آگاه: حتما شما هم احساس کردید که یک جای کار مجلس گرمکنی انتخابات ریاستجمهوری میلنگد و جای اظهارنظرها، حمایتها، بیانیهها و کارزارهای تبلیغاتی در صفحات سلبریتیها خالی است. از سویی، جناحی و قطبی شدن انتخابات و اتفاق تازهای به نام مرددها، دیدگاهی ایجاد میکرد که فرصت خوبی برای وورد سلبریتیها فراهم است، بهویژه که تجربه موقعیت مشابه در دورههای پیشین انتخابات طور دیگری رقم خورده بود و یکی از بازیگران اصلی عرصه تبلیغاتی انتخابات همین سلبریتیها بودند. حالا که انتخابات به پایان رسیده و تجربه آن متفاوت از گذشته بوده است، وقت خوبی است تا نگاهی به این جنبه از آن بیندازیم و ببینیم که چه گذشت.
انتخابات سال۱۳۸۸ برای مردم تجربهای تازه بود؛ درحالیکه اینترنت و فرهنگ عمومی آن هنوز به کالایی عمومی و در دسترس تبدیل نشده بود. ضریب نفوذ و درصد رواج استفاده از تلفنهای همراه در سال۱۳۸۸ با نوسانهایی در بازار آن به ۵۷درصد رسیده بود که البته این عدد را نمیتوان مبنایی برای میزان دسترسی مردم به اخبار و اطلاعات بهروز در نظر گرفت، چراکه تکنولوژی ارتباطی همانطور که به خاطر دارید هنوز قابلیتهای لازم و امروزی را نداشت. بااینحال جریان اطلاعات و دادههای مربوط به انتخابات موازی با اطلاعرسانیها و مخابره رسانههای رسمی شکل گرفته بود و با پویایی و سرعتی بسیار کم در حال چرخش بود. تبادل داده از طریق بلوتوث دردسترسترین و سریعترین راه رفت و برگشت محتواهای صوتی و تصویری آن زمان بود که آن هم محدودیتهای زیادی از حجم تا مهمترین آن بعد مسافت را ایجاد میکرد. باوجوداین، شبکه اطلاعاتی از طریق مکاتبه و تماس برقرار بود و اطلاعات به شکلی سنتی مشابه با خبررسانیهای شفاهی در گذشته انجام میشد. تلفنهای همراه بیشتر وسیلهای برای تماس صوتی و متنی بودند و کمتر قابلیت پشتیبانی از محتواهای چندرسانهای را داشت؛ بنابراین اطلاعات از شبکه ارتباطی دهان به دهان (شیوه تبادل ارتباطی شفاهی در حلقههای افراد نزدیک به هم) میان مردم میگذشت، قطعیت کمتری مییافت اما راه خودش را باز میکرد و میزانی از آگاهی از رویدادهای دور و نزدیک را توزیع میکرد.
در این میان، یکی از مهمترین و جالبترین اخبار برای مردم حضور سلبریتیها -که آن روزها با این نام خوانده نمیشدند- در گعدهها و همایشهای انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری دوره دهم بود. از آنجاییکه رهبری فکری جامعه در هر حوزه به دست نخبگان آن یا عالمان دینی و دستکم فعالان آن حوزه بود، این مشارکت تبلیغاتی سلبریتیهای آن سالها رفتار انتخاباتی و سیاسی مردم را رهبری و کنترل نمیکرد و معنایی متفاوت از معنای امروزی آن داشت. از سویی نیز چند تن از هنرمندان سرشناس در همان سالها در حمایت (از) و همکاری با نامزدهای انتخاباتی بهشکل رسمی در فرآیندهای تبلیغاتی آنها مشارکت میکردند که از نمونههای آن ساخت مستندهای تبلیغاتی رسمی یا دیگر ابعاد رسانهای و تبلیغاتی آنها بود.
