۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۳

مسعود پزشکیان از زمانی که ساکن میدان پاستور شد، نشست‌ها و دیدارهای متعددی با نمایندگان مجلس، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و... داشت که در این بین، دیدار او با کنشگران سیاسی و فعالان حزبی قابل‌توجه بود؛ پیش از این در گزارشی با عنوان «ارتباط صریح احزاب با رییس دولت» به موضوع ارتباط و تعامل حزبی‌ها با دولتمردان پرداختیم.

آگاه: به بهانه دیدار معاون اول رییس‌جمهور با اعضای جبهه اصلاحات جنوب‌غرب استان تهران که روز شنبه ۲۴آذر در ریاست‌جمهوری برگزار شد، بر آن شدیم به تبیین اهمیت تحزب‌گرایی در داخل کشور بپردازیم و به این پرسمان پاسخ دهیم، چرا تحزب و تحزب‌گرایی در ایران با استقبال مردمی روبه‌رو نشد!؟ برای پاسخ به این سوال اول باید تعریفی از تحزب‌گرایی ارائه دهیم.حزب چیست؟ حزب سیاسی عبارت است از هر گروهی که عضویت در آن آزاد یا باز بوده و به‌طور بالقوه‌ای با کل گستره امور مبتلا به جامعه در ارتباط است؛ بنابراین حزب سیاسی به گروهی از افراد حزب اطلاق می‌شود که اصول و اهداف مشترک دارند و با گرد آمدن در یک مجموعه سیاسی برای کسب قدرت تلاش می‌کنند. کوشش برای کسب قدرت یا مشارکت در آن مهم‌ترین ویژگی احزاب سیاسی به شمار می‌رود. از طرف دیگر، حزب به‌عنوان یک پدیده نوین برای اداره نیازهای یک نظام دموکراتیک به وجود آمده است.

چرا جامعه به حزب نیاز دارد؟
امروزه خواسته‌های گروه‌ها و اقشار، متفاوت شده و درکشان از نیازهای طبقاتی افزایش پیدا کرده است؛ برای اینکه بتوانند این نیاز طبقاتی‌شان را به سیستم سیاسی افزایش بدهند و چون تحصیلاتشان افزایش پیدا کرده و آگاهی آنها بیشتر شده به قالب تشکیلاتی که اسمش را حزب می‌گذاریم، تبدیل می‌شوند. در گروهی از کشورها دولت نیز احساس می‌کند که بدون حزب قابلیت تداوم ندارد. دولت‌ها نیاز به این دارند که با جامعه ارتباط داشته باشند؛ یکی از این ارتباطات هم حزب است. مشارکت‌ها هم که در قالب حزب صورت می‌گیرد دموکراتیک‌تر خواهد بود؛ البته صرف وجود حزب کافی نیست، بلکه باید موانع حزب برطرف شود و در این زمینه آسیب‌شناسی جدی صورت پذیرد تا به یک نقطه ایده‌آل برسیم.
بسیاری از متفکران لازمه تبدیل مشارکت توده‌ای به مشارکت فعال و سازمان‌یافته را در تاسیس احزاب به معنای واقعی کلمه می‌دانند و آن را مرحله تکمیلی از مراحل انقلاب اسلامی به شمار می‌آورند، به گونه‌ای که چنین امری در جهت تضمین تداوم و تعادل نظام ضروری است.در نبود احزاب سیاسی ممکن است، عقلانیت در رقابت بر سر قدرت کم شود و بسیاری از مردم یا بی‌تفاوت به سرنوشت سیاسی خود شوند یا با ناآگاهی به مشارکت سیاسی روی آورند. در کشوری مثل ایران، به مرور زمان، فاصله گرفتن از فرهنگ سیاسی مشارکتی و نمود فرهنگ سیاسی تبعی و محدود، مشاهده می‌شود. این مسئله را می‌توان هم در حوزه انتخاب‌کنندگان و هم درمورد انتخاب‌شوندگان مشاهده کرد. در ایران به‌دلیل نبود سیستم تحزب و فقدان احزاب سیاسی، آگاهی‌ها و حساسیت‌های سیاسی همسان جوامع دموکراتیک نیست.
با این اوصاف، عوامل ناکارآمدی احزاب در ایران چیست؟ آنچه مشخص است، سیاست جمهوری اسلامی ایران حمایت از آزادی احزاب و تضمین فعالیت‌های آنهاست. اصل۲۶ قانون‌اساسی از چنین تضمینی حکایت دارد.
اصل۲۶ قانون‌اساسی می‌گوید: احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. سیاست‌های حزبی جمهوری اسلامی اما به‌جای تحقق اصل۲۶ شرایطی را برای احزاب سیاسی به وجود آورده است که شکل‌گیری و فعالیت آزادانه و کارآمد آنها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. آن عوامل عبارت‌اند از:
- در تضاد و تناقض کامل با اصل۲۶ تاسیس و فعالیت احزاب منوط به اخذ مجوز از دولت است.
شروطی بر اعضا و رهبران و اساسنامه احزاب تحمیل شده که برخی از آنها ایجابی و غیرقابل اثبات است.
بررسی و تشخیص و در واقع در مواردی احراز صلاحیت‌ها در اختیار یک کمیسیون دولتی (کمیسیون ماده۱۰ احزاب) قرار دارد.
کمیسیون ماده۱۰ احزاب و جمعیت‌ها: نهادی است که براساس ماده۱۰ قانون فعالیت احزاب و جمعیت‌ها مصوب۱۳۶۱ هیات دولت تشکیل شده است.
وظیفه این کمیسیون بررسی درخواست تاسیس انجمن‌های سیاسی و نهادهای صنفی و ارائه آن برای صدور مجوز تاسیس به وزارت کشور و پس از آن معرفی به قوه قضاییه برای ثبت در آن قوه به‌منظور فعالیت رسمی تشکل است.

