آگاه: براساس گزارش منتشرشده، ادبیات (شعر و داستان) بیش از ۵۰درصد میانگین عناوین را به خود اختصاص داده است و در جایگاه اول ردهبندی موضوعی قرار دارد و ۵۸درصد پدید آورندگان زنان ایرانی و اکثرا دهه شصتی بودند. پرکارترین پدیدآوران ۳۰سال گذشته حوزه کودک ونوجوان شکوه قاسمنیا، ناصر کشاورز و حسین فتاحی بودند.
به گواه این گزارش، تعداد کل ناشران با حداقل یک عنوان کتاب کودک ونوجوان ۶هزار و ۵۰۰انتشارات است که حدود ۹۰درصد از مدیران مسئول این ناشران آقا هستند. انتشارات افق، امیرکبیر، پیدایش، ذکر و سوره مهر جزو پنج ناشری هستند که در این ۳۱سال فعالیت بیشتری داشتند اما انتشارات قدیانی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان، انتشارات مدرسه بهترتیب پرشمارگانترین ناشران این سه دهه هستند. همچنین این سه ناشر بیشترین نوبت چاپ کتابهای تالیفی را داشتند. در حوزه ترجمه اما انتشارات قدیانی، انتشارات پرتقال و افق پیشرو هستند و بیشترین آثار ترجمهای را در طول این ۳۰سال منتشر کردند. استان تهران، بیشترین سهم تولید کتاب در طول این ۳۰سال را داشته است.
اما یکی از عوامل تاثیرگذار در حوزه خرید کتاب کودک در طول این سه دهه، تورم بوده است. میانگین قیمت سالانه هر کتاب کودک و نوجوان متاثر از تورم افزایش چشمگیری داشته و به تبع هزینههای تولیدکننده و مصرفکننده نیز بالا رفته است. این افزایش قیمت تاثیر مستقیم بر سبد مصرفی کالاهای فرهنگی بهویژه کتاب دارد. ضمن اینکه اغلب کتابهای حوزه کودک و نوجوان رنگی و تصویرمحورند و نیازمند طراحی، چاپ و شیوههای تولید پیچیدهتری هستند و از این منظر کتابهای کودک و نوجوان از دیگر کتابها در برابر نوسانات قیمتی آسیبپذیرتر هستند. بااینحال نگاهی به میزان تولید کتابها نشان میدهد که خانوادهها همچنان به خرید کتاب برای فرزندان خود ادامه میدهند.
بیتوجهی به ردهبندی سنی در کتابهای کودک و نوجوان
براساس این گزارش، مقصود از کودک و نوجوان افراد زیر ۱۸سال است که میانگین این افراد در بازه زمانی سال۱۳۷۲ تا ۱۴۰۱ حدود ۲۴میلیون و ۶۰۰هزار نفر بوده است. همچنین آمار ارائهشده منحصر به کتابهای چاپی بوده و شامل انواع دیگر کتابها مثل کتاب الکترونیک و صوتی نمیشود؛ علاوهبراین، در توضیحات این گزارش اشاره شده که دادههای کتابهای کمکآموزشی در آمارها لحاظ نشده است.
یکی از نکات جالب این گزارش بیتوجهی ناشران به ردهبندی سنی است که هم انتخاب کتاب مناسب برای والدین و مربیان را سخت میکند و ضرر مستقیم مالی هم به ناشران وارد میکند، چون بسیاری از افراد وقتی ردهبندی سنی در کتاب را مشاهده نمیکنند از خرید آن منصرف میشوند و این موضوع هم باعث هدررفتن منابع مصرفشده میشود، هم اینکه خرید کتاب بدون توجه به تناسب سنی میتواند آسیب جدی به کودکان و نوجوانان وارد کند.
با وجود اینکه براساس این آمار که مربوط به ۳۰سال گذشته است، تعداد آثار تالیفی از ترجمه بیشتر بوده اما در سالهای اخیر اوضاع حکایت از داستان دیگری دارد تا سال۱۳۹۶ نسبت میان ترجمه و تالیف طبیعی و منطقی به نظر میرسید و فاصله جدی میان کتابهای تالیفی و ترجمه وجود نداشت، اما از سال۱۳۹۸، روند نزولی کتابهای تالیفی برای کودکان آغاز شد و سال۱۴۰۱ کتابهای ترجمه، بخش اعظمی از نشر کودک و نوجوان را به خود اختصاص دادند. از آن پس شیب تولید کتابهای ترجمه نهتنها کم نشد که زیادتر هم شد و به همین دلیل ممکن است در نگاه اول فکر کنید این آمار اشتباه است درحالیکه اینطور نیست این آمار مربوط به یک بازه نسبتا وسیع است اما چیزی که ما میبینیم مربوط به سالهای اخیر و مشاهداتمان است و شاید برای تحلیل وضعیت فعلی نشر کودک و نوجوان باید منتظر دهه بعد بمانیم که حاکی از وضعیت این روزهای نشر کودک و نوجوان است.
