آگاه: در عمل، غالب نوجوانان در جامعه ما مخاطب آثار بزرگسالاند. شاید یکدهم حجم آثار موفقی را که در حوزه کودک داریم در حوزه نوجوان نداشته باشیم. طبیعتا نوجوان نیز خود را مخاطب آثار کودک نمیبیند و بیشتر آثار جوان و بزرگسال را برای خود میپسندد. نباید فراموش کرد که مفهوم نوجوانی، مفهومی معاصر است و بر همین مبنا شاید نتوان در متون کهن و فرهنگ گذشته ما و دیگر تمدنها محتوایی مختص و به شکل مستقل و معادل برای این گروه سنی پیدا کرد اما اینکه امروز چرا آثار مناسب این گروه سنی کمیاب است، باید بررسی مجزا و مستقلی شود. این درحالی است که نمونهها موفق را هم در گذشته تجربه کردهایم. متولدان دهههای ۶۰ و حتی ۷۰ شاید برنامههای بیشتری را به یاد بیاورند که برای این گروه از مخاطب ساخته شده باشد. یک نمونه، برنامهای به نام «نیمرخ» بود که در دهه۷۰ از رسانه ملی تولید و پخش میشد و استقبال خوبی را به دست آورده بود.
واقعیت امروز این است که در وقایع سال۱۴۰۱، بسیاری از افرادی که در اعتراضات خیابانی حضور داشتند، از نوجوانان زیر ۱۸سال و بهویژه دختران این نسل بودند.
از نتایج آن وقایع یکی این بود که تا حدی توجه رسانهها و مدیران فرهنگی به نوجوانان و مسائل نوجوانی جلب شد و براساس نوعی احساس خطر و نیاز، بودجههایی را به آن اختصاص دادند. گرچه به هر روی توجه به این موضوع مطلوب است، اما در نهایت غالب توجه را تنها بر مسائل سیاسی و روبنایی قرار میدهد و میتوان آن را ناقص دانست. از سویی، بسیاری از مسئولان در این حوزه توجه کافی به کلیدواژههایی که در راستای سیاستگذاری فرهنگی خود ما تولید شدهاند، از جمله تهاجم فرهنگی، ندارند.
دایره شمول و مخاطبشناسی این کلیدواژه پیش از همه نوجوان است که بیشترین تاثیر را از جنگ فرهنگی و رسانهای میگیرد. ماجرای عادیسازی ناهنجاریهای مختلف (از مصرف موادمخدر تا همجنسگرایی و ناهنجاریهای گوناگون) در میان نوجوانان از طریق تولیدات رسانهای و فرهنگی، واقعیتی انکارناپذیر است. در خلأ وسیع محصولات فرهنگی که برای مخاطب نوجوان تولید شود و در سایه کودک یا بزرگسال قرار نگرفته باشد، دوران سکوت غفلتآمیز عجیبی را در تولید و مدیریت محصولات فرهنگی طی میکنیم.
زمانی که نوجوان مخاطب محصولات فرهنگی بزرگسال شود، درگیر تعارضها، مسائل و مشکلاتی ایجاد میشود که در فرایند جامعهپذیری، خودسازی و آموزش او اخلال ایجاد میکند. نوجوان امروز در جامعه ما، قهرمانان و نمادهایی دارد که عموما متعلق به جهان بزرگسالان هستند؛ بهعنوانمثال، میتوان به برخی ستارگان موسیقی زیرزمینی اشاره کرد. علت این موضوع آن است که نوجوان زبان متفاوت یا جدید یا پاسخ به بعضی نیازهای روحی و عاطفیاش را در این فضا مییابد. موضوع ردهبندی سنی در تولید و در انتخاب محصول برای نوجوان بسیار مهم است، چه در بازیها (از بازیهای رومیزی تا رایانهای) و چه در ادبیات داستانی و شعر و... . همچنین، رسانهها و فضاهایی که نوجوان در آن نهفقط مخاطب که خود تولیدکننده و مولف باشد و فضا در خدمت گفتوگو و تعاملهای خود ببیند ضرورت بسیار دارد؛ در گذشته نشریات موفقی مانند سروش نوجوان منتشر میشدند. باید دید در دهههای بعد این مسیر چطور ادامه پیدا کرده است. آیا اصلا ادامه پیدا کرده است؟
موضوع ردهبندی سنی، تنها محدود به مسائل اخلاقی نیست؛ بحث جایگاه محصول فرهنگی در سیر رشد و آموزش نیز باید در نظر گرفت. این امر تنها برای اجتناب از مسائل غیراخلاقی نیست، بلکه معطوف به اثربخشی محصول است. یک نمونه غلط آن، برخی کتابهای دوره دبیرستان است که با نگاه دانشگاهی و بدون توجه به ذهن و زبان نوجوان نوشته میشوند.
