آگاه: با صدای گرم مادر چشمانت را باز میکنی، میبینی که ای بابا هوا هنوز تاریک است و دلت میخواهد دوباره بخوابی، برای همین سرت را به زیر پتو میبری و با التماس میگویی فقط پنج دقیقه و دوباره به خواب ناز فرو میروی، اما طولی نمیکشد که دوباره صدای مادر بلند میشود اما این بار کمی زنگدار است تا تو را مجبور کند که از رختخواب کنده شوی، بهناچار بلند میشوی، هنوز هوا تاریک است اما باید به مدرسه بروی و به گفته بزرگترها درس بخوانی تا در آینده آدم مهمی بشوی، پس بلند میشوی، تلوتلوخوران دست و صورت را میشویی بهزور دو لقمه از صبحانهای که مادر آماده کرده را قورت میدهی، لباس پوشیده، کیف را گرفته و راهی مدرسه میشوی، باید پیاده مسیری را طی کنی تا به مدرسه برسی، آن روزها از سرویس مدارس خبری نبود، باید در سرما و گرما خودت میرفتی و خودت به خانه برمیگشتی.
پشت خانه ما جوی آبی بود که با هر بار بارندگی طغیان میکرد و روی پل و بخشی از جاده را میگرفت، یکی از روزهای سرد و بارانی زمستان این اتفاق افتاد و ما خوشحال از اینکه راه بسته شده و به مدرسه نمیرویم به زیر پتوی گرم فرو رفتیم؛ ناگهان پدرم گفت: آماده شوید شما را با ماشین میرسانم، اول ناراحت شدیم که ای بابا در چنین شرایطی هم باید حتما به مدرسه برویم اما از اینکه قرار بود با ماشین برویم و در این هوای سرد و بارانی پیاده نیستیم خوشحال شدیم، پدرم من و برادرم و بقیه بچههای همسایه را سوار ماشین کرد و از پل عبور کردیم، تا خواستیم از این لحظه لذت ببریم ماشین را کنار جاده نگه داشت و گفت پیاده شوید، دیگر از این به بعد را میتوانید خودتان بروید، گویی هوای سرد بیرون به ناگاه با تمام نیرو وارد بدنمان شد، اعتراض کردیم که نمیشود شما امروز ما را به مدرسه برسانید، گفت نه وقتی میتوانید خودتان بروید چه معنی دارد که من شما را برسانم، تا کی میتوانم این را بکنم، باید روی پاهای خودتان بایستید و از آن زمان تاکنون ما همچنان روی پاهای خودمان ایستادهایم.
اما این روزها دیگر از آن سختیها یا بهتر بگویم سختگیریها خبری نیست، کودکان از پایین پله و گاهی پارکینگ خانههایشان سوار بر خودرو شده و دم در مدرسه پیاده می شوند، حال این خودرو یا خودروی شخصی پدر و مادر است یا سرویس مدرسه که این روزها به روالی عادی در روند مدرسه رفتن بچه ها تبدیل شده است، البته هر آسایشی سختیهایی هم به همراه دارد، به قولی هرچه زندگی پیشرفتهتر شود، دردسرهایش هم بیشتر است.
تا چند سال پیش اینطور باب شده بود که تعدادی از همسایهها با فردی قرارداد میبستند تا بچههایشان را در روزهای تحصیل به مدرسه برساند و در پایان تعطیلی مدرسه آنها را به خانه برگرداند اما در این روند مشکلاتی پیش آمد بر این اساس احساس نیاز شد که این روند ساماندهی شود؛ بنابراین سرویس مدارس در قالب سامانه پایش ناوگان دانشآموزی «سپند» سر و سامان گرفت و خیال والدین از بابت امنیت فرزندانشان راحت شد.
بنابراین با ساماندهی سرویس مدارس، والدین متقاضی باید در زمانهای اعلامشده ازسوی مدارس یا اتحادیه حملونقل مسافر شهری کشور نسبت به ثبتنام در سامانه سپند که برای این منظور تعریفشده اقدام کنند اما کاش به همین راحتی بود، این سامانه هم مشکلات خودش را دارد و والدین را نگران و گاهی کلافه میکند اما از حق نگذریم با تمام گیر و گورهایی که دارد مزیتش بر سختیهایش میچربد؛ اینکه میدانی فرزندت را دست آدم مطمئنی سپردهای بسیار ارزشمند است.
مادر یکی از دانشآموزان به خبرنگار ایرنا گفت: وقتی برای ثبتنام سرویس مدرسه وارد سامانه سپند میشویم نشانی مدرسهای که فرزندم را ثبتنام کردهام در لیست موجود نیست بنابراین مراحل ثبتنام با مشکل مواجه میشود؛ از سوی دیگر، ترس این را دارم که زمان اعلام شده به پایان برسد و نتوانم کار ثبتنام را انجام دهم.
مادر دیگری گفت: دو فرزند دارم که هر کدام در مقاطع مختلف به مدارس جداگانهای میروند وقتی برای یکی از فرزندانم در سامانه سپند ثبت نام کردم دیگر برای فرزند دومم نتوانستم ثبتنام کنم؛ یعنی وقتی وارد سامانه میشوم پیام میآید که این دانشآموز متعلق به شما نیست انگار میگوید این فرزند شما نیست، از این رو امکان ثبتنام ممکن نیست.
گله دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که برخی والدین میگویند افرادی در مدارس هستند که به نظر پیمانکاران سرویس مدارس هستند وقتی نشانی منزل را به آنها میگوییم میگویند که این مسیر در فهرست ما نیست حالا شما ثبتنام کنید تا ببینیم چه میشود، مادرها معتقدند که این حرف به معنای این است که قصد دارند پول بیشتری دریافت کنند.
۱۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۲
انعقاد هرگونه قرارداد بین مدارس و ادارات آموزش و پرورش با مجموعههای مرتبط با سرویس مدارس و پیمانکاران، برای سال تحصیلی پیشرو «ممنوع» است، اگر اولیا با شرکتهایی که در سامانه ثبت نشده قرارداد ببندند، مسئولیتی متوجه شهرداری نخواهد بود.