آگاه: بسیج، عصارهای از کنش اجتماعی و حرکت مردمی برای تشکیل انقلاب بود که با حوادث جنگ و تجاوز عراق به ایران در قالب حفظ و انسجامبخشی به اقتدار و امنیت داخلی ورود کرد. پس از جنگ نیز در بحرانهای مختلف به صحنه آمد و درنهایت بهعنوان الگوی مردمی در کشورهایی چون لبنان، سوریه، عراق و یمن مشابهسازی شد که نتیجه آن را در پیروزی بر داعش و دشمنان منطقهای مشاهده کردیم. درواقع بسیج، حرکتی مردمی برای تشکیل، حفظ و صدور انقلاب است که در یک پروسه منظم گرد هم آمدهاند. بسیج با تشکیل در ابتدای انقلاب ظرفیت اجتماعی را برای حفظ انقلاب بهکار گرفت. بحران کردستان و درگیرسازی کشور به یک تجزیه فراگیر و پس از آن بحران بندرترکمن و درنهایت بحران خلق عرب و خلق مسلمان تبریز نشان میدهد، ظرفیت اجتماعی بسیج قدرت آن را دارد تا بر تهدیدات مسلط شود. در ادامه نیز با ورود به عرصه جنگ تحمیلی و فتوای دفاعی امام(ره)، حضور فراگیر مردم را در قالب بسیج و سپاه در جنگ تحمیلی شاهد هستیم. عملیاتهایی که پیش از این با شکست مواجه میشد بهیکباره با سیل گسترده امکاناتِ مردمی به فتحالفتوح شبیه شد. فتح المبین، طریق القدس، آزادسازی حصر آبادان نمونههای بیبدیل شکلگیری بسیج در دفاع مقدس است. پس از آن نیز در تهاجمات فرهنگی و کنشهای مختلف بینالمللی این بسیج بود که پا به عرصه مختلف گذاشت و با تغییر کارکردهای جنگ از جنگ نظامی و سخت به جنگ فرهنگی و بسیج تاکتیک، عرصه محیطی جنگ را عوض کرد و به میدان آمد. در حوزه جنگ فرهنگی نیز تمام کارشناسان معتقد هستند اگر ظرفیت واقعی «بسیج » هموار شود، قدرت این وجود دارد تا در این جنگ نیز پیروز شویم.
با این حال به دو مسئله برمیخوریم؛ «بسیج» که یک سازمان اداری و تشکیلاتی برای سازماندهی، بهکارگیری و اجرای فرامین سازمانی است و «بسیجی» که در قالب حرکت اجتماعی و سرمایههای انسانی تعریف میشود. این دو موضوع با یکدیگر رابطه عموم و خصوص مطلق دارد. بسیج سرمایههای انسانی گاهی در قالب سازمان مشخص بسیج جمع نمیشود کما اینکه فرماندهی کل قوا بسیجی را فراتر از عضویت در این سازمان تعریف کردند. برای شناخت کارکردهای بسیج نیازمند فهم و شناخت دقیق از چند مفهوم هستیم که هر یک در ترسیم مسیر بسیج موثر است:
الف) سرمایههای انسانی و اجتماعی
جایگاه بسیج، جایگاه مردمی است. خاستگاهی که به همراهی مردم برای هدف مشخص توجه دارد و تلاش میکند تا با بررسی شرایط و محیط اجتماعی به سوی هدف مشخص گام بردارد. اگر بخواهیم برای بسیج مثالهای مختلف و گوناگونی بزنیم، یک سمت آن مردم و ظرفیتهای مردمی است که بدون توجه به آن بسیج معنا پیدا نمیکند. بسیج در تعریف خود مضافالیهی دارد که اگر بخواهیم آن را به زبان بیاوریم، باید بگوییم «بسیج مردم». گسترش این واژه به بسیج ظرفیتها و امکانات و حتی بسیج تواناییها نه از باب استعمال لفظ در اصل معنا، بلکه استعاره و همراهی معنا با واژه مشابه است. بدین معنا که بسیج به معنای ظرفیتسازی مردمی است و اگر این بسیج در موضوعات دیگر شکل گیرد، از ظرفیت اجتماعی و مردمی تاثیر پذیرفته است.
