آگاه: انقلاب اسلامی ایران در شرایطی شکل گرفت و به منصه ظهور رسید که در دنیا کمتر کسی وقوع آن را پیشبینی میکرد. در مباحثی که میان متفکران آن زمان مطرح بود، چنین آیندهای پیشبینی نمیشد؛ اما این انقلاب به وقوع پیوست. این نشان میدهد که انقلاب اسلامی یک معجزه در تاریخ است. در آن زمان، از لحاظ سیاسی دو ابرقدرت در جهان وجود داشت؛ یکی ابرقدرت شرق و یکی غرب که آمریکا بود. در بحثهای نظری آن دوره، ایمان جایگاه چندانی نداشت. بر این اساس، کسی فکر نمیکرد نام خدا دوباره بر سر زبانها قرار بگیرد و منشأ اثرات و تحولات فکری و سیاسی و انقلاب شود. به اعتقاد من، انقلاب اسلامی ایران با لطف خدا پیروز شد و هنوز هم خداوند حامی آن است. یک وجه مشترک در همه انسانها داریم که کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ علی الفِطرَةِ یعنی همه انسانها براساس فطرت خدایی به دنیا میآیند ولی اینکه چگونه این فطرت نسبتبه هویت انسان شکل بگیرد، به آن بستگی دارد که والدین ما چه چیزی را به ما میآموزند. یعنی پدر و مادرها چه مبانی نظریای را به فرزندان خود منتقل کردهاند. اگر در زندگی شهدا تأمل کنید، خواهید دید که بسیاری از آنها در خانوادههای مومن پرورش یافتهاند. در زمانی که امکانات مالی و اقتصادی چندانی وجود نداشت، این افراد با دست خالی به جنگ رژیم سیاسیای (رژیم بعث) رفتند که ابرقدرتی مثل آمریکا از آن حمایت میکرد. این انقلاب با انگیزهای اساسی به وقوع پیوست؛ همین انگیزه اساسی بود که افراد را به صحنه آورد. ارزشهای روحی و مبانی فکری کسانی که در راه پیروزی انقلاب به شهادت رسیدند، براساس شهادتطلبی بود؛ رهبر انقلاب اسلامی هم وقتی از هویت سخن میگویند به ارزشهای ملی، دینی، انسانی و اخلاقی اشاره میکنند. هویت مجموعه تمام این موارد است. با این مقدمه مهمترین حوزه صیانت رییس جدید قوه مجریه بایستی مولفههای هویتی باشد. رسیدگی به امر هویت و ابعاد مختلف آن نباید از چارچوب نگاه دولت جدید بههیچوجه خارج شود.
در حوزه دیگر چالشهای فرهنگی باید تصریح کنیم که در سطوح مختلف متفاوت است؛ مثلا در سیاست بینالملل بحثهایی را که این روزها میشود دیدهایم؛ عدهای میگویند با دنیا روابط داشته باشیم که منظورشان سازگاری است و عدهای میگویند نه. یک مسئله همین است که بالاخره در سطح روابط بینالملل چه اصولی را باید رعایت کرد؟ در سطح اقتصادی هم چالش فرهنگی این است که حرفهایی زده میشود اما در عمل چیز دیگری اتفاق میافتد. سطح اقتصاد و روابط اقتصادی تصحیح شود و زندگی مردم بهبود پیدا کند. در سطح تعلیم و تربیت، ما ازلحاظ نظری معتقد هستیم که همه انسانها استعداد دارند ولی مدارس پولی و خصوصی گسترش بسیار و مدارس دولتی تقلیل پیدا کرده است یعنی آموزش در مدارس دولتی چندان خوب نیست و همه خانوادهها برای اینکه فرزندانشان بهخوبی آموزش ببینند به مدارس خصوصی میروند که پول خوبی میخواهد. نتیجه این میشود که پولدارها بر جامعه حکومت میکنند. در رفتارهای خود مسئولین هم مساله اصلی مردمی زندگی کردن است که مدل خاص آن این روزها شهید رئیسی است.
چالش اجتماعی مهم این است که بین سطح آموزش عالی و نیازهای جامعه ما هیچ پیوندی نیست؛ یعنی ما تعداد زیادی دانشجوی دکتری داریم و کار کارشناسی را آموزش دادهایم اما در نظام اداریمان سطح تحصیلات افرادی که برای کار استخدام میشوند بیشتر در حد دیپلم است یعنی با مدارک پایینتر زودتر استخدام میشوند. نتیجه این است که بین نیازها و آموزش عالیمان هیچ ارتباط منطقی وجود ندارد. مثلا مهندسان بسیار زیادی تربیت میکنیم اما آنها را به کار نمیگیریم و آنها میخواهند به خارج از کشور بروند، بعد میگوییم چرا مهاجرت کردند. معلوم است آموزشها و فرهنگسازیمان مناسب نیست. اگر در دبیرستان آموزشهای مناسبتری داشته و شیوه کارآفرینی داشته باشیم، قطعا شرایط متفاوت خواهد شد.
ما دانشگاههای دولتی و آزاد و پیام نور را داشتهایم. در حوزههای مختلف و بیشتر علوم انسانی مثلا چقدر دانشجوی تاریخ و جامعهشناسی داریم که ممکن است دکتری هم بگیرند اما کار نداشته باشند؟ در حوزههای دیگر هم همینطور است یعنی دانشجو باید در طول تحصیل خود فن و حرفه را یاد بگیرد تا بعدا بتواند تولید کار کند. بین اینها ارتباط منطقی وجود ندارد و دچار بیکاری و مشکلات ناشی از آن میشوند.
فاصله طبقات اجتماعی هم ازجمله مقولاتی است که ما بهعنوان جامعهشناس در هر موقعیت و مکانی به آن اشاره کردهایم. این فاصلههای اجتماعی که روزبهروز بر شدت آن افزوده میشود واقعا در شۀن نظام اسلامی ما نیست و رییسجمهوری جدید فارغ از هر نگاه سیاسی باید به آن اهتمام ویژه داشته باشد.