۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۳

نفیسه ابراهیم‌زاده انتظام –خبرنگار گروه جامعه: ویروس کرونا قبل از اینکه به‌طور کامل از کشور رخت ببندد، دانش‌آموزان را به ویروس بی‌سوادی آلوده کرد. زیرساخت ناقص آموزش الکترونیکی باعث شده تبعات آموزش غیرحضوری برای تعلیم و تربیت در کشور همچنان پابرجا بماند و دامنه‌دارتر هم بشود. این در حالی است که آموزش‌وپرورش بدون ایجاد افزوده‌ای نسبت‌به سال‌های گذشته، دست از سر تجربه آموزش غیرحضوری برنمی‌دارد و همچنان در شرایطی مانند آلودگی هوا که جزو لاینفک تقویم آموزشی مدارس شده از آن استفاده می‌کند. به بیان دیگر، دانش‌آموزان هنوز از تبعات کرونا و بی‌سوادی ناشی از آموزش‌های مجازی آن سال‌ها درمان نشده، زمینه‌های بی‌سوادی جدیدی را در بستر آموزش برخط تجربه می‌کنند. گزارش‌های رسیده حاکی از آن است که شکاف طبقاتی فزاینده در جریان تعلیم و تربیت نیز بر این روند دامن زده است؛ به‌طوری‌که ترکیب این موارد به تدوین گزارش‌هایی منجر شده که پای آنها به مجامع بین‌المللی ازجمله بانک جهانی و مرکز یونسکو رسیده است.

آگاه: مطالعه میزان کاهش سواد در میان دانش‌آموزان ابزارهای مختلفی دارد. آزمون‌های تیمز و پرلز، میانگین نمرات آزمون‌های نهایی و آمار بانک جهانی مبنی بر فقر یادگیری دانش‌آموزان ایرانی از جمله این ابزارها هستند. آنچه تمام این ابزارها همزمان نشان می‌دهند، افت قابل‌توجه میزان سواد دانش‌آموزان در یکی دو دهه گذشته است اما شیب تندتر این کاهش میزان سواد در سال‌های بعد از کرونا و وقفه‌های تحصیلی که در پی آن ایجاد شد و درنهایت آموزش آنلاین بدون تمهید زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری این امر بیش از پیش توجهات را نسبت‌به این مسئله جلب کرد. 
از طرفی آش بی‌سوادی دانش‌آموزان به اندازه‌ای شور شده که صدای آشپز را هم درآورده است. رضوان حکیم‌زاده، معاون کنونی آموزش ابتدایی وزیر آموزش‌وپرورش که در سال‌های شیوع کرونا نیز همین سمت را داشت هم نسبت‌به فقر یادگیری دانش‌آموزان هشدار داد. 
البته باید گفت که لازم نیست مسلط به ابزارهای پژوهشی و مطالعاتی بود تا به بی‌سوادی دانش‌آموزان پی برد. مقایسه دو دانش‌آموز با فاصله آموزشی حدود ۱۰سال نشان می‌دهد که دانش‌آموزان کم‌سن‌تر تا چه حد در مهارت‌های پایه سوادآموزی مانند خواندن و نوشتن و حساب و استدلال کردن ضعیف هستند. یکی از مهم‌ترین دلایل این مسائل که با افزایش سهم آموزش برخط در فرآیند آموزش‌وپرورش نمود بیشتری پیدا کرده، نبود برنامه درسی متناسب با فضای مجازی و گنجاندن محتوایی که نیاز به حضور مستمر دانش‌آموز و معلم در کلاس و یادگیری چهره به چهره دارد، در آموزش برخط است. از طرفی از آنجا که امتیازدهی به عملکرد معلم و اولیای مدرسه، به نمرات و بازده دانش‌آموزان وابسته است، در برخی مدارس بازخوردها و نمرات غیرواقعی به دانش‌آموزان داده می‌شود که این امر باعث می‌شود دانش‌آموزان و خانواده‌ها و به‌طورکلی سیستم ارزیابی واقعی از فرآیند تعلیم و تربیت نداشته باشند. در این میان مدارسی (اغلب غیردولتی) هم وجود دارند که دانش‌آموزان خود را از میان دانش‌آموزان درسخوان و مستعد انتخاب می‌کنند که اینقدر در زمینه‌های آموزشی انعطاف دارند که بتوانند خود را با آموزش برخط منطبق کنند. 