در دوره بعد یعنی انتخابات ریاستجمهوری سال۱۳۹۲، تکنولوژیهای رسانهای و ارتباطی نسبتبه چهارسال گذشته رشد قابلتوجهی کرده بود و حالا میزان نفوذ تلفنهمراه در میان مردم به ۸۳درصد رشد کرده بود. باوجود شکاف دیجیتال (این نظریه توضیح میدهد که چطور الگوهای توزیع امکانات ارتباطی موجب نابرابری و شکاف آگاهی و اطلاعات در میان مردم میشود) و یکدست نبودن الگوی توزیع اینترنت و دستگاههای ارتباطی و رسانهای (که حالا بسیار شبیه به تلفنها و دستگاههای هوشمند امروزی ما بودند)، دستکم در هر خانواده یا در هر گروه ارتباطی شهرهای دور از مرکز یا روستاها یک نفر بود که دسترسی بهتری به اطلاعات و دادههای بهروز داشته باشد و از آن طریق دیگران را مطلع کند. حالا تصاویر و کمی هم ویدیوهای حضور سلبریتیها در شبکههای اجتماعی محدودی که وجود داشت، بارگذاری میشدند و از این طریق کموبیش در دسترس کاربران قرار میگرفت. این دوره، اولین تجربه کاربر و مخاطبان این فضا از حضور گسترده سلبریتیها در عرصه انتخابات ریاستجمهوری بود. از قضا همین دوره هم بود که بعد از وقایع سال۱۳۸۸ اقبال بیسابقهای ازسوی گروه سلبریتیها به مشارکت تبلیغاتی و حمایتی در انتخابات شکل گرفت؛ بنابراین ظهور و ارتقای تکنولوژیهای رسانهای و دسترسی به آن و نیز حضور پررنگ این افراد در فرصتهای تبلیغاتی بههمپیوسته و بیشازپیش موجب برجسته شدن آن در عرصه عمومی و فضای مجازی شد. این دوره و دوره انتخاباتی بعدتر، یعنی سال۱۳۹۶ که ضریب نفوذ تلفنهمراه در آن سال با رشدی ۶درصدی به ۱۱۰درصد رسیده بود و کاربران اینترنت موبایل به عدد ۳۳میلیون رشد کرده بودند، مهمترین و پررنگترین دوره حضور سلبریتیها در تبلیغات انتخاباتی بود. گرچه این دو دوره تفاوتهایی داشتند اما به شکلی یکپارچه و صعودی شاهد کنشهایی از این دست ازسوی گروه سلبریتیها بودیم.
سیطره فرهنگ هواداری
فرهنگ هواداری در آن سالها با گستردگی دسترسی مردم به اینترنت و دستگاههای تلفن همراه هوشمند شکل گرفته و مرجعیت فکری جامعه را دستخوش تغییر و تحولاتی جدی کرده بود. سلبریتیها نقش عمدهای در شکلدهی به آرای سیاسی مردم، مخاطبان و هوادارانشان پیدا کرده بودند و پیوستن آنها به فرآیندها و برنامههای تبلیغاتی به نظر ایدهای برنده میآمد. میزان اثرگذاری آن را حالا بعد از گذشت حدود ۱۰سال بهتر میتوان سنجید. در میانه دهه۹۰ گرایشهای سیاسی مردم در چارچوب جناحهای موجود تعریف میشد و علاوهبر آن نیز سیاستزدگی هنوز راهش را به اندیشهها و جریانهای رسانهای باز نکرده بود. باز هم میتوان نتیجه بالاتر را دریافت که در آن دوره به فراخور شرایط حاکم بر جامعه، اندیشههای سیاسی عمومی و نخبگانی، ورود سلبریتیها به عرصه تبلیغات نامزدهای ریاستجمهوری، آن هم بهشکل غیررسمی و در صفحات شخصی و با تعابیر شخصی، راهبرد تبلیغاتی پیروزی بود.
شتابدهندگی ابزارهای مجازی
علاوه بر آن، در انتخابات سال۱۳۹۶ ابزارهایی هم در این فضا شکل گرفته بود که به کمک کنشهای اینچنینی میآمد و نیروی آن را قوت میبخشید. کارزارهای تبلیغاتی از این دست بودند. ایجاد این کارزارها از سوی یک مرجع تعریفشده در فرهنگ شهرت یعنی یک نفر سلبریتی، ادامه مسیر آن را تا حد خوبی تضمین میکرد و تنها به ضمانت یک نام مشهور و شناختهشده عضویت کاربران زیادی را در آن رقم میزد. چنانچه در دو دوره انتخابات در دهه۹۰، بیانیهای با تعداد بیش از ۲۰۰عضو ازسوی سلبریتیها امضا و منتشر شد.
