آگاه: رسیدن به یک جمعبندی بر سر همین دوراهی سالهاست اهالی نظام تعلیموتربیت را در برابر فناوریهای روز دنیا منفعل کرده است؛ مگر مدارس غیردولتی که امپراتوری خودمختاری دارند و فناوریهای آموزشی را به استخدام خوشمزهتر کردن آش خود و جذابتر کردن خدمات آموزشی مدارسشان درآوردهاند تا طبق تز رضا مرادصحرایی، وزیر سابق آموزشوپرورش هر کس هر چقدر پول داد از این آش نوش جان کند.
گام اول
یادگیری از کشورهای پیشرو
حامد عباسی، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی و تکنولوژیست آموزشی در گفتوگو با «آگاه» علت جذابیت کار با گوشی و فضای مجازی برای دانشآموزان نسبت به کلاس و درس را اینطور بیان میکند: متاسفانه ما در ایجاد و بهرهبرداری فضای مجازی پیشگام نبوده و نیستیم و راهبری فضای مجازی را در اختیار نداریم. لذا اولین اقدام در این زمینه انجام مطالعات تطبیقی است که ببینیم کشورهای پیشرو و راهبر در این زمینه چه کار کردند و چگونگی استفاده مفید از این فضا را بیاموزیم. وی میافزاید: اقدام بعدی سفارشیسازی فضای مجازی منطبق با امکانات، بسترها، بومها، فرهنگها، نیازها و شرایط کشور است. سفارشیسازی به معنای بومیسازی نیست چراکه در عرصه علم و فناوری چنین چیزی وجود ندارد و جهانشمولی ویژه خاص آن است؛ لذا لحاظ شرایط موجود هدف سفارشیسازی است. عباسی ادامه میدهد: بهعنوانمثال بهطور طبیعی در کلاس درس هر دانشآموز باید یک لپتاپ در اختیار داشته باشد اما در شرایط ناگزیر ممکن است این عدد به چهار یا پنج دانشآموز هم برای یک لپتاپ برسد. گام بعدی که باید موازی با دوگام قبلی باشد اقدام به ایجاد، مدیریت و گسترش فضای مجازی کرد که در این زمینه گامهایی برداشته شده اما بههیچوجه کافی نیست و نتوانسته اهداف برنامه درسی را محقق کند.
گام دوم
معلم باید یک گام جلوتر باشد
این تکنولوژیست آموزشی خاطرنشان میکند: اولین مورد برای بهرهبرداری از فضای مجازی در آموزش، توسعه زیرساختها و تجهیزات فناوری اطلاعات و ارتباطات در کلاس درس است. دومین مورد تولید محتوای الکترونیکی مطلوب برای فضای مجازی است بهطوریکه تمام نیازهای آموزشی یادگیرنده را برآورده کند. وی تاکید میکند: سومین مورد آموزش تمام کاربران از قبیل معلمان، دانشآموزان، کارشناسان و حتی اولیای درگیر در امر آموزش است. در این زمینه آموزش معلمان باشد یک گام از دانشآموزان جلوتر باشد چراکه نسل امروز برای تسلط به استفاده از فضای مجازی حتی به آموزش رسمی نیاز ندارد اما درصورتیکه این امر برنامهریزیشده و براساس نیاز باشد بهرهبرداری هم بهصورت مطلوب صورت خواهد گرفت. عباسی بیان میکند: مورد آخر مدیریت مطلوب و شایسته فضای مجازی است. مدیریت مطلوب مشابه مدیریت دانش باید باشد و هر کس بر اساس نیاز خود به اطلاعات دسترسی داشته باشد. پروتکلهای تدوینشده در راستای استفاده از فضای مجازی درحالحاضر نشان دادند که از اعتبار و تعمیمپذیری لازم برخوردار نیستند و نمیتوانند یاریگر معلمان در آموزش باشند و نیازمند بازنگری اساسی هستند.
گام سوم
شاد شبکه اجتماعی است، نه پلتفرم آموزشی
این استاد دانشگاه اظهار میکند: تولد اپلیکیشن شاد در گام نخست تحت عنوان شبکه اجتماعی دانشآموز بود که در ادامه فعالیت در مدت کوتاه به شبکه آموزشی دانشآموز تغییر نام داد. بنده بعد از رونمایی از این شبکه با ابلاغ معاون وقت وزیر آموزشوپرورش مسئولیت طراحی، اجرا و ارزشیابی دوره ضمن خدمت آموزش معلمان کشور را بر عهده گرفتم و بهعنوان اولین مدرس شاد در کشور دوره را به صورت مجازی اجرا کردم. اما مشکل اساسی و اولیه شاد این بود که پایه و شاکله اصلی آن یک اپلیکیشن اجتماعی بود نه آموزشی و بهنوعی یک شبکه اجتماعی ایرانی برای دانشآموزان بود و بهعنوان برنامه یا پلتفرم آموزشی طراحی نشده بود شاید هم شرایط اضطرار و تعجیل آن زمان این فرصت را نمیداد. این کارشناس فناوری آموزشی اضافه میکند: بههرحال آنچه اتفاق افتاد این بود که شاد با امکانات موجود خود نتوانست انتظارات آموزشی را برآورده کند و همین پایهگذار ناکارآمدی شاد و در ادامه ناکارآمدی فضای مجازی برای آموزش شد. هرچند شاد بهمرورزمان با امکانات خوبی مجهز شد ولی هنوز هم نمیتوان آن را بهعنوان یک سیستم مدیریت یادگیری استفاده کرد. پلتفرمهایی مثل شاد باید در برگیرنده محتواهای اصلی و برنامههای مکمل آموزش و یادگیری، پیامرسان آموزشی، سیستم مدیریت یادگیری و عناصر دیگری باشند تا پاسخگوی نیازهای آموزشی مدارس شوند و چون فاقد این ویژگی بودند نتوانستند در آموزش موفق باشند.