باخت آموزش 
مجموع این موارد نشان می‌دهد آموزش‌وپرورش نه‌تنها در دستیابی به اهداف برنامه رسمی خود موفق نبوده، بلکه در رقابت با مولفه‌های آموزشی و تربیتی دیگر مانند فضای مجازی و سایر رسانه‌ها نیز عرصه را واگذار کرده است. اولین بار در اوایل دهه۹۰، حجت‌الاسلام قرائتی، رییس وقت سازمان نهضت سوادآموزی نسبت‌به بروز نشانه‌های ورشکستگی آموزش‌وپرورش هشدار داد. اما تداوم نادیده گرفتن هشدارها سبب شده کار به جایی برسد که چند روز پیش رضوان حکیم‌زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش، با بیان اینکه ۴۰درصد دانش‌آموزان فقر یادگیری دارند، می‌گوید: برخی دانش‌آموزان با وجود حضور در مدرسه، مهارت‌های پایه سواد را به‌درستی کسب نمی‌کنند. وی توضیح می‌دهد: فقر یادگیری به شرایطی اطلاق می‌شود که دانش‌آموزان با وجود حضور در مدرسه، مهارت‌های پایه سواد را به‌درستی کسب نمی‌کنند. این مهارت‌ها شامل خواندن، نوشتن، حساب کردن و سخن گفتن است.
حکیم‌زاده با تاکید بر اهمیت دوره ابتدایی می‌افزاید: این دوره زیربنای موفقیت‌های تحصیلی در سال‌های بعد است. اگر دانش‌آموزان در سه سال نخست این دوره مهارت‌های اصلی سواد را به‌خوبی یاد بگیرند، عملکرد تحصیلی بهتری خواهند داشت اما گروهی از دانش‌آموزان به دلایل مختلف دچار ضعف در این مهارت‌ها می‌شوند و عملا از یادگیری بازمی‌مانند.
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش با تاکید بر اهمیت مهارت‌های سواد پایه به‌عنوان بنیان یادگیری بیان می‌کند: هر کودکی باید در مهارت‌های سواد پایه به سطح مطلوبی از توانایی دست پیدا کند، چراکه این مهارت‌ها زیربنای یادگیری مهارت‌های پیشرفته‌تر هستند.
وی با اشاره به چالش فقر یادگیری به‌عنوان یکی از مسائل جدی آموزش ابتدایی ادامه می‌دهد: صرفا حضور دانش‌آموز در مدرسه به معنای یادگیری مطلوب نیست. بسیاری از دانش‌آموزان، به‌ویژه در مناطق کمتر برخوردار و دوزبانه، مهارت‌های سواد پایه را به‌طور کامل فرانمی‌گیرند. این ضعف یادگیری، شانس موفقیت تحصیلی و شغلی آنها را به‌طور چشمگیری کاهش داده و با اصول عدالت آموزشی و توزیع برابر فرصت‌های یادگیری در تضاد است. حکیم‌زاده همچنین بر تاثیر کاهش فقر یادگیری در بهبود شاخص‌های آموزشی تاکید و بیان می‌کند: رفع این مسئله تاثیر مستقیمی بر کاهش نرخ تکرار پایه دارد. هرچه فقر یادگیری کمتر شود، نرخ تکرار پایه نیز کاهش می‌یابد و درنتیجه کیفیت آموزش ابتدایی بهبود پیدا می‌کند.
