آگاه: اولین عاملیتی که جنگ با اسرائیل را به فاز مرگ و زندگی منتقل کرد، ورود منطق امام خمینی(ره) به این صحنه بود. آرمانگذاری «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو بشود»، به معنای دقیق کلمه، بهمنزله وجودی کردن صحنه نبرد با رژیم صهیونیستی بود. مکتب مبارزاتی امام(ره) برخلاف سایر ایدهها، قائل به اصلاح سیاستها، تغییر باندها، صدور قطعنامهها، تنظیم قراردادها، برگزاری اجلاس، امضای توافقها و شرکت در مذاکرهها نبود و فقط و فقط زیر طرح مبارزه مسلحانه و مقاومت برای زندگی را امضا کرده است.
خط امام از ابتدا تا انتها صرفا به ریشهکنی و ازاله کامل این رژیم قانع بوده است و برای بهراهانداختن یک «جنگ تمامعیار وجودی» ایدهها پرداخته، گفتمانها ساخته، جبههها چیده و سلاحها فراهم کرده است. نپذیرفتن ایده دو کشوری، به روشنترین صورت بیانگر یک تقابل وجودی است. در طول ۸۰سال گذشته، همه پارادایمهای مبارزاتی چون ناسیونالیسم، پانعربیسم، لنینیسم و سوسیالیسم در لباس مبارز و با طرحهای غیروجودی آمدند و وقت و جان ملت فلسطین را هدر دادند و نهایتا در عصارهای به نام سازمان آزادیبخش و صورت اخیرش یعنی تشکیلات خودگردان، پذیرای شکستهای تمامعیار شدند و در این میان تنها پرچمی که در دست مجاهدین واقعی برافراشته ماند، پرچم اسلام ناب و تنها ایدهای که باقی ماند، طرحِ وجودی کردن نبرد بود.
چرا امام(ره) جنگ را وجودی کرد؟! امام(ره) در چارچوب راهبردی خودش، دشمنان ریز و درشتی دارد اما تقابل با هیچکدام را وجودی نکرده است. امام(ره) چه خصلت خاصی در صهیونیسم دیده است که آن را غده سرطانی خوانده و به کمتر از نابودی کاملش راضی نشده است؟! تفاوت امام(ره) با سایر مصلحان یا مبارزان در این بود که خیلی زود به فلسفه وجودی اسرائیل پی برد، امام(ره) دریافت که موجودیت اسرائیل مستقیما به سلب حق زندگی و هویت از ملتهای مسلمان گره خورده است.
امام با فطانت خود دانست که مسئله ما با رژیم صهیونیستی مسئله بقا و زندگی است، یا او باید باشد یا ما، و چون ما میخواهیم باشیم پس اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.
امام(ره) جنگ را با اسرائیل وجودی کرد، چون موجودیت ما با وجود اسرائیل قابل جمع شدن نبود.
امام در خرداد سال۴۲، در اولین بیان راهبردی خود دلیل موضوعیت پیدا کردن مسئله اسرائیل را تشریح میکند: «اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد.
اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه را کوبید و شما ملت را میکوبد. میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ میخواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود.
این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را میشکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشتبام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد.»
امام(ره) الهام میکند که اسرائیل فی نفسه هیچ چالشی با اسلام یا قرآن ندارد، بلکه روحانیت بماهو جریانی که در برابر زندگیزدایی اسرائیل سدسازی کرده و مانع بلعیده شدن زندگیها شده در نوک پیکان ترور قرار گرفته است.
درواقع اسرائیل قائممقام استکبار شده است، چون برای آبادی زندگی خود میخواهد زندگی را از مسلمین سلب کند، یهودِ آمریکا، جریانی شده است که برای ساختن دنیای خود میخواهد دنیای ملتهای غرب آسیا را نابود سازد؛ لذا برای خمینی جنگ با جریان استکبار بماهو جریانی که میخواهد تخریبگر زندگی ما باشد در قامت یک نبرد وجودی موضوعیت پیدا کرده است.
نبرد وجودی برای مقاومت هیچگاه حرف جدیدی نبود و مقاومت اسلامی از ابتدا طرحش را در بستر یک جنگ وجودی معنادار کرده و قائل بوده است که ما در قبال اسرائیل از نظر وجودی در خطر هستیم و از این جهت برای زندگی میجنگیم.
مقاومت همین منطق را شعار کرده و تاریخ انقضای رژیم را هم در تقویم خودش ضربدر زده است اما اینکه این روزها سران رژیم هم این ماجرا را به زبان میآورند و بر اساس آن میدان را نمرهگذاری میکنند، نشانگر این واقعیت است که طرح مقاومت محقق شده و عرصه نبرد در موقعیتی که مقاومت طراحی کرده، قرار گرفته است.
۱۹ آبان ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۵
در هفتههای گذشته، ادبیات جنگ وجودی یا مرگ و زندگی برای توصیف وضعیت تقابل رژیم صهیونیستی با جبهه مقاومت پرکاربرد شده است. با پیشفرض دانستن اصل این موضوع، پرسشی پدید میآید که کدام واقعه یا رخداد میدانی سبب خروج این نبرد از وضعیت طبیعی و تبدیل آن به یک جنگ وجودی شده است؟! آیا اتفاق ویژه و منحصربهفردی رخ داده است؟!