گام چهارم
تولید محتوای الکترونیکی کار معلم نیست
عباسی در بخش دیگری از این گفتوگو میافزاید: اما در رابطه با اپلیکیشن و محتواهای آموزشی رایج در جامعه باید گفت که برای تولید اینگونه برنامهها حتما باید تیمی متشکل از تکنولوژیست آموزشی، طراح آموزشی، روانشناس تربیتی، برنامهریز درسی، مهندس نرمافزار، گرافیست، نویسنده، برنامهنویس، گروه تولید صدا، و تصویر، انیمیشن و فیلم و حداقل سه نفر متخصص محتوای مربوطه که دو نفر آنها باید معلم آن درس باشند، در تیم تولید محتوا وجود داشته باشد. در فرآیند تولید نیز باید استانداردها و اصول طراحی و تولید برنامههای آموزشی رعایت شود.وی با اشاره به آنچه امروزه شاهد هستیم تاکید میکند: غلبه فناوری بر آموزش در محتوای الکترونیکی تولید شده و این هدف اساسی را که یادگیری محتوا هست تحتالشعاع قرار داده است. به همین دلیل اپلیکیشنهای آموزشی نتوانستهاند انتظارات و نیازها را برآورده کنند؛ البته عوامل دیگر در فرآیند تولید وجود دارد که غفلت از آنها نیز موثر بوده از جمله میتوان به عدم طی فرآیند تست برنامههای آموزشی، عدم مشاوره با مدیران، معلمان، دانشآموزان و حتی اولیا در پایههای پایینتر، کمبود یا محدودیت در دسترسی با نرمافزارها و سایت را میتوان نام برد. این عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه ادامه میدهد: بهطورکلی تولید محتوای الکترونیکی حتی وظیفه معلم هم نیست و در حیطه کاری او هم نیست تا چه رسد به اینکه دانشآموز بخواهد محتوای الکترونیکی تولید کند. تولید محتوا یک کار تیمی و تخصصی هست و آنچه در جامعه امروز ما تحت عنوان تولید محتوا مطرح میشود شاید در تعاریف مقدماتی که محتوای الکترونیکی (دیجیتالی) را محتوایی بر مبنای ۰ و ۱ ارائه میشود، میداند درست باشد، اما برای تولید محتوا یکسری اصول و استانداردهایی وجود دارد که باید رعایت شود و صرف گرفتن یک فیلم و تبدیل صدا به متن یا تولید و ویرایش یک عکس و انیمیشن، حداقل برای حوزه آموزش و یادگیری تولید محتوا محسوب نمیشود. لذا اگر محتوایی هم قرار است توسط دانشآموزان ساخته شود، در واقع انجام الکترونیکی تکالیف است.
گام پنجم
غریبههایی که غریبگی نمیکنند
عباسی ادامه میدهد: باید اذعان کرد که دانشآموزان با فضای مجازی آشتی هستند و شاید در فضای مجازی آموزشی غریبگی کنند، نه اینکه غریبه باشند؛ بنابراین عواملی مختلفی میتواند دانشآموزان را از انفعال در فضای آموزشی مجازی خارج کنند. یکی از آنها بازیهای آموزشی و بازیوارسازی برنامههای درسی مدارس است. عامل دیگر به موفقیت منتهی شدن برنامههای آموزشی مجازی و جلوگیری از شکست آنها هست. مورد بعدی واگذاری نظارتشده مدیریت و مسئولیت فضای مجازی به خود دانشآموزان است بدین معنا که دانشآموزان را مسئول یادگیری خودشان کنیم و در برابر این مسئولیت آنها را پاسخگو کنیم. عباسی بیان میکند: در رابطه با قوانین و مقررات فضای مجازی آموزشی باید دیدگاه آموزشی حاکم باشد، نگاه امنیتی به این فضا بهعنوان یک مانع آموزشی خواهد بود. این به معنای آزاد گذاشتن فضای آموزشی نیست، بلکه هوشمندانه عملکردن در این فضاست. قوانین و مقررات یکسان و اعمال محدودیتهای مساوی برای کاربران صحیح نیست. وی اضافه میکند: متناسبسازی استفاده از فضای مجازی و دسترسی به آن در حالت کلی و تخصصیسازی فضای مجازی در حالت آموزشی موردنیاز فضاهای مجازی آموزشی است. آنچه امروزه در زمینه فضای مجازی اتفاق افتاده این است که درهای ورودی به یک باغ خوشمنظر و خوشثمر بسته شده و همه از دیواری به نام ویپیان بالا رفته و هر گونه میخواهند از این باغ بهرهمند میشوند. درحالیکه باید کنترل و راهنمایی و نحوه دسترسی از طریق درهای ورودی صورت گیرد. باید به واردشوندگان گفت که همه میوهها برای همه مناسب نیست، باید گفت بخش از باغ گلهای خاردار وجود دارد و کودکان به آنجا نروند، باید گفت مراقب زنبورها باشد که نیش نزنند، باید گفت در انتهای باغ چاهی هست که مراقب باشید؛ این یعنی مدیریت کاربران در استفاده از فضای مجازی.