وی می‌گوید: در برنامه‌ریزی‌های آموزش‌وپرورش، این دسته از دانش‌آموزان به‌عنوان گروه‌های لازم‌التوجه در حوزه آموزش تعریف شده‌اند. برای شناسایی آنها، معلمان کلاس‌های درس نقش اصلی را ایفا می‌کنند. پس از شناسایی، باید برنامه‌های جبرانی با محوریت مدرسه و تحت راهبری مدیر مدرسه طراحی و اجرا شود. حکیم‌زاده با اشاره به تفویض اختیار به استان‌ها تاکید می‌کند: مدیریت و برنامه‌ریزی برای شناسایی دانش‌آموزان بازمانده از یادگیری به استان‌ها سپرده شده است. هر استان موظف است برنامه‌های ویژه‌ای برای این گروه طراحی کند تا مهارت‌های پایه آنها تقویت شده و فقر یادگیری کاهش یابد.

اهمیت سال‌های ابتدایی آموزش
معاون آموزش ابتدایی در پایان یادآور می‌شود: سه سال نخست دوره ابتدایی نقش تعیین‌کننده‌ای در یادگیری دانش‌آموزان دارند. توجه به این دوره می‌تواند مشکلات یادگیری در سال‌های بعد را کاهش دهد. فقر یادگیری علاوه‌بر ضعف تحصیلی، باعث افت عملکرد دانش‌آموزان در سایر مقاطع نیز می‌شود؛ بنابراین، همزمان با تلاش برای جذب بازماندگان از تحصیل، باید ارتقای مهارت‌های پایه سواد در اولویت قرار گیرد. 
این اظهارات در حالی بیان می‌شوند که گزارش بی‌سوادی دانش‌آموزان ایرانی، جهانی شده و همزمان استانداردهای بین‌المللی باسوادی هر روز تغییر می‌کنند، باوجوداین سرفصل‌های درسی مصوب در مدارس هیچ تناسبی با نیازهای روزآمد زندگی در جوامع امروزی ندارد. این شکاف که باعث سردرگمی دانش‌آموزان شده آنها را نسبت به آموزه‌های مدرسه ناامید و بی‌رغبت کرده و شرایطی را رقم زده است که عدم تمایل دانش‌آموزان به ادامه تحصیل یکی از دلایل بازماندگی تحصیل به شمار می‌رود. 

بی‌تدبیری مجازی؛ بی‌سوادی حقیقی 
در این میان آموزش غیرحضوری بدون درنظرگرفتن زیرساخت‌های آن، نفت آتش بی‌سوادی دانش‌آموزان شده است.
طبق آمار رسمی وزارت آموزش‌وپرورش، در سال‌های همه‌گیری کرونا، حدود دومیلیون دانش‌آموز به‌دلیل بسترهای نامناسب الکترونیکی و اینترنتی از تحصیل محروم ماندند. طبیعی است ادامه آموزش مجازی با همان کیفیت در روزهای آلودگی هوا که مدارس لاجرم تعطیل می‌شوند آمار یادشده را بیشتر هم می‌کند. درعین‌حال گزارش چندماه اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که نرخ فقر در سال۱۴۰۲ با افزایش ۰.۴واحد درصدی نسبت‌به سال۱۴۰۱ به ۳۰.۱درصد رسیده است. داده‌های این گزارش در موضوع بی‌سوادی دانش‌آموزان از آن جهت حایزاهمیت هستند که آموزش یکی از مواردی است که در صورت افزایش هزینه‌های زندگی از سبد خانوار حذف می‌شود. حالا با رشد درصد فقر، افزایش هزینه‌های خانوار، اگر هزینه‌های تحصیل هم به موازات آن بالا برود، تهدید جدی‌تری برای حذف آموزش از اولویت‌های خانواده خواهد شد و ناگفته پیداست که آموزش غیرحضوری به‌دلیل نیاز به زیرساخت‌های سخت‌افزاری ازجمله وسایلی مانند رایانه، تبلت یا لپ‌تاپ از طرفی و تامین شبکه‌های پرقدرت اینترنتی از سوی دیگر، به اندازه‌ای گران تمام می‌شود که خانواده‌ها قید آن را بزنند.