پیشی گرفتن سرعت کودکان آلفا از ناشران
بعد از همهگیری کرونا و خلق فناوری بلاکچین و بعد از سال۱۳۹۹ شاهد حضور کودکان نسل آلفا در کشور هستیم که این کودکان نسل آلفا، نسلی پرچالش و تنوعطلب و در عین حال کارآفرینترین و هوشمندترین نسل هستند. امروزه در عصر انقلاب صنعتی چهارم و زیستبوم هوش مصنوعی و متاورس و انواع پدیدههای تکنولوژی زندگی میکنیم و ضروری است که صنعت نشر و تولید محتوا برای کودک و نوجوان ارتقا یابد. اگر ناشر و نویسندهای از این قافله عقب بماند، محکوم به حذف شدن است.
اکنون نیاز به یک بازاندیشی در نویسندگان، ناشران و مترجمان در حوزه کودک و نوجوان هستیم تا از مخاطبان عقب نیفتیم.
نکته پایانی هم اینکه اگرچه از نظر عنوان و حجم تولید درمجموع این ۳۱سال، سهم کتابهای تالیفی بیشتر از کتابهای ترجمه بوده، بااینحال این روند چند سالی است با شیبی آهسته رو به تغییر بوده که میتواند زنگ هشداری برای ضرورت تربیت بیشتر نیروهای خالق در این عرصه باشد. این در حالی است که اقتصاد نشر کودک و نوجوان بسیار اقتصاد خوبی است؛ اگر مخاطبسنجی درستی در این حوزه انجام شود.
آمار تولید در بازار نشر با آمار مصرف فرق دارد
به بهانه این گزارش با زهرا محسنیفرد، پژوهشگر و کارشناس حوزه کتاب کودک و نوجوان گفتوگو کردیم و نظر او را درباره این آمار پرسیدیم. محسنیفرد گفت: «همانطور که در آمار هم اشاره شده تعداد کتابهای تالیفی بیشتر است ولی چیزی که بیشتر در ویترین دیده میشود، آثار ترجمهای است درحالیکه در طول این سالها ما آثار تالیفی بسیار خوبی داشتیم حتی ناشران تخصصی کودک مثل انتشارات پرتقال که بیشتر کتابهای ترجمهای کار میکردند، هم در طول این سالها سراغ کتابهای تالیفی با کیفیت خوب رفتند و همچنین ناشران تازهکار و نوپایی در حوزه کودک داریم که فقط کتابهای تالیفی کار میکنند؛ بنابراین آمار، آمار درستی است ولی ممکن است در بازار نشر وضعیت به شکل دیگری باشد.»
وی افزود: در خصوص آثار ترجمهای هم این را بگویم که اینطور نیست که کتابهای حوزه کودک و نوجوان ما صرفا کپیبرداری از کتابهای خارجی باشد؛ ما خودمان کتابهای خوب و قابل اعتنایی در این حوزه داریم ولی سهم عمده ویترینها برای کتابهای ترجمه است.
این کارشناس حوزه کتاب کودک ادامه داد: نکته دیگری که باید در این آمار در نظر داشته باشیم این است که وقتی قرار است آمار آثار منتشرشده این حوزه را بگیرند هر آنچه در این حوزه منتشرشده را حساب میکنند و در این صورت، کتابهای آموزشی و کمک آموزشی هم جزو آمار خانه کتاب محسوب میشوند و نتیجه اینکه سهم کتابهای تالیفی در آمار از ترجمه در طول این ۳۰سال بیشتر بوده است؛ بنابراین آمار ارائهشده، آمار غلطی نیست ولی نشاندهنده آنچه وارد بازار نشر میشود است، نه چیزی که در بازار نشر مصرف میشود و مخاطب دارد.
