آگاه: پدرش میگفت: «از وقتی سید حسن به جنبش ملحق شد و مسئولیتهایش افزایش یافتند، سالی یکبار به دیدن خانواده میآید و بهخاطر مسائل امنیتی این ملاقاتها بدون اطلاع قبلی صورت میگیرد. از کودکی با بچههای دیگر تفاوت داشت، نه سراغ فوتبال میرفت و نه با بچههای محل برای شنا و آببازی به دریا میرفت. در عوض تمام مساجد منطقه را زیر پا گذاشته بود، سن الفیل، برج حمود، النبعة و غیره»...
دوستان هممدرسهاش درباره آن دوره تعریف میکنند که اگرچه اهل مزاح نبود، اما شوخیهای دیگران را با لبخندی پاسخ میداد. درعینحال از کودکی اجازه شوخی و مزاح درباره دین و مذهب را نمیداد.
۹ساله بود که برای خرید کتاب دستدوم از دستفروشان به میدان شهدای قدیم در مرکز شهر رفت. درونگرا نشان میداد و آرام. هرچه را به دستش میرسید، میخواند، بهخصوص اگر درباره اسلام و مذهب باشد. اگر در فهم کتابی با مشکل مواجه میشد، خواندنش را به وقتی دیگر موکول میکرد؛ وقتی کمی بزرگتر شد.
۱۵ساله بود که به جنبش امل ملحق شد؛ جنبشی که در آن زمان به جنبش محرومین معروف بود. او و برادرش حسین به امل ملحق شدند و خیلی زود با وجود سن پایینش به نمایندگی محل زندگیاش در جنبش امل منصوب شد.
خواهران سید همگی در جنبش فعالیت دارند. اما برادرانش کمابیش دستی بر آتش دارند. هنگامی که حزبالله تاسیس شد، جوانی ۲۲ساله و عضو کادر رهبری جنبش بود که بعدها مدارج ترقی در آن را طی کرد و خود، بخشها و دوایر دیگری ازجمله بسیج رزمندگان داوطلب را در صفوف جنبش دایر کرد و مسئولیتهای مختلفی را در آن برعهده گرفت.
با اینکه فعالیت در جنبش وقت بسیاری از وی میگرفت، اما همچنان بر ادامه تحصیلات دینی و حوزوی اصرار داشت، لذا اگرچه تجاوز رژیم صهیونیستی فاصلهای چندساله در تحصیلات وی ایجاد کرد، اما از سال۱۹۸۹ بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و اینبار راهی قم شد، اما اختلاف پیشآمده با جنبش امل موجب رهاکردن تحصیل و بازگشت به لبنان شد.
دوستی بسیار نزدیک با سید عباس موسوی، بهگونهای که آنها را برادر میخواندند، داشتن روابط گسترده با رهبران جنبش و توانمندی در حفظ انسجام و وحدت صفوف جنبش از جمله این دلایل بود.
سید حسن نصرالله در سال۱۹۷۸ با «فاطمه یاسین»، فرزند شیخ مصطفی یاسین از منطقه «العباسیه» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند بود. سید هادی در جریان درگیریهای سپتامبر ۱۹۹۶ با نظامیان رژیم صهیونیستی در ۱۸سالگی به شهادت رسید. پس از وی محمدجواد، زینب و محمدعلی قرار دارند.
وقتی به خانه میرفت، به همسر و پدری تبدیل میشد با وظایفی که در این زمینه برعهده دارد. مطالعه بسیاری داشت. در آن زمان (دهه۸۰) عمده کتابهای موردمطالعهاش خاطرات شخصیتهای سیاسی ازجمله شخصیتهای رژیم صهیونیستی بود، «خاطرات شارون» و پس از آن «جایی زیر آفتاب» نوشته «بنیامین نتانیاهو» نشان میدهد شناخت دشمن برای وی اهمیت بسیاری داشت.
او در قبال خانواده، بسیار مهربان و بسیار بامحبت بود بهخصوص در قبال خانوادههای شهدا و رزمندگان، بهگونهای که تاکنون دیده نشده خواستهای از آنها را برآورده نکرده باشد. خضوع و فروتنی وی در قبال خانوادههای شهدا و مجاهدان و محبتش نسبت به آنها به حدی بود که در مواردی بهمزاح مسئولان جنبش به ایشان اعتراض میکردند.
