این مقدمه نامه عباس عبدی، تحلیلگر و نظریهپرداز جریان اصلاحات به سیدمحمد خاتمی است. او پس از تشکیل دولت وفاق ملی به ریاست مسعود پزشکیان دست به قلم شد و در نامه سرگشاده خود به تبیین چهار مشکل در جریانهای سیاسی بهویژه در جبهه متبوعش- اصلاحطلبان پرداخت و اعلام کرد که درحالحاضر جبههبندی سنتی اصلاحطلب- اصولگرا سالبه به انتفای موضوع شده است. آنها بیش از آنکه رسم باشند، تبدیل به اسم شدهاند!
پیرامون این نامه دو نکته حائز اهمیت است:
۱- مروری بر مواضع و واکنشهای اصلاحاتی به نامه عبدی نشان میدهد که نامه او حاکی از ضرورت توجه به اقتضائات زمانی است؛ نکتهای که بسیاری از چهرههای شاخص جریان اصلاحات نیز از آن غافلاند. بهگونهای که برخی از آنها همچنان در فضای بهار اصلاحات به سر میبرند و گمان میکنند اقتضائات امروز همان است که در آن زمان بود.
۲- نکته دیگر، تندروی رادیکالهای اصلاحطلب است. بههرحال رادیکالها خوب میدانند که نام و تابلوی اصلاحات مساوی با اپوزیسیون نیست، بلکه بخشی از پیکره سیاست ایران است. پس به سودای مبارزه با نظام به اصلاحات دلخوش نکنند و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات به معنی تکرار دوم خرداد نیست.
بخشی از اصلاحات پیروزی انتخابات در تیر ۱۴۰۳ را تکرار دوم خرداد میدانند و کافی است به عقب برگردیم و تیتر رسانههای آنها را در ایام انتخابات در دو مرحله مرور کنیم، اما این تحلیل مورد پذیرش روشنفکران دیگر این جریان همانند افشین اعلا قرار نمیگیرد، چراکه او هم معتقد است به قول آقای عبدی: «انتخابات عامل تغییر نیست، بلکه محصول تغییر است!»
اما نکته دیگر اینکه صراحت عبدی در نامهاش به رییس دولت اصلاحات به مذاق عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی (وزیری که پروژه مسکن مهر را مزخرف میخواند) خوش نیامد؛ از این رو او هم در یادداشتی به نامه عبدی واکنش نشان داد و محورهای ذیل را مطرح کرد:
آیا مجموعه رفتار دولت و تندروها در انتخابات مجلس و ایجاد اختلاف درون مجموعه، موجب نگرانی نظام شده است؟ آیا بحرانها و شرایط پس از اعتراضات ۱۴۰۱ در تغییر رویکرد حکومت به نظام حکمروایی موثر بوده است؟ آیا حکومت احساس کرده که خشونت حاصل از سیاست یکدستسازی، موجب سوقدادن بخش عمدهای از جامعه، از جمله اصلاحطلبان به سمت براندازی شده است و باید متوقف شود؟
پرسش بعدی این است که آیا آقای عبدی هیچ نشانهای جز تایید صلاحیت آقای پزشکیان و مراقبت از عدم حذف مهندسیشده ایشان بر اثبات مدعای خود میتوانند ارائه کنند؟ آیا این نشانه برای اعلام یک تغییر استراتژیک کافی است؟ چه تضمینی برای عدمبازگشت به وضعیتی سختتر از گذشته وجود دارد؟
واقعیت این است که تقریبا در حوزه امنیتی هیچ تغییری رخ نداده و در حوزه اجتماعی و فرهنگی بسیار سطحی با حفظ اهرمهای کنترل تغییراتی جزیی را شاهدیم. در حوزه سیاست خارجی هم تغییرات بسیار سطحی و در حد تغییر ادبیات است و هیچ نشانهای بر تغییر سیاست وجود ندارد.
با توجه به ادعاهای آخوندی باید پرسید آیا هیچ نشانهای بر تغییر ایجاد نشده است؟
آقای آخوندی! پزشکیان پیش از آنکه اصلاحطلب باشد، امروز بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زده است و بهخوبی با خطوط قرمز نظام آشناست و حداقل بدون لکنت زبان حرفها و مواضع خود را بیان میکند. این حرفها در بخشی از سبد رأی او امید ایجاد کرده؛ امیدی که به اعتقاد نگارنده موجود بود اما با حرفها و صحبتهای رییسجمهوری برای بخشی از جامعه بیشتر دیده میشود؛ آیا این حاصل تغییر نیست؟
آیا در حوزه امنیتی هیچ تغییری رخ نداده که رییسجمهوری دستور بازگشت اساتید و دانشجویان اخراجی را صادر کرده است؛ اگر تغییر نیست، پس چیست؟
نامه عبدی نسخهای برای علاج دردهای مزمنی است که سالها جریان اصلاحات از آنها رنج میبرد؛ جریانی که به قول عبدی: «در حال تبدیل شدن به یک گروه بسته با رویشهای اندک و ریزشهای فراوان است.»
رجال سیاسی! واقعنگر باشیم.
۱۰ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۳
«میتوانستم مطالب این نامه را بهصورت حضوری با شما در میان بگذارم و جنابعالی هم با روی گشوده همچون گذشته از شنیدن نظرات متفاوت استقبال کنید. اما تصمیم گرفتم آن را عمومی منتشر کنم چراکه موضوع آن امری عمومی است و امید دارم که گفتگوی عمومی در این باب بتواند بهتر راهگشا باشد؛ از این رو، این متن را فتح بابی برای گفتوگو میدانم و امیدوارم که مباحث مشابهی با دیگر نیروها و گرایشهای سیاسی مطرح شود و ثمره آن را کشور ببرد.»