آگاه: در بخش نخست این مراسم، پیام استاد پیشکسوت فلسفه رضا داوری اردکانی برای حضار قرائت شد:«ما اکنون به علوم انسانی و نقد وضع موجود آن، نیاز مبرم داریم تا آنجاکه حتی اگر بخواهیم وضع کلی علم در کشور را بدانیم باید از طریق علوم انسانی وارد شویم. یعنی اگر بپرسند ما که دانشمندان ممتاز داریم، چرا از دانش آنان چنانکه باید بهره نمیبریم، پاسخ پرسش را از علوم انسانی باید بگیریم. خوشبختانه پژوهشگاه علوم انسانی که بزرگترین پژوهشگاه علوم انسانی است، جامعیت و ظرفیت علمی و امکانهایی دارد که میتواند در پژوهشهای اساسی فرهنگی و اجتماعی مشارکت موثر داشته و نیز مقام و موقع علوم انسانی را به جامعه علمی کشور نشان دهد و مخصوصا روشن سازد که علوم گرچه در آموزش و پژوهش در دانشگاهها و پژوهشگاهها از هم جدا و با یکدیگر متفاوتاند در وجود و پیشرفتشان بههم وابستهاند و با هم تناسب دارند.
به گمان من، در شرایط کنونی نیاز به علوم انسانی مقدم بر نیاز به دیگر علوم است، زیرا علوم پایه، مهندسی، کشاورزی و… وقتی کارساز میشوند که برنامهریزان کشور در برنامهای که ناگزیر باید به مدد علوم انسانی تدوین شود، شرایط بهرهبرداری از آنها را درنظرگرفته و معین کرده باشند. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی باید در این برنامهریزی مشارکت و مساهمت داشته باشد و هفته پژوهش برای پژوهشگاه فرصت مناسبی است که در برنامههای خود بازنگری کند و به تدوین برنامه آینده خود بیاندیشد. شاید ذکر این مطالب در چنین مجلسی حمل بر جسارت شود اما چون جامعه ما هنوز چنانکه باید به اهمیت علوم انسانی و اجتماعی پی نبرده است، نیاز است بر اهمیت آن تاآنجاکه ممکن است، تاکید شود. این علوم در زمان ما چندان اهمیت دارند که شاید غلو و اغراق نباشد اگر بگوییم پیشرفت دیگر علوم نیز به قوام آن وابسته است. علوم اجتماعی صورتبندی نیازهای اجتماعی و فرهنگی هر جامعهای است.
نیازهای طبیعی، نیاز فردی و شخصی است که قدما از آن به نیاز لذاته تعبیر میکردند، اما آدمی در جامعه نیازهای دیگر پیدا میکند که از آنها به نیاز لغیره تعبیر کردهاند. علوم انسانی و اجتماعی بیان وضع زمان و نیازها و مشکلهای آن و نشاندادن راه رفع آنهاست و چنانکه اشاره شد مسائل جامعه صورتبندی نیازمندیهای آن است. دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی به مشکل و مشکلهای موجود نظر میکنند و میپرسند که چگونه باید آنها را رفع کرد و با طرح این پرسش است که مشکل به مسئله اجتماعی انسانی مبدل میشود و تحقیق و تأمل در آن و جستن راهحل و رفع مشکل و پیمودن آن راه به مدد و راهنمایی علوم انسانی صورت میگیرد. طرح مسئله اجتماعی موقوف به درک مشکل و اراده به رفع آن است. علوم اجتماعی وقتی در یک کشور و جامعه پیشرفت میکند که دانشمندان و اهل نظر مشکلات آن جامعه را دریابند. علوم اجتماعی در تاریخ هم وقتی پدید آمد که جامعه دچار بحران بود و باید چارهای برای رفع بحران و عبور از آن بیابد.
تسلیمشدن به مشکلها و عادتکردن به آنها، درک مشکل نیست. همه ما میدانیم که بهطور مثال، در کار آموزشوپرورش و مدرسه و دانشگاه مشکل بسیار است، اما وقتی میپرسند مشکل چیست؟ معمولا پاسخهایی داده میشود که پاسخ نیست، بلکه بیان بخشی از مشکل است! مثلا در پاسخ به اینکه آموزشوپرورش چه مشکلی دارد، میگویند حقوق معلم کم است و چنانکه باید به تربیت معلم اهتمام نمیشود. البته باید به تربیت معلم اهتمام کرد و شأن معلمان و تامین معاش آنان را مهم دانست اما اینها مشکل آموزشوپرورش است و نه راهحل مسئله.