براساس داده‌های مرکز آمار ایران سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ در مقاطع تحصیلی مختلف ۹۲۹هزار و ۷۹۸نفر از تحصیل بازماندند. همچنین روند افزایشی آمار بازماندگان از تحصیل در ایران ادامه دارد. در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی آمده است که سال۱۳۹۹ حدود ۷۰درصد کودکان بازمانده از تحصیل در دهک یک تا پنج قرار داشتند؛ بنابراین، فقر و ترک تحصیل دو پدیده‌ای هستند که به‌شدت با هم مرتبط‌اند. در واقع، فقر یکی از مهم‌ترین دلایل ترک تحصیل به‌ویژه در مناطق محروم است. 

سایه حقیقی فقر بر سر آموزش مجازی 
علی حسین شهریور، دبیرکل خانه تعاونگران این مسئله را اینطور شرح می‌دهد: «فقر و ترک تحصیل ارتباطی تنگاتنگ دارند. خانواده‌های فقیر اغلب قادر به تامین هزینه‌های تحصیل فرزندان خود نیستند. این هزینه‌ها شامل شهریه، هزینه‌های تحصیلی، هزینه‌های رفت‌وآمد، هزینه‌های تهیه لوازم‌التحریر و... می‌شود. در خانواده‌های فقیر، کودکان اغلب مجبورند برای کمک به تامین مخارج خانواده به کار مشغول شوند و از تحصیل بازبمانند.»
وی ادامه می‌دهد: «تغذیه نامناسب و سوءتغذیه می‌تواند بر توانایی یادگیری کودکان تاثیر منفی گذاشته و باعث افت تحصیلی و درنهایت ترک تحصیل شود. در مناطق محروم و فقیرنشین، امکانات آموزشی اغلب نامناسب و ناکافی است و همین امر باعث کاهش انگیزه تحصیل در دانش‌آموزان می‌شود.»
شهریور در توضیح اینکه پیامدهای ترک تحصیل ناشی از فقر چیست، می‌افزاید: «ترک تحصیل به معنای محروم شدن افراد از آموزش‌های لازم برای زندگی در جامعه است و در نتیجه منجر به افزایش نرخ بی‌سوادی می‌شود. ترک تحصیل باعث افزایش نابرابری اجتماعی و اقتصادی می‌شود و چرخه فقر را تقویت می‌کند. نیروی کار کم‌سواد و کم‌مهارت، مانعی برای رشد اقتصادی و توسعه کشور است. ترک تحصیل می‌تواند منجر به بروز مشکلات اجتماعی مانند افزایش جرم و جنایت، اعتیاد و بی‌نظمی اجتماعی شود.» 
دبیرکل خانه تعاونگران درباره اینکه راهکارهای مقابله با ترک تحصیل ناشی از فقر چیست، بیان می‌کند: «ارائه کمک‌های مالی به خانواده‌های فقیر برای تامین هزینه‌های تحصیل فرزندانشان، تامین تغذیه مناسب برای دانش‌آموزان به‌ویژه در مناطق محروم، توسعه و بهبود کیفیت و کمیت امکانات آموزشی در مناطق محروم، ایجاد برنامه‌های حمایتی از دانش‌آموزان در معرض خطر ترک تحصیل ازجمله ارائه خدمات مشاوره‌ای، روانشناسی و آموزشی به این دانش‌آموزان، ایجاد فرصت‌های شغلی مناسب برای فارغ‌التحصیلان می‌تواند انگیزه تحصیل را در دانش‌آموزان افزایش دهد.»
از سوی دیگر، کارشناسان اذعان دارند نگران‌کننده‌تر این‌که آسیب‌های دورماندن از تحصیل در دانش‌آموزان عشایر و دانش‌آموزانی که در روستاها و حاشیه شهرها زندگی می‌کنند، بیشتر است. افت تحصیلی دانش‌آموزان اما فقط به‌دلیل وجود مشکل در زیرساخت‌های الکترونیکی و اینترنتی کشور نیست. بسیاری از معلمان نمی‌دانند چگونه باید در فضای مجازی محتوا تولید یا چگونه آن را در پلتفرم‌های آموزشی بارگذاری کنند.