ترکیب کمیسیون ماده ۱۰:
نماینده دادستان کل کشور
نماینده رییس قوه قضاییه
یک نماینده از میان دبیران کل احزاب ملی و یک نماینده از میان دبیران کل احزاب استانی دارای پروانه فعالیت
معاون سیاسی وزارت کشور
دو نماینده به انتخاب مجلس از بین نمایندگان داوطلب.
مفاهیمی که در اصل۲۶ چارچوب‌های فعالیت احزاب را ترسیم می‌کنند، مفاهیم تفسیربردار هستند. ضمن آنکه قانون نحوه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی موارد منع فعالیت‌ها را هم گسترش داده و هم بیش از پیش تفسیربردار کرده است.
اما اکثر احزاب و تشکل‌های سیاسی در زمان انتخابات چه در ریاست‌جمهوری، مجلس، شوراها و خبرگان از لاک انفعال خارج می‌شوند و در سپهر سیاست ایران باقوت نقش‌آفرینی می‌کنند و دقیقا پس از پایان انتخابات دوباره حاشیه‌نشین می‌شوند و گویا این، آنها نبودند که در بزنگاه انتخابات به‌عنوان بازیگران اصلی در میدان رقابت حضور یافته بودند. از سوی دیگر، اگر بگوییم همه احزاب در صحنه سیاسی منفعل هستند، سخنی به‌گزافه گفتیم؛ احزابی که به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسند در فضای سیاسی در طول سال نفس می‌کشند اما با اقبال مردمی روبه‌رو نشده و نمی‌شوند؛ علت آن چیست؟ آیا به همان دلایل سه‌گانه‌ای که برشمردیم برمی‌گردد یا به نکات دیگر نیز می‌توان اشاره کرد.
«ناصر ایمانی» تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان اینکه دو عامل اصلی باعث عدم شکل‌گیری تحزب در ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب است، می‌گوید: عامل اصلی در حوزه فرهنگی-اجتماعی است. ببینید ما کشوری هستیم که دموکراسی -به این معنا که مردم به‌طور واقعی در اداره حکومت نقشی جدی داشته باشند- سالیانی دراز در آن اجرایی نشده است. وی یادآور شد: سابقه این وضعیت هم به زمان مشروطیت یعنی حدود ۱۰۰سال پیش برمی‌گردد. قبل از آن ما دوره چندهزار ساله پادشاهی در کشور را تجربه کردیم که اساسا مردم در آن دوره هیچ نقشی در حاکمیت نداشتند. پس از انقلاب مشروطه باز هم حدود ۵۰سال با نوعی دموکراسی فرمایشی مواجه بودیم که مردم و احزاب در اداره حکومت نقشی نداشتند.تحلیلگر مسائل سیاسی اظهار کرد: نتیجه این دوران چندهزار ساله طولانی از نبود دموکراسی، این شده است که اساسا فرهنگ گفت‌وگو با یکدیگر، تحمل نظرات بقیه و تنازل کردن نظرات خود نسبت‌به نظر دیگران در میان مردم ما ضعیف شود. ایمانی با بیان اینکه اگر دقت کنید می‌بینید که به‌غیر از بحث احزاب سیاسی، حتی گروه‌ها و دسته‌های غیرسیاسی در کشور ما نمی‌توانند زیاد رشد کنند، گفت: این مسئله را حتی در داخل یک بنگاه اقتصادی هم می‌توانیم مشاهده کنیم. این مسئله از اینجا نشات می‌گیرد که به‌دلیل سبقه تاریخی، فرهنگ در کنار هم فکر کردن و در کنار هم تصمیم‌گرفتن در کشور ما ضعیف است. وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا نگاه منفی به تحزب نسبتی با فرهنگ سیاسی مردم پیدا نمی‌کند؟ می‌گوید: مجموعا مسئولان نظام به معنای اعم شاید به‌نوعی هراس دارند که سوابق فرهنگی و باتوجه‌به اینکه اگر یک حزبی در انتخاباتی مثلا اکثریت را به دست آورد، معلوم نیست عملکردش چگونه باشد و با قدرت می‌خواهد چه بکند، این دلشوره‌ها و نگرانی‌ها باعث می‌شود که بگویند اساسا نمی‌گذاریم حزب در انتخابات شرکت کند.
تحلیلگر مسائل سیاسی تاکید می‌کند: شاید مجموعه این عوامل یعنی هم عوامل فرهنگی-تاریخی گذشته و هم یک نوع نگرانی برای آینده که این حزب پیروز یا حزب‌هایی که ائتلاف کرده‌اند چه عملکردی خواهد داشت، چه دولتی می‌خواهند تشکیل دهند، چه مجلسی را می‌خواهند تشکیل دهند؛ بنابراین گفته‌اند که ما به‌طور کل می‌خواهیم صورت‌مسئله را پاک کنیم و اصلا اجازه ندهیم حزب در انتخابات شرکت کند. مجموعه همه این عوامل موجب شده تحزب در کشور ما قدرت نگیرد. حال برای ترمیم تحزب در ایران باید چه کرد؟

