۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۲

دکتر محمدمهدی اعتصامی ـ استاد دانشگاه و عضو سابق شورای برنامه‌ریزی تالیف درس دینی و قرآن

آگاه: بحث تحول بنیادین و عمیق در آموزش و پرورش نشأت‌گرفته از آسیب‌شناسی از نظام آموزش و پرورش کشور است که به نظر بنده، رهبر انقلاب براساس نگاه آسیب‌شناسانه‌ای که به آموزش و پرورش داشتند، به این نتیجه رسیدند که ما نیازمند یک تحول بنیادین در آموزش و پرورش هستیم. درواقع در این آسیب‌شناسی مشاهده می‌کنیم که آموزش و پرورش به آن اهدافی که نظام اسلامی برای آموزش و پرورش معین کرده است، به آن میزانی که دلخواه ما بوده محقق نشده است. به همین جهت باید به‌سمت ریشه‌یابی این مقوله رفت که چرا این اهداف محقق نمی‌شود و با ریشه‌یابی درست و صحیح به رفع آسیب‌ها پرداخت و شرایطی را فراهم کرد که انتظار ما از آموزش و پرورش در نظام اسلامی تحقق پیدا کند.

آزمون و خطا

آموزش و پرورشی که ما الان داریم، از لحاظ ساختاری و بنیانی موروث یک نظام موجودی بوده که به دست ما رسیده و آن نظام موجود، تحول ساختاری مناسب با نظام اسلامی پیدا نکرده است و ما هنوز گرفتار تبعاتش هستیم؛ البته در این سه دهه به‌سمت تحول در آموزش و پرورش حرکت کرده‌ایم، اما به دلایلی بیش از اینکه محتوایی باشد، بیشتر اقدامات ساختاری بوده است. آن اقدامات ساختاری هم بیشتر به‌دلیل بحران‌هایی بوده که به دلایل اجتماعی به وجود آمده است. مثل اینکه در برهه‌ای از زمان، جمعیت دانش‌آموزی‌مان افزایش پیدا می‌کرد و ناچار بودیم اقداماتی را انجام دهیم یا در جایی مقاطع را تغییر دادیم؛ مثلا در حالت دوره‌ ابتدایی، راهنمایی و متوسطه آمدیم دستکاری‌هایی انجام دادیم و سال‌های تحصیلی را دگرگون کردیم. در واقع بیشتر فعالیت‌ها از این قبیل بوده و آن نقشه‌ جامعی که نیاز آموزش و پرورش جمهوری اسلامی هست، به نظر می‌رسد به‌طور واقعی تهیه نشده و ما بیشتر به‌صورت آزمون و خطا پیش می‌رویم. معتقدم برای تحقق تحول بنیادین و ایجاد دگرگونی ساختاری در نظام آموزش و پرورش که از مطالبات جدی رهبر انقلاب محسوب می‌شود، نیازمند چند کار هستیم و چند نکته‌ اساسی وجود دارد که باید به‌طور جدی در این مورد مدنظر قرار گیرد:

نکته‌ اول اینکه ما باید جایگاه آموزش و پرورش را در منظومه‌ کلی تربیت اسلامی ببینیم؛ یعنی پیرامون تربیت اسلامی دقیقا چه دیدگاهی داریم و می‌خواهیم آموزش و پرورش چه نقشی در آن منظومه‌ کلی ایجاد کند. اگر هدف ما در آن تربیت کلی اسلامی، تربیت انسان مومن، با عمل صالح است و نیز تربیت یک جامعه‌ عادلانه، یا به تعبیر دیگر، تربیت انسان موحد و جامعه‌ توحیدی، این آموزش و پرورش می‌خواهد در اینجا چه نقشی را ایفا کند و آن انسان مومن با عمل صالح را با چه فرآیندی می‌خواهد در اختیار جامعه قرار دهد؟

