آگاه: «در انتهای شب» به نویسندگی آیدا پناهنده و تهیهکنندگی محمد یمینی در پلتفرم فیلمنت ساخته شده است. گروه بازیگران آن پارسا پیروزفر، هدی زینالعابدین، پدرام شریفی، رضا بهبودی، علیرضا داوودنژاد، احترام برومند و نسرین نصرتی هستند. در خلاصه داستان سریال، تنها آمده است که «دیگه دیره واسه خاطره ساختن».
زن در انتهای شب
آیدا پناهنده، نویسنده و کارگردان این سریال اولینباری است که پا به دنیای سریالسازی برای پلتفرمها گذاشته اما با همان جهانی که در سینما از او دیدهایم. او پیش از این فیلمهای سینمایی «ناهید»، «اسرافیل» و «تی تی» را کارگردانی کرده است که دو فیلم اول بیش از فیلم سوم مورد توجه و تحسین قرار گرفتند. هر سه این آثار با نگاهی زنانه به روابط میان زن و مرد میپردازد و مشکلات آن را بررسی میکند. او در آثار سینماییاش زنانی از شهرهای غیر از تهران را در شخصیتهای اصلی قرار داده بود. بااینحال در سریال موردبحث، قصه درباره زنی تهرانی است و گرچه آنها در حومه شهر تهران زندگی میکنند اما ارتباط مستقیمی با زندگی زنان بیرون از شهر تهران ندارند.
در این سریال، کم و بیش به مخاطب زاویهای برای نگاه به داستان و شخصیتها داده میشود و با آنکه از مفاهیم و مضامین کلیشهای ارزیابانه و هنجاری دور نمانده است اما مخاطب را قاضی و داور شخصیتها قرار میدهد و از او میخواهد که دیدگاه و قضاوت شخصیاش را داشته باشد؛ بهعنوان مثال، در سریال هیچکدام از شخصیتها در جایگاه سیاه یا سفید ازلحاظ مقصر بودن در جداییشان قرار نگرفتهاند، هردو کاستیهایی دارند و درعینحال ما میتوانیم بهخوبی جهان آنها را ادراک کنیم و به داوری آن بنشینیم.
زن سریال در عین امروزی بودن، مصائب و مسائل پیچیدهای نیز با خانوادهاش دارد که در سریال بهشکل تقابل میان سنت و مدرنیته آن را میبینیم. پدری که از طلاق دخترش خشمگین و برآشفته میشود و به او سیلی میزند. درعینحال دخترش در حالی با داشتن یک فرزند از همسرش جدا شده است که دلیلش را نمیتواند بهخوبی شرح دهد. ما در هیچجای سریال (تا به این قسمت) نمیبینیم که او بهوضوح به دلیل جداییاش از همسرش اشارهای کند. از سوی دیگر، زن شخصیت اصلی هنوز تکلیفش را با کار موردعلاقهاش روشن نکرده است، هنوز جایگاهش در بیرون از خانه را نیافته و حتی در خانواده هم نمایشی از مطیع پدر بودن را ارائه میکند که تماما جعلی است. او تا بعد از طلاقش، موضوع را از پدرش مخفی میکند و از روبهرو شدن با او فرار میکند. زن در محل کارش درحالیکه نزدیک به یک دهه سابقه و تجربه دارد، جایگاه مناسبی ندارد و از پذیرش آنچه هست و مسئولیتهایش سر باز میزند. آنچه در این سریال تا حدی نسبتبه دیگر آثار اینچنینی تفاوت ایجاد میکند، این است که برای یافتن مقصران وضعیتی که زن در آن گرفتار آمده است به سراغ مردان قصه نمیرود و در عین اینکه نقش آنها را نادیده نمیگیرد اما هر آنچه را هست در شخصیت و باورهای او میجوید.
واقعبینی با انسان معاصر
انسان عصر فعلی و بلاتکلیفیهای مداومش موضوع تازهای نیست اما از جایی که تجربه آن به هر لحاظ برای هر انسانی در هر جامعه و جغرافیایی کشفی تازه است و هر روز دگرگونیای را در ساحت فردی و اجتماعی رقم میزند، صحبت از آن و ایجاد دیدگاههای مشترک، مصائب خودش را دارد. این مفهوم بر رابطهای عاشقانه و خانواده نیز اثرات خودش را دارد که در سطح مخاطبی معمولی هنوز به موضوعی شفاف و حتی نیمه شفاف تبدیل نشده است. درواقع ما هر روز بیآنکه بدانیم با شرایط و اثرات مدرنیسم یا بهتر بگویم، مدرنیزاسیون (فرآیند مدرنسازی) سروکار داریم، درحالیکه برای آن آمادگی و آگاهی کافی نداریم و شاید اغلب قربانی آن هستیم. این یکی از اصلیترین عواملی است که بر تمام روایت سریال «در انتهای شب» سایهای تیره انداخته و مختصات آن را در بارزترین حالت میتوان در تفاوت دیدگاههای دو شخصیت اصلی با افراد نزدیکشان دید؛ تفاوتی که خانم همکار شخصیت ماهی در معنای زندگی با او دارد و همچنین اختلافی که پدر این زن با او دارد.
