آگاه: سیدحسن نصرالله ازجمله شخصیتهایی بود که مورد اکرام و احترام بسیاری از علمای اهل سنت قرار میگرفت، ازجمله این شخصیتها میتوان به شیخ «محمد سعید رمضان البوطی»، از علمای بزرگ اهل تسنن سوریه و شیخ «علی جمعه»، مفتی مصر و شیخ «إبراهیم زید الکیلانی»، از مشایخ اهل سنت اردن و «فتحی یکن»، یکی از روحانیون و رهبران اهل سنت لبنان و شیخ «راشد الغنوشی»، رهبر سرشناس جنبش اسلامگرای «النهضه» تونس و شیخ «علی بلحاج»، از روحانیون و علمای اهل سنت الجزایر اشاره کرد.
همچنین یک نظامی صهیونیستی در جنگ ۳۳روزه گفته بود که «اگر ما هم نصرالله داشتیم، هیچگاه شکست نمیخوردیم» و یکی از فرمانده ارتش اسرائیل خاطرنشان کرده بود: «نصرالله با قدرت شخصیتش ما را شکست داد»، همچنین وقتی سیدعباس موسوی ترور شد و سیدحسن نصرالله در جنبش جانشین وی شد، یکی از شهرکنشینان صهیونیست در واکنش به این انتصاب گفته بود: «سید عباس را کشتیم و از پیش رو برداشتم، اما مانعی سختتر از او مواجه شدیم.» مطبوعات صهیونیستی اذعان میکنند که «ما بیشتر به سیدحسن نصرالله اعتماد داریم، تا به مقامات مسئولمان.»
یک روانشناس اسرائیلی نیز در تحلیلی بر شخصیت دبیرکل حزبالله لبنان وی را «فردی راستگو، شجاع و زیرک» توصیف میکند که از مطالبه حق و حقوقش عقبنشینی نمیکند و تاکید میکند که مهمترین نگرانی ما در اسرائیل این است که نصرالله از ما باهوشتر و زیرکتر باشد.
کمیته حقیقتیاب صهیونیستی «وینو گراد» یکی از دلایل شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳روزه را رادیو و تلویزیون این رژیم معرفی میکند که از صبح تا شب این سخنان را به مخاطبان خود القا میکردند که نصرالله قدرتمندتر است، نصرالله زیرکتر است، نصرالله قاتل و فریبکار نیست که درپی کشتن نظامیان ما باشد.
همچنین نظرسنجی صورتگرفته ازسوی یکی از مراکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی طی جنگ ۳۳روزه نشان میداد که ۸۰درصد یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی به درستی و راستی سخنان دبیرکل حزبالله برخلاف تصریحات مقامات مسئول این رژیم ایمان و باور دارند.
سید مقاومت که دیگر باید او را شهید خطاب کنیم و حقیقتا برایمان سخت است، بهمناسبت دهمین سالگرد پیروزی حزبالله در جنگ ۳۳روزه به ۱۰دستاورد مهمی که منجر به شکست صهیونیستهای غاصب شد، اشاره کرده بود. دستاوردها و نتایح حزبالله در آن جنگ چه بود؟
۱ـ به لرزه افتادن ساختار نظامی اسرائیل از درون: در پی این جنگ، ارتش اسرائیل بهسختی و بهشدت به خود لرزید و دچار پریشانی و ضعف روحیه شدیدی شد که به فروپاشی شبیه بود. تهمتزنیهای متقابلی میان رییس ستاد ارتش و ستاد ارتش و فرماندههان یگانها و همچنین میان افسران و سربازان بهصورت صعودی و نزولی درگرفت، تا جایی که کار به ناسزاگویی و متهم کردن همدیگر به خیانت کشید. همه اینها از ۱۰سال پیش تا الان بوده است. و البته این پیامدها و این لرزهای که بر اندام ارتش اسرائیل افتاد و به استعفاها و برکنار کردنهای متعدد و پیدرپی انجامید، در تاریخ ارتش اسرائیل بیسابقه است.
۲ـ متزلزل شدن اعتماد مردم اسرائیل به ارتش: میگفتند این ارتش قادر به پیروزی و به پایان بردن نبرد است و این خطرناکترین رویداد برای رژیم اسرئیل است. نخستوزیر اسراییل در اینباره گفت: بزرگترین تهدید، پسرفت اعتماد مردم به ارتش است و این چیزی است که اتفاق افتاده است.
۳ـ متزلزل شدن اعتماد رهبران سیاسی اسرائیل به ارتش و فرماندهان آن: اینکه به آنها بگویند: پیشبینیهایتان اشتباه از آب درآمد. شما مبالغه میکنید. نقشههایتان دقیق نیست. شما ناتوان هستید. این چیزی است که از ۱۰سال پیش تاکنون اتفاق افتاده است.