هر مدرسه،‌ ساز خود را می‌زند 
مفهوم کلی زیرساخت شاید گویای کاستی‌های آموزش آنلاین نباشد. دوگانه چندوجهی یاددهی- یادگیری در فضای مجازی در ابتدا به یک بستر اینترنتی امن و پرسرعت نیاز دارد و در گام بعدی، نیازمند یک اپلیکیشن و نرم‌افزار کاربردی است که بتواند تعامل دوسویه را شکل دهد و دست‌کم برای چند ساعتی حفظ کند. نه شبکه اجتماعی مانند شاد که نقش اپلیکیشن را به عهده گرفته و توقعات آموزشی به آن تحمیل شده که از پس این انتظارات برنمی‌آید و می‌بینیم که در طول کلاس‌های مجازی در روزهای تعطیلی تحمیلی مدارس مدام قطع و وصل می‌شود و بارگذاری محتوای آموزشی در آنها به‌کندی و با اختلال صورت می‌گیرد؛ درنتیجه مدارس، شبکه‌های مختلف و اپلیکیشن‌های متفاوتی را برای برگزاری کلاس آنلاین استفاده می‌کنند. در ادامه ضرورت داشتن محتوای آموزش مجازی است. درحال‌حاضر در کلاس‌های آنلاین معلمان محتوایی که برای شرایط عادی تشکیل کلاس و آموزش چهره به چهره تدوین شده را به‌زور فیلم و عکس تبدیل به محتوای برخط می‌کنند. 
از سوی دیگر، این محتوا اغلب روی اینترنت بارگذاری شده و معلمان فقط اقدام به انتشار آن در شبکه یا اپلیکیشن موردنظر می‌کنند که ادامه این کار توجیه تشکیل کلاس را از بین می‌برد.
اینها مواردی است که رفع آنها نهآناز ابتدای رسمیت یافتن آموزش برخط مطرح شده اما رفع نشده‌اند و هر کدام از آنها به‌تنهایی می‌توانند سردرگمی معلمان، دانش‌آموزان و خانواده‌ها را به دنبال داشته باشد. 
علاوه‌براین تسلط معلمان برای شیفت از آموزش حضوری به غیرحضوری به‌صورت متناوب نیز ضروری به نظر می‌رسد. تدریس آنلاین به‌خودی‌خود یک شیوه تخصصی آموزش است که به نیروی آموزش‌دیده نیاز دارد، درحالی‌که در سال‌های همه‌گیری کرونا و بعد از آن در برگزاری گاه و بیگاه کلاس‌های غیرحضوری به دلایل مختلف ازجمله آلودگی هوا همان معلمان کلاس‌های حضوری بدون گذراندن هیچ دوره بازآموزی ضمن خدمتی اقدام به اداره کلاس برخط می‌کنند. به باور کارشناسان تعلیم و تربیت، آموزش ضمن خدمت معلمان در این رابطه از سایر اقدامات کم‌هزینه‌تر و اتفاقا واجب‌تر است. در انتها نیز سیستم ارزیابی و پایش دانش‌آموزان باید متناسب با برنامه آموزش برخط طراحی و اجرا شود و متناسب با آموزش‌های ارائه‌شده و زیرساخت‌های در دسترس انجام شود. انتظارات منتشرشده از سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی درسی نشان می‌دهد، این سازمان باید سطح سواد دانش‌آموزان را در مقاطع درسی و مناطق مختلف روستاها و شهرها به‌صورت جداگانه بررسی کند و بسته به پایشی که انجام می‌دهد برنامه‌ریزی دقیق و درستی برای افزایش سطح آموزشی دانش‌آموزان در مناطق مختلف و به‌صورت مجزا داشته باشد.