محسنیفرد درخصوص کتابهای ترجمه حوزه کودک و نوجوان توضیح داد: پیش از هر چیز لازم است بگویم که من اعتقاد ندارم که کتابهای ترجمهای، کتابهای بدی هستند و باید از چرخه نشر حذف شوند؛ کمااینکه بخشی از رسالت یک کتاب آشنا کردن بچهها با جهانها و زوایای دیگر دنیاست، به این معنا که وقتی یک کتابی در یک حوزهای منتشر میشود قرار است بچه با خواندن آن چیزی را تجربه کند که تا قبل آن تجربه نکرده و حتی ممکن است هیچوقت تجربه نکند مثل زندگی در قطب شمال یا زندگی در یک مقطع تاریخی خاص؛ به مدد کتاب اما این تجربهها امکانپذیر میشود ولی علاوه براینها، کودک و نوجوانان ما نیازهایی دارند که نویسندگان داخلی باید آن را تامین کنند؛ بنابراین هردو دسته کتاب هم تالیف هم ترجمه باید وجود داشته باشد.
این کارشناس کتاب کودک درباره محتوای آثار کودک و نوجوان بیان کرد: کیفیت آثار باهم متفاوتاند. مثلا ما کتابهایی داریم که آنقدر از لحاظ کیفیت بالا هستند که وارد لیستهای معتبر بینالمللی میشوند و جوایز بینالمللی میگیرند؛ مثلا همین الان در فهرست کلاغ سفید، پنج عنوان اثر ایرانی وجود دارد که تالیف نویسندگان ایرانی است یا مثلا در جایزه معتبر هانس کریستین اندرسن بارها نویسندگان ایرانی حضور داشتند و کاندیدای دریافت جایزه نیز شدند و همه اینها نشان میدهد که ما آثار تالیفی خوب و قابل اعتنا داریم ولی گاهی کتابهای تالیفی خوب معرفی و دیده نمیشوند.
وی تصریح کرد: یکی دیگر از نکاتی که در مورد فروش آثار حوزه کودک و نوجوان وجود دارد این است که در بازار نشر، سود کتاب ترجمهای به نسبت کتاب تالیفی بیشتر است، چون برای انتشار یک کتاب ترجمهای ناشر فقط هزینه کپی رایت و ترجمه اثر را میدهد -که خیلیها همین را هم نمیپردازند و متقابلا خارجیها هم با کتابهای ما اینطور رفتار میکنند- و کار بهسرعت منتشر میشود، درحالیکه برای انتشار یک کتاب تالیفی باید حق الزحمه به نویسنده، گرافیست، صفحهبند و... پرداخت شود. با این حساب انتشار کتاب ترجمهای هم از لحاظ هزینه هم سرعت در انتشار بهصرفهتر از تالیف است. این درحالی است که در حوزه کتاب نوجوان، تمایل به خرید آثار ترجمهای بیشتر است و نوجوانان معمولا وقتی قرار است کتاب بخرند به اینکه آن کتاب را چه ناشری منتشر کرده و کتاب تالیف است یا ترجمه توجه میکنند اما در کتاب کودک، چون معمولا والدین کتاب را انتخاب میکنند فقط به این فکر میکنند چه کتابی خوب است، حالا چه ترجمه، چه تالیف.
کار در حوزه کودک و نوجوان پرسود اما بدون طرفدار
این فعال فرهنگی در ادامه گفت: یکی از دلایلی که ما در حوزه کودک و نوجوان کتاب تالیفی خوب کم داریم این است که کار کردن روی کتاب تالیفی خوب سخت است، درحالیکه منتشر کردن یک کتاب ترجمه کار آسانتر و کمدردسرتری است و ترجیح ناشران هم این است که سراغ انتشار آثار کمدردسر بروند و با این اوصاف میتوان گفت که دلیل محدود بودن آثار تالیفی با کیفیت خوب فقط این نیست که آثار ترجمه بهتر است، بلکه این موضوع به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از آنها همانطور که اشاره شد به ریسکپذیری ناشران برمیگردد که ترجیحشان به کمتر ریسک کردن است.وی افزود: من فکر میکنم ما برای اینکه بتوانیم سهم بیشتری از آثار تالیفی در حوزه کودک را داشته باشیم، نیازمند حمایت از طرف نهادهای سیاستگذاری فرهنگی هستیم. ما نمیتوانیم از ناشر انتظار داشته باشیم که ریسک کند، وارد فضای تالیف شود و هزینهاش را هم بپردازد، بلکه باید هزینهای برای کتابهای تالیفی خوب ازسوی نهادهای سیاستگذار در نظر گرفته شود که نویسندگان و تصویرگران جوان ما برای ورود به این حوزه تشویق شوند. در چنین شرایطی آثار متناسب با نیازهای کودکان و نوجوانان سرزمینمان که با فرهنگمان همخوانی دارد تولید میشود و نیاز ما به آثار ترجمهای ناخودآگاه کمتر میشود.