از طرفی، یکی از مشکلاتی که در نظام آموزشوپرورش در پیوند با نهادهای دیگر میبینیم، دستکم گرفتن نوجوان است. در دهه اخیر در تحول کتابهای درسی، مطالب نسبتبه گذشته بسیار سبکتر و سبکمایهتر است. گویی پیشفرضی در میان بوده است که مخاطب نوجوان امروز کمتر از گذشته میفهمد.
در بمباران اطلاعاتی نوجوان، ما عملا در حوزه تعلیم و تربیت دست خود را خالی کردهایم. در حوزه رسانه تولیدات مستقل کمی داریم و اگر داریم، تنها مقداری در حوزه آموزشهای مذهبی و آیینی است که آن هم وابستگی چندانی به مدیریت فرهنگی ما ندارد و سیر قدیمی خود را طی میکند.
از طرفی دیگر، در عمل باید پذیرفت که آموزشوپرورش ما برای بحث نوجوان، چه در فضای تعلیم و تربیت و چه فراتر از نهاد مدرسه، ارزش افزودهای خلق نکرده است. علاوه بر آن، تقلیل نوجوان به دانشآموز، یکی از خطاهایی است که میتواند راه را بر تدبیرهای مثبت دیگر در این زمینه ببندد. به بیانی، نیاز است که هم در سیاستهای آموزشوپرورش در این زمینه بازاندیشی شود، هم نهادهای مختلف کشور در مدیریت فرهنگی در حوزههای مختلف خود را نسبتبه مقوله نوجوان مسئول و پاسخگو بدانند.
تا زمانی که هدفگذاری، برنامهریزی و سیاستگذاری در حوزه نوجوان نداشته باشیم، در عمل بسیاری از عناصر هویتی، ملی و مذهبی در شخصیت نوجوان بهدرستی شکل نمیگیرد. هر شکاف هویتیای که ایجاد شود و باقی بماند، با محصولات جایگزین از فرهنگهای دیگر (از جمله فرهنگ مهاجم آمریکایی) پر میشود؛ بنابراین در کنار آسیبهای پیری جمعیت و سیاستهایی که برای آن برنامهریزی و طراحی شده است، لازم است به دوره بزرگسالی نوجوانانی که بهدرستی در جریانها و نهادهای اجتماعی، فرآیند هویتپذیری و جامعهپذیری را طی نکردهاند نیز توجه شود.
تردیدی نیست که لازم است جریانها، محافل و نهادهایی متمرکز بر حوزه نوجوان و به دور از مسائل تاریخمصرفدار و مقولات روبنایی و سیاسی صرف ایجاد شود و وظایف این حوزه را تنها بر دوش آموزشوپرورش یا صداوسیما نبینیم.
۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۷
شاید مغفولترین حوزه در مدیریت فرهنگ و تولید محصولات فرهنگی، حوزه نوجوان است. در دهههای گذشته، هم در مقام تعلیم و تربیت و هم در مقام تولید محصولات فرهنگی اعم از کتاب و نشریات مختص نوجوانان، موسیقی و آثار تصویری، مخاطب نوجوان نادیده گرفته شده است.