گام ششم
مقررات ملی بله؛ غیرامنیتی نه
بنا بر اظهارات این کارشناس فناوری آموزشی برای این فضا یکسری چارچوبها و قوانین بینالمللی وجود دارد که بهرهگیری از آنها ضروری و مفید است. یکسری مقررات باید ملی و یکسری از مقررات باید محلی تدوین شود. متاسفانه امکان تدوین مقررات محلی به لحاظ متمرکز بود نظام تعلیموتربیت، مقدور نیست. درحالیکه در برنامههای چندفرهنگی توجه به آنها ضروری است. مقررات ملی و دسترسیهای لازم در گام اول باید توسط آموزشوپرورش و دانشگاههای متولی تعلیموتربیت با همکاری ارگانهای متولی فناوری تنظیم شود و رویکرد اساسی باید آموزشی باشد. در وزارت آموزشوپرورش، معاونتهای آموزشی و مرکز فناوری، در دانشگاهها، دانشگاهی مثل علامه طباطبایی که گروه تخصصی تکنولوژی آموزشی دارد، دانشگاه فرهنگیان، دانشگاه شهید رجایی، سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات، سازمان ملی هوش مصنوعی و سازمان تنظیم مقررات رادیویی با همکاری شورای عالی فضای مجازی با رویکرد تسهیلگری در آموزش و یادگیری میتوانند در این زمینه همکاری کنند. میزران دسترسیها و مجوزها و محتوا بسته به مقطع و معلمان مربوطه متفاوت خواهد بود. این مقررات و قوانین در برخی موارد مثل محتواها در قالب استانداردهایی مثل اسکورم و تین کن در حال استفاده است. عباسی در ادامه گفتههای خود ادامه میدهد: چارچوبهای آموزشی، فنی، محتوایی، فرهنگی، ارتباطات، کاربری موردنیاز است. بر اساس این گزارش آنچه میتواند فضای مجازی و ابزارهای سختافزاری آن را به فضای درس و آموزش نزدیک کند شناسایی هر دو لبه فرصتها و تهدیدهای آن است. مضاف بر اینکه باید مطالعه شود که با چه راهکارهایی میتوان این تهدیدها را کمتر و فرصتها را تقویت کرد. از سوی دیگر، باید فکری به حال فاصله معنادار تسلط دانشآموزان با معلمان و والدین در حوزه فضای مجازی کرد. این امر در مورد معلمانی که سواد رسانه درس میدهند بیش از سایرین ضرورت دارد. ازآنجاکه مواجهه بچهها با فضای مجازی و فناوری ارتباطی روز دنیا تجربی است باید توجه داشت که از طرفی نوع مواجهه و میزان اثرپذیری یک دانشآموز و یک فرد بزرگسال متفاوت است.
بازی با گوشی و دانش آموزان
درحالحاضر جذابیتهای تلفن همراه برای دانشآموزان بهقدری است که برخی از والدین دست به ترفندهای مختلفی میزنند تا استفاده از آن را برای فرزندانشان محدود کنند اما اینکه این تمایل فزاینده را نادیده بگیریم یا استفاده از گوشی را منع کنیم در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمیکند.
باز به هر رو بچهها در هر فرصتی سراغ گوشی میروند. در این رابطه تنها راهی که به نظر میرسد شرایط موجود را در کمترین زمان ممکن به نفع اهداف مطلوب آموزشی و تربیتی موردنظر ما تغییر میدهد این است که دست به تولید محتوا و اپلیکیشنهای آموزشی بزنیم و از سوی دیگر، با آموزش تولید محتوا و حضور موثر در فضای مجازی به دانشآموزان، به حفظ قوای شناختیشان کمک کنیم و اجازه ندهیم به یک مصرفکننده صرف تولیدات دیگران تبدیل شوند.