۴- بیاعتمادی ارتش اسرائیل به مسئولان سیاسی این رژیم: مسئولان سیاسی این رژیم در جنگ ژوئیه ضعیف و ترسو بودند و در تصمیمگیریهای خود آشفته عمل میکردند.
۵ـ متزلزل شدن اعتماد مردم به رهبران سیاسی اسرائیل و پیدایش بحران رهبری سیاسی در اسرائیل: اولمرت بعد از شارون نخستوزیر شد. آن روز اسرائیل رهبر سیاسی بزرگی به نام شارون داشت. پیش از او رابین و رهبران بزرگ دیگری بودند. اگر چنانچه اولمرت در جنگ ۳۳روزه پیروز میشد. پایهگذار یک رهبری تاریخی و بزرگ میشد ولی شکست در جنگ ۳۳روزه، رژیم اسرائیل را در بحران رهبری سیاسی قرار داد که چند دسته شدن احزاب، تشکیل حکومتهای ائتلافی، برگزاری انتخابات زودهنگام و شکاف و چنددستگی در سیاست و حکومت و مجلس همه حکایتگر آناند.
۶- فروپاشی دکترین نظامی اسرائیل: دکترینی که از زمان بنگوریون و از ابتدای تاسیس این رژیم بر آن تاکید میشد در جنگ ۳۳روزه از هم پاشید. این دکترین نظامی اسرائیلی که بر پایه اصل رقمزدن سریع نتیجه جنگ در میدان استوار بود و اینکه باید در زمین دشمن جنگید و بس؛ بهگونهای که ارتش در زمین دشمن بجنگد و سرزمینهای ما آرام و امن و باثبات باشد و مردم بهراحتی در ساحل دریا شنا کنند! بههمین جمله اکتفا میکنم که دوران این دکترین دیگر به سر آمده است. امروز اسرائیل دکترین جدیدی را تنظیم کرده است که دیگر خبری از مختصات دکترین قبلی در آن نیست.
۷ـ درک محدودیت قدرت اسرائیل ازسوی سران سیاسی و نظامی این کشور: چنین نیست که اسرائیل هر کاری که بخواهد بتواند انجام دهد. زمان این حرفها دیگر گذشت. اینکه هر جایی را که دلمان بخواهد با اعزام یک گروه موسیقی، یا فرستادن چند تا کماندو، یا فرود آوردن چند چترباز یا با تهدید صرف، میشود تسلیم کرد، این حرفها دیگر دورهاش تمام شد.
۸ـ پایین آمدن سطح توقعات اسرائیل: یعنی از این به بعد وقتی میخواهد اهداف ضمنی هر جنگی را معین کند، اهدافش دست پایین خواهد بود و حتی هدفهایی که اعلام میکند نیز هدفهایی ناچیز و دست پایین خواهد بود.
۹- کاهش سطح نقش اسرائیل در اجرای نقشههای آمریکا در منطقه: اسرائیل در جنگ ژوئیه ابزار اجرایی طرح آمریکا بود ولی این ابزار اجرایی در این جنگ شکست خورد. آمریکا اسرائیل را بهعنوان ابزار اجرایی خود دهها سال حمایت مالی و تسلیحاتی کرد و این رژیم پادگان نظامی آمریکا در منطقه است. زمانیکه آمریکاییها از این پایگاه نظامی برای محقق کردن طرح خاورمیانه جدید استفاده کردند این طرح شکست خورد و اربابان آمریکایی اسرائیل از این وضع ناامید شدند و میتوان این مسئله را در خاطرات جرج بوش، کاندولیزا رایس و نومحافظهکاران آمریکایی و مقالات اخیر آنان مشاهده کرد.
۱۰ـ مطرح شدن دوباره سوال درباره وجود و بقای اسرائیل: در میان فرماندهان و سران و رهبران و نظریهپردازان بزرگ اسراییلی، و این که آیا اسراییل امکان بقا دارد یا اینکه بهسمت فروپاشی و نابودی در حرکت است. چنین سوالی هرگز قبل از جنگ ۳۳روزه مطرح نبوده است.
۷ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۶
پژوهش مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی پادشاهی اردن، سیدحسن نصرالله را جزو ۵۰شخصیت تاثیرگذار جهان اسلام و جهان عرب میداند. وی نهتنها در لبنان از محبوبیت بسیاری برخوردار بود، بلکه این محبوبیت در اغلب کشورهای جهان اسلام و عرب بهخصوص در مصر، فلسطین اشغالی، کشورهای مغرب عربی، بحرین، عراق، منطقه الشرقیه عربستان، کویت و یمن بهخاطر مواضع ضد صهیونیستیاش نیز مشاهده میشد و بسیاری از مسلمانان الجزایر او را به «عمر مختار»، رهبر آزادیخواه و مبارز این کشور در برابر استعمار وقت خطاب میکردند.