ارادت وی به مجاهدان به حدی بود که در سال۲۰۰۱ با خواستگاری یکی از این مجاهدان از تنها دخترش، «زینب» موافقت کرد و او کسی جز «حسن قصیر»، برادر شهید «احمد قصیر» نبود که از لحاظ مادی در خانوادهای نسبتا متوسط روبهپایین رشد و نمو کرده بود. این ازدواج با تعجب بسیاری از مسئولان جنبش مواجه شد که تصور میکردند داماد سید باید فردی از یک خانواده معروف و سرشناس باشد. ایشان در پاسخ به تعجب این مسئولان گفته بود که «این برای من افتخار است که دخترم را به خانواده شهید میدهم» و شرط حسن قصیر مبنی بر ادامه مبارزه در صفوف مقاومت پس از ازدواج را نیز «درخواستی طبیعی و برحق دانسته بود که کاملا مورد قبول است»
زینب نصرالله، دختر شهید نصرالله ۱۱خرداد ۹۸ در گفتوگو با دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای نکات جالبی از توصیه پدر به فرزندانش برای ازدواجشان بیان کرد. او در پاسخ به این سوال که «پدر در زمان ازدواجتان توصیهای به شما داشتند؟»، گفته بود: توصیه ایشان در ابتدا همواره حفظ خانواده از همسر گرفته تا فرزندان بوده است. چراکه خانواده از هستههای جامعه است و اگر صالح باشد، جامعه نیز صالح خواهد شد.
تا پیش از سال۲۰۰۰ سید همواره بخشی از زمان خود را به دیدار با مردم اختصاص میداد و جهت برآوردن خواستههای آنها بخشی را در دفتر کارش به این منظور دایر کرده بود. اما بالارفتن میزان خطر و تهدید موجب توقف این دیدارها شد، اگرچه همواره دوست دارد، در میان مردم باشد.
کاریزمای رهبری در چهرهاش موج میزد. یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی وی صبوری در برابر نزدیکان و چشمپوشی در قبال دیگران بود، چون همیشه تاکید میکرد، خود را وقف قضیه مهمتری به نام وطن و انسانیت و کرامت بشری کرده است. هنگامی که پیکر فرزندش طی عملیات تبادل با دشمن صهیونیستی به لبنان بازگشت، خود او را کفن کرد، گریست و برای شادی روحش قرآن و دعا خواند، پیشانیاش را پاک کرد، سپس او را از پیشانی بوسید و مابقی کارها را به اطرافیان سپرد.
هیچگاه کسی خشم و غضب وی را ندید، همواره با مسائل داخلی و خارجی با آرامش برخورد میکرد، چون معتقد بود، این رفتار موجب میشود، انرژی خود را صرف کارها و رفتارهای بیمایه که سودی از آنها متصور نیست، نکنیم.
او را «خمینی اعراب» میخواندند. در مراسمی که دعوت میشد، حضور مییافت، اما بهسرعت آنها را ترک میکرد و خود را به مجالس و نشستهای رزمندگان جنبش و سفره نان آنها و فرزندانش محمدجواد، زینب، محمدعلی و مزار هادی میرساند و سرانجام بهخاطر پافشاری بر خطمشیاش لقب «سید مقاومت و آزادی» را به وی دادند. در آن زمان یعنی سال۲۰۰۰ میلادی بسیاری از سیاستمداران جهان وی را پس از «جمال عبدالناصر»، رییسجمهوری فقید مصر، دومین شخصیت جهان عرب معرفی میکردند که رژیم صهیونیستی از وجودش به وحشت افتاده، دیدگاهی که بعدها مورد بازنگری قرار گرفت و او را تنها رهبر جهان عرب دانستند که نهتنها صهیونیستها را به وحشت انداخته، بلکه خواب راحت را بر آنها حرام کرده است.
ویژگی دیگر، سید حسن نصرالله، اهتمام به امر جوانان و توجه به نیازهای آنها بود. دیدار وی با جوانان بهعنوان دیدار رییس و مسئول یک مجموعه با جمعی از اعضای این مجموعه نبود، بلکه آنها از نیازها و خواستههای خود میگفتند و او نیز با تمام توان برای رفع آنها تلاش میکند.
از مهمترین ویژگیهای اجتماعی سید حسن نصرالله همنشینی با رزمندگان بود. او عاشق زندگی با مجاهدان در حال مبارزه در جبههها بود، به همین دلیل طی سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ چندین بار مخفیانه و بدون اطلاع فرماندهان میدانی حزبالله راهی خط مقدم میشد.
«جرج گالاوی»، عضو پیشین پارلمان انگلیس پیش از این در گفتوگو با روزنامه لبنانی «البناء» تاکید کرده بود که «مقاومت لبنان دارای رهبری به نام سید حسن نصرالله است، مردی که وقتی حرف میزند، دنیا به صدق گفتههایش ایمان دارد. او کسی است که وقتی وعدهای را بدهد، به آن عمل میکند».
او با لبخند خاطرنشان میکرد: «وقتی سید حسن نصرالله وعده شکست اسرائیل را میدهد، پس حتما به وعده خود وفا میکند.»
سید عزیز به آرزوی دیرینهاش که شهادت بود رسید اما شهادت او خللی در مسیر مقاومت ایجاد نمیکند؛ راه نصرالله با قوت ادامه دارد.
۷ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۰
سید حسن نصرالله، فرزند بزرگ خانوادهای ۱۱نفره بود. او دارای هشت خواهر و برادر بود. پس از سید حسن به ترتیب برادرش «حسین»، خواهرانش «زینب» و «فاطمه» و برادرانش «محمد»، «جعفر» و سه خواهرش «زکیه»، «أمینه» و «سعاد» بودند.