ب) راهبری بسیج
شناخت مردم، همراهسازی آنها و گردآوریشان پیرامون یک مسئله، راهبری هدفمند و مشرف میخواهد. از یکسو بسیج میبایست گرد مردم تشکیل شود و از سوی دیگر، این شکلگیری و تشکل بایستی با هدایت یک مغزافزار و خرد راهبر انجام شود؛ خردی که در انقلاب اسلامی از آن بهعنوان رهبری و ولی مطلقه فقیه نام میبریم. بسیج از ابتدای تشکیل خود توانست این راهبر را بشناسد و بر برقراری ارتباط با آن تلاش کند. مسیر اتصال این دو جز از مفهوم بسیج راهگشا بوده و هرگاه پیوند این دو جز باهم مستحکم شد، شاهد تحولات عظیمی هستیم. تاریخ تشکیل بسیج گواه این ادعاست. با این حال نباید فراموش کنیم دو بخش مهم از بسیج برای خود اهدافی را ترسیم کرده است. راهبری بسیج برآن است این ظرفیت به حفظ انقلاب، رشد و بالندگی روحیه انسان و خودسازی، تلاش برای رسیدن به قلههای انسانی و علمی و الهی، تقویت درون و تقوای اجتماعی منجر شود و مردم در کنار آن به زیست مومنانه و کشوری مقتدر دست یابند. اقتدار صرفا اقتدار نظامی نیست. اقتدار در کنار امنیت در سه سطح بینالمللی، داخلی و ملی تقسیم و از موضوعاتی چون اخلاقی تا امنیت سخت را شامل میشود.با شناخت اجرایی که از اثرها و کنشهای بسیج و حتی واکنشهای آن میتوان دید درمییابیم، بسیج میتواند به تشکیل قدرت بازدارندگی در عرصههای مختلف کمک کند. سختترین نوع بازدارندگی، بازدارندگی نظامی است که ظرفیتهای انسانی بسیج را نابود میسازد. هر جنگی به نیروی انسانی متعهد خسارت وارد میکند و بسیج توانست در حوزه بازدارندگی و آمادگی لازم پیرامون عرصه نظامی به نقطه مطلوب برسد.
در حوزه فرهنگ نیز مسیر دارای اهداف کلانی است که راه برای رسیدن به آن، فراگیر و حساس است. این را نباید فراموش کرد ورود به معنای تصدیگری نیست. بسیج هیچگاه قصد تصدیگری نداشته است و شاید تصدیگری بزرگترین آسیب به حرکت مردمی و بسیج مردم باشد. اما نباید فراموش کرد ظرفیت مردمی قدرت آن را دارد تا همچون لوکوموتیو ساختارها را به سمت خود بکشد و جامعه را برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب همراه سازد.
از طرف دیگر، بسیج بهدلیل انسجامبخشی و سازمان منظم و توانایی بهکارگیری سرمایههای انسانی این ظرفیت را دارد که مسیرهای سخت برای حضور مردم را به روشی مناسب ریلگذاری کند. تقویت این نهاد موثرترین روش برای حضور فراگیر اجتماعی و فرهنگی در عرصههای مختلف است. دولتها و قوای مجریه باید بدانند اگر بخواهند مردم را بر پایه باورهای اجتماعی در مسیری گردهم جمع کنند، این بسیج است که میتواند ظرفیت اجتماعی و زیرساختهای اولیه گردآوری را تامین کند.
با این حال دولتها میبایست شناخت کاملی از بسیج و ظرفیتهای اجتماعی آن داشته باشند. رابطه بسیج و راهبری با دولت میباید تعریف شود و دولتها بدانند ظرفیت عظیم بسیج غیرقابل خدشه و نفوذناپذیر است. یک نکته باقی میماند که در میان راهبری و ظرفیت اجتماعی مردمی در بسیج مغفول مانده است. ظرفیتهای مغزافزار بسیج است. راهبری که جایگاهش ولایت مطلقه فقیه است، برای اجراییشدن فرامین و هدایتگریاش به بصیرتافزایی و آگاهیبخشی اجتماعی نیاز دارد. بخش مهمی از این هدایتگری به ترسیم اهداف و تشریح آن معطوف است اما بخش دیگر به ترجمه عمومی و بازخوانی شواهد تاریخی و دلایل متقنِ فکری نیاز دارد. این بخش برعهده کسانی است که در انقلاب اسلامی واسطه جایگاه ولایت فقیه و امت اسلامی هستند.«روحانیت» انقلابی و موفق میتواند نقش موثری در این برهه از فرآیند انقلاب را برعهده گیرد و به تشکیل ظرفیت عظیم بسیج کمک کنند. روحانیت باید مسیر ترسیمشده رهبری را درست و دقیق تشریح کند و از مردم بخواهد به سوی این هدف گام بردارند. مغزافزار انقلاب اسلامی مطابق با دین و شریعت است و حرکت اجتماعی نیز بایستی مطابق با همین دو اصل دین و شریعت باشد. اگر ترسیم درستی از این دو مقوله صورت نگیرد، شاهد دور شدن مردم از هدف اصلی و ماندن بسیج بر مقولههای فرعی خواهیم بود. نقش روحانیت در این بین غیرقابل خدشه و غیرقابل کنار زدن است. جامعه اگر بخواهد در راستای اهداف خود گام بردارد، باید رابطه خود را با روحانیت مفهومسازی و واقعگرایانه کند. در مقابل آن روحانیت نیز باید مسئولیت این موضوع را بپذیرند و در مسیر اجتماعی نقشآفرینی کنند. بسیج پیوند عظیم خود را با مردم حفظ کرده و اساسا بسیج یعنی گردآوری سرمایههای اجتماعی پیرو یک هدف والای الهی. این ظرفیت اجتماعی توانسته در قالب بسیج مستضعفین منسجم و بهکار گرفته شود. اگر این مقوله اجتماعی در میان سیاسیون و گروههای کنشگر اجتماعی و فرهنگی دیگر درست شناخته شود، قطعا به طراحی ماموریتهای کلان کمک میکند. نهادهای فراگیر اجرایی اگر بسیج را در کنار خود ببینند درواقع سرمایههای اجتماعی را در کنار خود دارند و همراهی افکار عمومی و نهادهای فراگیر در موفقیتترین حالت ممکن قرار میگیرند.