پرداخت از سطح به عمق
تصویر ابتدایی مخاطب در قسمتهای اولیه سریال از دلیل جدایی و مشکلات این زوج کاملا به مشکلات اقتصادی و مالی معطوف میشود اما در ادامه و با کالبدشکافی رابطه این دو، میبینیم که مشکلات اقتصادی تنها نقش دستاویز را ایفا کرده است و جایگاهی واقعی در جدایی آنها ندارد. درعینحال در پر شدن ظرف تحمل آنها نقشی انکارنشدنی دارد. کارگردان در نمایش پیچیدگی این عوامل تا حد خوبی موفق عمل کرده و درنهایت با ظرافت ریشه مشکلات را ابتدا به مسائل تامین عاطفی دو طرف، بعد به مشکلات فرهنگی و در نهایت به مشکلات شخصیتی آنها پیوند میزند. درواقع او برای دریافت مجموعه مشکلات از پوسته به عمق و هسته آنها میرود و در این فرآیند هر آنچه را هست نشان مخاطبش میدهد. او از هر دو طرف رابطه دیدگاهی به دست میدهد که جزئیات قابلتوجه و بهدردبخوری به ما میدهد. درنهایت مخاطب میبیند که با شخصیتها بیگانه نیست و بسیاری از دیدگاههای شخصی آن دو را در خود یا دیگران نزدیکش مییابد. ما با همراهی با شخصیتها و وقایع و بهخصوص دگرگونیهایی که تجربه میکنند، سختیها و مشکلات عینی زیادی از بیپولی گرفته تا مشکلات ساختاری در مجموعههایی را که مشغول به کارند میبینیم اما درنهایت برای بسیاری از آنها پاسخ روشنی دریافت میکنیم که به خصلتها و ویژگیهای شخصیتها مربوط میشود. این نشان از داشتن نگاهی روانشناختی در سریال نسبتبه جهان و روابط انسانی دارد.
با این حال، کارگردان نتوانسته از پرداختن به طلاق با نگاهی کلیشهای اجتناب کند و اگرچه سعی کرده تا آن را در خلال اتفاقی بامزه نشان دهد اما درنهایت شخصیت دفتردار را میبینیم که بهوضوح طلاق را نکوهش میکند و تلاش میکند از انجام آن امتناع ورزد. از اینها گذشته، در دو قسمت اول تا به خودمان بیاییم زوج اصلی قصه جدا شدهاند. این در حالی است که ما هنوز دلیل طلاق آنها را درک نکردهایم و نمیدانیم چرا جدا میشوند. این سوال مهم در سریال (تا به اینجای قصه) بیپاسخ میماند و در ادامه ناچاریم تا پیشفرضی ساختگی را درباره طلاق در نظر بگیریم و در وقایع بعد از جدایی آنها دنبال جوابی برای این سوال باشیم، آن هم درحالیکه هر دو بعد از جدایی بهوضوح به یکدیگر تعلقخاطر دارند و نمیتوانند به این سادگیها از هم عبور کنند.
چرا دیده میشود؟
به پاسخ این سوال میتوان در دو بعد و دیدگاه پرداخت:
نشان دادن رابطهای عاشقانه با همه بخشها و گوشههای آن در مدیوم سینما و نمایش خانگی ما، تقریبا میتوان گفت که تاکنون محقق نشده است. جواب آن را تنها نباید در محدودیتهای ممیزی و نمایشی جستوجو کرد، بهطور اساسی، در نمایش تصویری تمامنما از رابطهای عاشقانه در مدیومهای نمایشی دچار لکنت هستیم. اینکه الگویی تمامنما و واحد از آنکه مورد توافق جامعه باشد در اختیار نداریم، خود عاملی اساسی و واقعی است اما پرداختن به آن در این سخن نمیگنجد. بنابراین، گوشههای تاریکی از روابط عاشقانه و زناشویی در این سریال روشن شده است که پیش از این بسیار کم به آن پرداخته شده بود و تصویری چنین نزدیک را ندیده بودیم. این عامل در کنار و همراه با دیگر جزئیات و داشتههای سریال معنای بیشتری مییابد.
در مجموعه «در انتهای شب» و تا به اینجای سریال (قسمت پنجم) زوجی را میبینیم که با ضعف و کاستیهای شخصیتی، خانوادگی و اجتماعی یکدیگر را دوست دارند و در عین علاقهای واضح و روشن تصمیم به جدایی میگیرند. اگر نگاهی به دیگر سریالهای فعلی یا اخیر شبکههای نمایش خانگی بیندازیم، تقریبا نمیتوان موردی را یافت که موضوع و سوژه اصلی آن رابطه زوجی باشد که زندگیای معمولی دارند، درگیر وقایع مافیایی و جنایی و فساد نیستند و تنها و تنها در آرزوی داشتن زندگی مشترک و شخصی بهتری قدم برمیدارند. هیچکدام شبیه به شخصیتهای موردتوجه و معروف در دیگر آثار یا دنیای واقعی یا فضای مجازی نیستند، این زوج بهطور دقیق مشابه همه کسانی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمیخوریم و از کنارشان میگذریم؛ بهتر بگویم: شبیه به همه ما هستند. برای همین است که شاید بتوان گفت بیش از همه شخصیتهای سریال و سینماییهای پیشین با آنها ارتباط برقرار کردهایم.
در انتهای شب را ببینیم؟
دیدن این سریال اگرچه نمیتوان ادامه و پایان آن را پیشبینی کرد، توصیه میشود. کارگردان آن پیش از این هرچند با آثاری انگشتشمار، توانسته نگاه و سبک فیلمسازیاش را بشناساند و جایی برای نگاهی انسانی در سینما باز کند. علاوه بر آن در فضای سریالسازی در شبکه نمایش خانگی یکی از معدود فیلمسازانی است که پا به این عرصه گذاشته و تا به اینجا هم مورد توجه قرار گرفته است. درنهایت دیدن این سریال کوتاه با هر پایانی که رقم بخورد باز هم نگاهی تازه و فراموشنشدنی به مخاطب این فضا میدهد.