آگاه: مرحوم مجلسی حدیثی نقل کرده که در آن آمده وقتی حضرت ابراهیم در آتش نمرود بود خیلیها خطاب به او گفتند که پس خدایی که از آن دم میزدی کجاست و ابراهیم پاسخ داد خداوند مرا میبیند و به حال من علم دارد.تصویری که ما امروز از غزه میبینیم هم گویای همین الهیات است. اینکه مردم چقدر توکل دارند و با این همه درد و رنجی که بر آنان وارد شده طمانینه به خرج میدهند. چند وقت پیش پژوهشی صورت گرفته بود که در آن اشاره شده بود مسئله غزه باعث شده گرایش به اسلام در غرب افزایش یابد چراکه برای خیلیها این سوال مطرح میشود که چطور مردم باوجود این همه درد و رنج صبور هستند. اصحاب علوم انسانی در مورد مسئله شر بیشتر دنبال صورتبندی نظری و تئوریک هستند اما درباره موضوع غزه معلوم شد عامه مردم جلوتر از علوم اصحاب انسانی هستند و اهالی علوم انسانی عقب ماندهاند.بحران اخلاق یکی دیگر از بحرانهایی است که درباره مسئله غزه وجود دارد. مسئله غزه بهنوعی شکست ایده نسبیگرایی اخلاقی است. مسئله اخلاق هنوز در دنیا بحث زندهای است اما در لحظهای که انسانها دچار رنج میشوند مسئله اخلاق دوباره مطرح میشود و همه از خود میپرسند که اخلاق کجاست و ما چطور میتوانیم اخلاقی باشیم.بحران سوم بحران کار فرهنگی است. تصور من این است که درخصوص ماجرای غزه ما در کار فرهنگی شکست خوردیم، دلیلش هم نوع نگاه ما به کار فرهنگی است. در همه جای دنیا کار فرهنگی روی دوش همه مردم است اما در کشور ما متولی کار فرهنگی فقط حاکمیت و سیاستگذاران هستند که این کار اشتباهی است. در تمام ایام جنگ غزه، ما شاهد راهپیماییهای صدها هزارنفری در دنیا علیه اسرائیل بودیم اما در ایران فقط روز جمعه بعد از نماز جمعه چنین راهپیماییهایی برگزار شد. دلیل این انفعال این است که ظرفیت کار فرهنگی را از جامعه گرفتیم و جامعه منفعل شده است.
بسیاری از دوستان من در غرب در فضای مجازی خیلی زیاد درباره غزه حرف میزنند اما ایران با اینکه همیشه بهعنوان اولین پشتیبان هم بوده درباره غزه، جامعه آنطور که باید نتوانست نقش خود را ایفا کند و ظاهرا درمورد موضوع فلسطین و غزه ایران فقط هزینه میدهد.بحران علوم انسانی یک بحران دیگری است که در مورد ماجرای غزه وجود دارد. متاسفانه در حوزه علوم انسانی ما صورتبندی درستی در این حوزه وجود ندارد. با اینکه اهالی علوم انسانی موضعگیریهایی داشتند اما صورتبندی شان خیلی درست نبود. یکی از بدترین موضعگیریهای علوم انسانی هم که موضعگیری هابرماس بود که حرفهای عجیب و غریبی زد و در نهایت هم پویشهایی علیه او شکل گرفت. به نظر میآید ما اهالی علوم انسانی در یک دور باطلی گیر افتادیم که ادبیاتش شکل نمیگیرد. علوم انسانی غرب هم که بیشتر به انسان اروپایی توجه میکند. نتیجه اینکه بعد از این همه سال جنگ در غزه این چهار بحران همچنان باقی است و به نظر من، مهمترین کاری که میتوانیم بکنیم تقویت بخش فرهنگی است.
۴ بحران اصلی در مسئله طوفان الاقصی
مهدی فدایی مهربانی ـ استاد دانشگاه تهران
۲۲ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۷
در رابطه با مسئله غزه چهار بحران وجود دارد؟ اولین بحران، بحران الهیاتی است به این معنا که در این ایام که شاهد چنین طوفانی در غزه هستیم همان پرسشی مطرح میشود که درباره هولوکاست و اردوگاههای کار اجباری هم مطرح بود و آن پرسش مهم این است که خدا کجاست؟ طرح این پرسش سوال مهمی است اما اساس آن ریشه در الهیات مسیحی دارد چراکه وقتی مسیح به صلیب کشیده شد این سوال را مطرح میکند که خدایا کجایی؟ چرا مرا رها کردی؟ این درحالی است که در الهیات اسلامی این ماجرا کاملا متفاوت است.