تحول سیاستزدگی در رفتار سلبریتیها
تجربه هشتساله ریاستجمهوری منتخب در دهه۹۰ به هر شکل و ترتیبی منتهی به رضایت مردم نشد. وقایع سالهای ۹۶ و ۹۸ آن را نشان میداد و از همه واضحتر اینکه به هر صورت، رکود اقتصادی و رشد تورم به سفره مردم کشیده شد و در هیبت بیپولی قدرت خرید او را بهحدی کاست که حالا دنبال مقصران بگردد. حالا علاوه بر آنکه مطالبهگری و اعتراضها بهسوی مسئولان اجرایی وقت روانه بود، یقه مشوقان و مبلغان این انتخاب را هم میگرفت. ارزیابی صحیح و غلط انتخاب مقصود این گزارش نیست اما بعد از آنکه اعتراضهای مردم در پی اوضاع اقتصادی در نهایت منتهی به پاسخ مسئولانهای از مدیران اجرایی وقت نشد، بخشی از رویهها و نگاههای اعتراضی به سوی مراجعی برگشت که عموم را بهسوی این انتخاب هل داده بودند؛ بنابراین بخشی از مرجعیت سیاسی جامعه از سلبریتیها زدوده شد که انعکاس آن را در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری دیدیم. برای فهم بهتر این موضوع به یاد بیاورید که در زمان همهگیری کرونا، یکی از چالشهای جدی وزارت بهداشت مداخله سلبریتیها در موضوعات تخصصی بهداشت و سلامت بود که درنهایت منجر به ایجاد سیاستهایی بازدارنده شد. در این زمان نیز تجربهای تازه در سطح رسانههای اجتماعی ثبت شد که مرجعیت و رهبری فکری و عملی این افراد در موضوعات تخصصی متحول شد و به شکلی از آگاهی عمومی درآمد.
بازیگران اصلی، مردم
پیشبینیها تا حدی بر این بود که با جناحی شدن انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم، موقعیت دو دوره انتخاباتی در دهه۹۰ تکرار شده و تریبونی ازسوی هواداران و مصرفکنندگان فضای مجازی برای سلبریتیها ایجاد میشود تا از بازیگران اصلی این صحنه باشند و نقشی در آن ایفا کنند اما اتفاقی که افتاد کاملا متفاوت بود. سلبریتیها به این موضوع اقبالی نشان ندادند که لازم است ذکر شود بسیاری آن را محافظهکاری و ترس از دیدگاههای اجتماعی تعبیر کردند. بهعلاوه، مردم هم مطالبهای برای حضور آنها نکردند و تصمیم گرفتند با معیارهای دیگری دست به انتخاب بزنند. اینکه مرجعیت فکری جامعه به سطح نخبگانی و تخصصی خودش بازگشته یا نه را حالا نمیتوان با اطمینان گفت اما به نظر میآید ذیل سواد رسانهای، نوعی از آگاهی جمعی حاصل از تجربه در بینش عموم جامعه ایجاد شده است که خود تحولی مثبت و امیدوارکننده است. با وجود آنچه گفته شد، ما در گروه فرهنگی روزنامه آگاه برای اطمینان از اینکه غیبت سلبریتیها عمدی است یا نه و اینکه چه طیفی از عوامل را دربرمیگیرد با برخی از افرادی که در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ مشارکت فعال داشتند، تماس گرفتیم که هیچکدام منتهی به پاسخ روشنی نشد؛ یا جواب ما را ندادند یا از صحبت در این مورد امتناع کردند. جدا از فرآیند و مسیری که تا این مرحله طی شده، درنهایت این آگاهی و خرد عمومی است که در این دوره بیش از همه راهنمای مردم شده و آنها را به نقشآفرینی فعال و پویا در این انتخاب مهم واداشته است.