نکته‌ دوم اینکه ما نیازمند آنیم که مبانی آموزش و پرورش - که یکی از همان مبانی، فلسفه‌ آموزش و پرورش هست- را از متن تفکر اسلامی استخراج کنیم؛ یعنی باتوجه‌به همان نکته‌ قبلی که جایگاه آموزش و پرورش باید در منظومه‌ تربیت اسلامی دیده شود، خودبه‌خود، آموزش و پرورشی که طراحی می‌کنیم و فلسفه‌ تعلیم و تربیتی که می‌نویسیم و به تبع آن، برنامه‌ درسی‌ای که تدوین می‌کنیم، باید از متن اندیشه و تفکر اسلامی استخراج و تبیین شود. اگر این‌چنین نشود، ما دچار یک نوع آموزش و پرورش التقاطی و نظایر آن می‌شویم؛ البته این نکته هم حائزاهمیت است که ما وقتی می‌خواهیم چنین مبانی را تدوین کنیم، باید نگاهی هم به نیازهای امروز داشته باشیم؛ یعنی اگر ما به نیازها نگاه نکنیم، گویی در آسمان‌ها سیر می‌کنیم. ما بالاخره باتوجه‌به همین جامعه و در دنیای امروز باید این مبانی را تبیین کنیم اما نگاه‌مان به نیازها هم باید از دریچه‌ متن تفکر اسلامی باشد. یکی از چالش‌های مهم امروز ما همین است که بین آن تفکر و اندیشه‌ اسلامی و وضع موجود جهانی یک نوع تباین و تغایر وجود دارد. انسانی که در آموزش و پرورش مرسوم جهان امروز تربیت می‌شود، غیر از آن انسانی است که تفکر دینی و اسلامی می‌خواهد. به تعبیر دیگر، آموزش و پرورش فعلی جهان و انسانی که در جهان امروز -‌به‌طور عموم‌ـ تربیت می‌شود، ماهیتا سکولار و غیردینی است و با این آموزش و پرورش مدنظر ما که مبتنی بر اندیشه‌ دینی است، در تقابل است؛ بنابراین انسانی که در آموزش و پرورش ما تربیت می‌شود باید بتواند دست به تغییر بزند. ما باید انسانی تربیت کنیم که بتواند دست به تغییر بزند، نه اینکه فقط خودش را با شرایط فعلی تطبیق دهد؛ بنابراین بدین وسیله انقلاب و نظام اسلامی تداوم پیدا می‌کند و الا اگر شهروندانی مطابق با وضع فعلی و مرسوم دنیا تربیت کند، در همین نظام مرسوم و رایج عالم حل می‌شود. این یک کار عمیق و بزرگی است که برعهده‌ آموزش و پرورش ماست.

نکته‌ سوم عبارت است از اینکه ما وقتی می‌گوییم برنامه‌ریزی آموزش و پرورش به نحوی باشد که مبتنی بر اندیشه و تفکر اسلامی باشد، باید توجه کنیم که مشرب‌های مختلف فکری در همین زمینه در جامعه‌مان داریم. به نظر می‌رسد این مسئله‌ای است که هم آموزش و پرورش ما و هم نظام آموزش‌ عالی ما به‌نوعی گرفتار آن هستند و در نوعی سردرگمی به‌سر می‌برند. مشرب‌های فکری مختلفی بین طبقات مختلف تحصیل‌کرده و دین‌داران ما، چه دانشگاهی و چه حوزوی وجود دارد. طیفی از تفکرات ظاهرگرایی، اخباری‌گری و... تا مشرب‌های التقاطی و سکولاریستی در سطح دوستان داخل نظام اسلامی پراکنده‌اند. مهم این است که در اینجا آن اندیشه و تفکری مبنای کار قرار گیرد - که فکر می‌کنم در این‌جا دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب باید به‌خوبی دیده شودـ که انقلاب اسلامی را ایجاد کرد و این مایه‌ تبیین مبانی آموزش و پرورش‌مان قرار دهیم. یعنی اندیشه‌های حضرت امام (ره)، شهید مطهری، علامه طباطبایی و... در واقع آن تفکر اصیل و صراط مستقیمی است که در شرایط فعلی به آن نیاز داریم؛ به‌طور مثال، رهبر انقلاب چندین بار فرمودند که اندیشه‌های شهید مطهری زیربنای فکری نظام اسلامی ما بوده است و هیچ‌جا بهتر از آموزش و پرورش هم نیست که این اندیشه‌ها مورد استفاده قرار بگیرد. مهم‌ترین ویژگی‌هایی که سبب می‌شود تا ما به این اندیشه‌ها نیاز داشته باشیم و باید از آنها بهره ببریم، عبارت است از عقلانی بودن، عمیق بودن، همه‌جانبه‌گرایی و تکیه داشتن بر میراث قومی و علمی تفکر و تمدن گذشته‌ اسلامی. مهم‌تر از این مسائل، این ویژگی است که اندیشه‌ها و تفکرات این‌چنینی توانایی رقابت با اندیشه‌های جدید غربی را دارند و حرف نو و جدیدی را در دنیای امروز مطرح می‌کنند؛ بنابراین به نظر می‌رسد وقتی ما می‌گوییم مبتنی بر اندیشه و تفکر اسلامی، باید ببینیم این‌جا کدام اندیشه را می‌خواهیم موردنظر قرار دهیم و این مقوله بسیار حائز اهمیت است.

نکته‌ چهارم این است که از آموزش و پرورش انتظار داریم که دانش‌آموزی که می‌خواهد تحویل ما بدهد، باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد و به تعبیر دیگر، خروجی این آموزش و پرورش باید چگونه باشد؟ آیا ما متخصص فیزیک، شیمی، ریاضی و... می‌خواهیم؟ روشن است که آموزش و پرورش چنین کاری را انجام نمی‌دهد و دوره‌ عمومی تعلیم و تربیت ما محسوب می‌شود.