آگاه: در کلینیک یکی از بیمارستانهای خصوصی و معروف پایتخت در سالن انتظار شلوغ نشستهام تا نوبتم شود. چند روزی است که احساس بیحالی و بیماری دارم، مراجعهکننده شبیه من هم کم نیست. همانطور که در سالن نشستهام توجهم به گوشه دیگری جذب میشود که روی صندلیهایش کودکان زیادی به چشم میخورند. در گوشه دیگر کلینیک، مطب پزشک فوقتخصص کودکان که یکی از حاذقترینهاست، قرار دارد و خانوادهها چند ساعتی منتظر میمانند تا نوبتشان شود؛ این را از حرفهایشان متوجه میشوم. اما در این میان پسربچه حدودا چهارسالهای که در آغوش مادرش بیتاب است، توجهم را به خود جلب میکند. دقیقتر که میشوم میبینم کودک نابیناست. مادرش تعریف میکند که چند هفته قبل بهعلت بیماری در یکی از بیمارستانهای دولتی بستری بوده و بهدلیل استفاده نادرست از سوند حالا دچار عفونت جدی شده است. کودک تبدار و نابینا در بغل مادر بیتاب است و مادر هم با چشمانی خسته و نگران فرزندش را نگاه میکند. همه آنهایی که این وضعیت را میبینند گویی درد خود را فراموش کردهاند. با خودم فکر میکنم آیا والدین این کودک در دوران بارداری تستهای غربالگری را انجام دادهاند یا خیر؟ آیا از اینکه فرزندشان نابینا متولد خواهد شد، خبر داشتهاند یا خیر؟ اگرچه کودک ظاهرا برخی بیماریهای دیگر را نیز دارد.
در همین افکار غوطهور هستم که دوباره صدایشان را میشنوم. «حالا چرا ویزیت اینقدر گران شده؟ مگر در تعرفه جدید نگفتند برای پزشک فوقتخصص ۲۵۰هزار تومان؟» پیگیر که میشوم مشخص میشود مبلغی که برای ویزیت پزشک فوقتخصص پرداختهاند چند هزار تومان کمتر از ۴۰۰هزار تومان است که البته فاصله زیادی با تعرفه رسمی اعلامشده دارد.
در فاصله دو نفر مانده به نوبت ویزیت خودم به این فکر میکنم که در شرایط فعلی باید با درد و ناراحتی بیماری کنار آمد یا هزینههای ویزیت و دارو یا آینده کودکی که بهخاطر انجام نشدن یک آزمایش حالا باید عمری را با معلولیت پشت سر بگذارد.