اگر تربیت معلم نظام و سامان داشت و امکان تامین معاش شایسته برای معلمان میسر بود، مشکل عمدهای وجود نداشت. باتوجهبه کوششهایی که در دهههای اخیر برای اصلاح آموزشوپرورش صورت گرفته و هیچیک بهجایی نرسیده است، بهنظر میرسد که هنوز آموزشوپرورش برای ما بهصورت مسئله درنیامده است و آن را نیاز حقیقی خود نمیدانیم و البته طرح مسئله آن هم آسان نیست. بااینحال دانشمندان، دانشمند شدهاند که کار دشوار و دشوارترین کارها را به عهده گیرند و انجام دهند. دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی باید به نیازها و امکانهای جامعه خود بیندیشند. در علوم انسانیاجتماعی نظر و عمل از هم جدا نیستند و اگر جدا شوند نه نظر راه را مییابد و نه عمل بهجایی میرسد. ما اکنون نیاز داریم که وضع علم بهطور کلی و بهخصوص وضع علوم انسانی را دریابیم و این دریافت بدون نظر انتقادی حاصل نمیشود و پیداست که صالحترین کسان برای نقد علوم انسانی، دانشمندان این علوماند.
اگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بتواند به تحقیقی جامع در وضع علوم انسانی و اجتماعی در کشور بپردازد (مقصود از این پژوهش ترتیب جداول و جمعآوری آمار نیست که اینها مقدمات پژوهشاند) گام بزرگی برای ممهد کردن راه پژوهشهای علوم انسانیاجتماعی برداشته است. از جسارتی که کردم عذر میخواهم. میدانید که این ناچیز مدتی افتخار همکاری و خدمت در این پژوهشگاه را داشته و به آن احساس تعلقخاطر میکند و امیدوار است که پژوهشگاه پیشرو در کار تحقیق و پژوهش اجتماعیفرهنگی باشد.»
موسی نجفی: اجرای دو طرح جدید در پژوهشگاه علوم انسانی
پس از قرائت پیام داوری اردکانی، موسی نجفی، رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن تبریک هفته پژوهش از استادان پیشکسوت و درگذشتگان پژوهشگاه به نیکی یاد کرد و در آستانه سالگرد درگذشت دکتر کریم مجتهدی (حدود ۲۰روز دیگر) گفت: امیدواریم بتوانیم مراسمی درخور نام ایشان برگزار کنیم تا ذخیرهای باشد برای دانشجویان و شاگردان وی که تعداشان کم نیست. اگر بتوانیم مراسمی با عنوان «روش تحقیق و پژوهش دکتر مجتهدی» برگزار کنیم، خوب است، مخصوصا که تحقیق دکتر مجتهدی فقط در فلسفه خلاصه نمیشد.
وی ضمن تشکر از دکتر داوری که پیام خود را به پژوهشگاه ارسال کردند، گفت: واقعا پیام دکتر داوری ارزشمند و عالی است و من خودم از این پیام حدود سه نکته پژوهشی عالی استنباط کردم که باید وضع موجود را بسنجیم و نقد کنیم و با دوری از دستهبندیهای سیاسی، مسائل علوم انسانی را بفهمیم.
رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بخش دیگری از سخنانش به افتتاح کتابخانه دکتر پورنامداریان اشاره کرد و گفت: این سنت خوبی است که استادان، کتابهای خود را به پژوهشگاه اهدا میکنند و امیدواریم ادامهدار باشد.
نجفی همچنین به موفقیت در انجام طرحهای مشترک ازجمله طرح استعمارشناسی اشاره کرد و یادآور شد: قرار است دو طرح علمی دیگر نیز در پژوهشگاه انجام گیرد که یکی «دانشنامه علوم انسانی» و دیگری «تحول در علوم انسانی» است. در این طرحها اعضای پژوهشکدهها نیز مشارکت میکنند و بیشتر درگیر مسائل «شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی» میشوند تا بهنوعی به نظر دکتر داوری هم نزدیک شویم.
