال که موجب ایجاد حساسیت شده و نهایتا باعث مانع سازی بر سر راه انتشار کتابهای پر مخاطب میشود و به این ترتیب نبودنشان بهتر است. در مجموع در همه دورههای جایزه جلال آل احمد نیز کمترین تعداد آثار مربوط به رشته نقد ادبی بوده است. با این وجود نمیتوان انتظار داشت کسی بیاید و شهامت نقد آثار معرفی شده و برگزیده مهمترین جایزه ادبی کشور را داشته باشد. منتقدین معمولا ترجیح میدهند جشنواره را نقد کنند تا خود اثر؛ چرا که فرایند انتخاب آثار به خودی خود به قدری مبهم و سوال برانگیز هست که صدای هر منتقدی را با هر دیدگاهی درآورد. از یکدستی هیات علمی جایزه گرفته تا محرمانگی نام داوران در سالهای ابتدایی و مؤلفههای انتخاب آثار که همگی راه تطبیق معیارهای انتخاب بر مصادیق برگزیده را میبندند که این خود پاسخ به سوالهای پیرامون تحقق اهداف اصلی برگزاری جشنواره را سخت و ناممکن میسازد.
*ضعیفترین و شاید مهمترین در یک قاب
در همین بین نگاهی بیندازیم به ضعیفترین بخش جایزه جلال که به گفته هیات علمی و دبیران ادوار گذشته جشنواره بخش «نقد ادبی» است.
دوره اول: آیین آیینه حسینعلی قبادی و محمد خسروی شکیب و از ارسطو تا حماسه سجاد آیدینلو شایسته تقدیر
دوره دوم: زبان عرفان علیرضا فولادی و تماشاخانه اساطیر نغمه ثمینی مشترکا برگزیده بهترین اثر
دوره سوم: از معنا تا صورت مهدی محبتی و تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی مهدی زرقانی شایسته تقدیر
دوره چهارم: از اشارتهای دریا حمیدرضا توکلی اثر برگزیده
دوره پنجم: مولوی و اسرار خاموشی علی محمدی آسیابادی و عقل سرخ تقی پورنامداریان شایسته تقدیر
دوره ششم: سبک شناسی محمود فتوحی برگزیده بهترین اثر
دوره هفتم: گشودن رمان حسین پاینده برگزیده بهترین اثر
دوره هشتم: کلک خیال انگیز ابوالفضل حری و روایت شناسی کاربردی علی عباسی شایسته تقدیر
دوره نهم: بدون اثر برگزیده و شایسته تقدیر
دوره دهم: بلاغت از آتن تا مدینه داوود عمارتی مقدم و درامدی بر تحلیل انتقادی گفتمان روایی حسین صادقی پیرلوجه شایسته تقدیر
دوره یازدهم: بومی سازی رئالیسم جادویی در ایران محمد حنیف و محسن حنیف برگزیده بهترین اثر و بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی لیلا سید قاسم شایسته تقدیر
دوره دوازدهم: نظریه و نقد ادبی میان رشتهای حسین پاینده برگزیده بهترین اثر و درباره مانایی و میرایی احمد شاکری شایسته تقدیر
دوره سیزدهم: تاریخ بدن در ادبیات سید مهدی زرقانی شایسته تقدیر
دوره چهاردهم: بدون اثر برگزیده و شایسته تقدیر
دوره پانزدهم: تماشای روایت، خودانتقادی ادبی مجید آقایی و مهرداد نصرتی، شایسته تقدیر
دوره شانزدهم: آخرالزمان در رمانهای آپوکالیپتیک صغری صالحی، شایسته تقدیر
راهی به نقد جشنواره و آثار، راهی به بهبود
به نظر میآید در فرهنگ ما واژه «نقد» هراس برانگیز است، فرقی نمیکند در چه حوزهای باشد و با چه هدفی؛ از تخریب تا سازندگی و بهبود. مسیر منتقد و روحیه نقد معمولا در اولین تلاش مسدود میشود. این رویه در حوزه کتاب هم صادق است؛ راهی برای انتقاد به رویه ارزیابی و انتخاب کتابها و آثار برگزیده باز نیست، شیوه انتخاب برگزیده روشن نیست و نتیجتا منفذی برای ورود صاحب نظران و بهبود وضعیت نیست. جشنواره بجای پلتفرمی برای ادامه حیات آثار در خط برنده و الگوسازی و همچنین قرارگیری در معرض تحلیل و ارزیابی متخصصین برای برانگیختن دیگر نویسندهها، تبدیل به جایی برای تولید آثاری با ویژگیهای معیار شده و جولان یک جایزه گران بی چون و چرا مطابق سلیقه داوران شده است. علی رغم اینکه انتخاب یک اثر هنری یا ادبی به سادگی قابل جمع بندی در یک شیوه نامه عملی و نظری نیست و در ذائقه رشد یافته داور اثر، متجلی میشود، بهتر است دست کم دسترسی به شیوه داوری و اعضای هیات داوری برای صاحب نظران این حوزه فراهم باشد و در نوع گزینش، انتخاب و سیاست گذاریها تجدید نظر شود.