چند راهکار برای تقویت احزاب
 مردم باید بدانند نبود احزاب خلائی را ایجاد می‌کند که در پس آن نمایندگان مجلس و دولت‌ها پس از انتخابات عملا می‌توانند از پاسخگویی به مردم به معنای واقعی آن شانه خالی کنند. درصورتی‌که حزبی‌ها باید خود را مکلف به پاسخگویی بدانند.
 احزاب سیاسی در ایران به‌طور رسمی نقشی در انتخابات ندارند. اگر این رویکرد اعمال شود و ما از ائتلاف‌هایی که برای انتخابات و اشخاص تصمیم‌گیری می‌کنند عبور کنیم و با دریچه احزاب به انتخاب بنگریم می‌توان نقشی در ترمیم تحزب ایفا کرد.
 شکل‌گیری نهادهای کوچک محلی وابسته به احزاب سیاسی، در محله‌ها و نقاط مختلف شهری روشی است که بسیاری از نظام‌های موفق حزبی برای افزایش اعتماد سیاسی شهروندان و افزایش مشارکت سیاسی مردم از آن بهره گرفته‌اند.
 وجود چند حزب بزرگ و تاثیرگذار می‌تواند در تقویت احزاب تاثیرگذار باشد. این یعنی آنکه باید به سمت‌وسوی احزاب فراگیر رفت؛ موضوعی که محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین بارها آن را مطرح کرده بود و رمز تحزب‌گرایی را وجود چندحزب قوی و تاثیرگذار می‌دانست؛ برای نمونه احزاب اصولگرایان، اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها هرکدام با یک حزبِ قوی در میدان سیاست حضور پیدا کنند. این روش هم به پاسخگویی احزاب به مردم منجر می‌شود و هم احزاب با دست پُر می‌توانند فعالیت سیاسی و تشکیلاتی کنند، چراکه حزب فراگیر باید برای دولت، مجلس و شوراها حرف برای گفتن داشته باشد و خود را مشاور ارشد قوا و نهادها بداند. حتی می‌توان احزاب فراگیر را دولت و مجلس و شورای در سایه دانست.
 احزاب سیاسی ازلحاظ مالی چندان تشویق و حمایت نمی‌شوند و مقدار کمک‌های دولتی قابل‌توجه نیست. به‌علاوه، ضوابط دقیقی درباره نحوه تخصیص و توزیع این کمک‌ها بین احزاب، وجود ندارد. شفاف‌سازی این موضوع و حمایت‌ها بیشتر به کنشگران حزبی می‌تواند عاملی برای تقویت تحزب‌گرایی در کشور باشد. پنج عامل مذکور وقتی به منصه ظهور می‌رسد که قانون احزاب اصلاح و «بایدها و نبایدها» مشخص شود تا حزبی‌ها تکلیف خود را بدانند و طبق آن مشق سیاست بنویسند.