نجفی در بخش پایانی سخنانش با تاکید بر قدر دانستن امنیت جامعه گفت: سختافزار و نرمافزاری که در اختیار داریم، همگی نعمت بزرگی هستند که باعث شده ما در کنار هم جمع شویم و انشاءالله بتوانیم با تفکر، همت، اجتهاد و ابتکار تلاش کنیم، تحقیقات علومانسانی را با جامعه ارتباط دهیم و از امنیتی که در کشور وجود دارد، بهخوبی استفاده کنیم.
اکنون ما در منظقه غرب آسیا و خلیج فارس علاوه بر امنیت نظامی و سیاسی، امنیت فکری و فرهنگی هم داریم که بهخاطر استقلال ایران و ارزشهای انقلاب اسلامی است که باید این موارد را قدر بدانیم و انشاءالله بتوانیم رسالتمان را درباره علوم انسانی بهخوبی انجام دهیم. بههرحال پژوهشگران، یاوران پژوهشی، استادان و محققان میتوانند در این امر مهم و این استعلا ما را کمک کنند تا بتوانیم این سختافزار را به یک نرمافزار متحول شده، جامعهپذیر و مبتکرانه تبدیل کنیم.
مهدی معینزاده:
به قول مولوی «پژوهش تحقیقی» همیشه مشتری دارد
سخنران دوم مراسم هفته پژوهش مهدی معینزاده، عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. وی گفت: هفته پژوهش بهنوعی از اعیاد پژوهشگران محسوب میشود که به شما تبریک عرض میکنم اما شاید مخرجمشترک تمام خواندهها و شنیدههای ما به تعبیر دکتر داوری همان پیوند علوم انسانی و مسائل جامعه باشد.
من شخصا از پیوند علوم انسانی با جان انسان تعبیر میکنم که مرا یاد پرسش حضرت ابراهیم خلیلالله از خدا میاندازد که چگونه مردهها را زنده میکنی؟ و خداوند میفرماید: ایمان نداری؟ حضرت ابراهیم(ع) هم پاسخ میدهد: ایمان دارم اما میخواهم قلبم مطمئن شود و... یعنی علوم انسانی باید در قلب و جان ما رسوخ کند.
دکترای فلسفه علم و فناوری در ادامه بحث خود با اشاره به دو تقسیمبندی مولوی از علم تاکید کرد: من درخصوص پژوهش یاد تقسیمبندی مولوی از «علم تقلیدی» و «علم تحقیقی» میافتم، پس پژوهش تحقیقی، پژوهشی است که با جان آدمی پیوند داشته باشد. بسیاری از کارهایی که ما انجام میدهیم، اگر به مولوی عرضه میشد، میگفت که این کار تقلیدی است (اصلا طرح و پژوهش خودم را مثال میزنم). «پژوهش تحقیقی» پژوهشی است که با جان آدمی پیوند خورده باشد و برای همین است که میگفت «جان نباشد در خبر جز آزمون». کدام علم است که میتواند عین جان بوده باشد؟ علمی که مشکلش از جان برخاسته باشد و جان این مشکل را با سویدای وجود و سویدای قلبش لمس کرده باشد. لازم نیست اسامی بزرگی باشد، همین نزدیکترین مسئلهای را که از رگ گردن به ما نزدیکتر است اگر معیار بگیریم، روی آن کار کنیم و هرچیزی راجع به آن بگوییم، «پژوهش تحقیقی» است که به قول مولوی همیشه مشتری دارد:
علم تقلیدی وبال جان ماست/ عاریهست و ما نشسته کان ماست
مشتری علم تحقیقی حقست / دائما بازار او با رونقست
معینزاده تصریح کرد: در علم تحقیقی من از وجود خودم گرهگشایی میکنم و مشکل خودم بهشکل علمی مطرح میشود که دیگران هم میتوانند از آن استفاده کنند. یا اینکه حافظ میگوید:
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست / حال هجران، تو چه دانی که چه مشکل حالیست
چون حافظ مسئله خودش را مطرح کرده است، ما هم مسئله خودمان را در مسئله حافظ بازمییابیم که بازگشت به مسائل اصیل، تپنده و همجوشنده درون انسان میتواند کاربردیسازی علوم انسانی و جامعه یا ارتباط علوم انسانی و علاقهمندانش را تامین کند.