۵ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰

 امیر فتحی_کارشناس روابط بین‌الملل:اسرائیل بعد از تحمیل ۷۶سال جنگ علیه ملت مظلوم فلسطین و سهم‌خواهی و آواره کردن این ملت بی‌دفاع از خانه و کاشانه، از کشورشان و در روند تصاحب اراضی و اشغال بیت‌المقدس قبله اول مسلمین جهان این فشار بعد از سال‌ها رنگ و بوی نوینی به خویش گرفت.

آگاه: در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (مهر۱۴۰۲) به مهندسی و طراحی مبارز نستوه فلسطینی، سرزمین زیتون، یحیی سنوار حماسه طوفان الاقصی آفریده شد و در این عملیات غرورآفرین اسرائیل در جایگاه قدرت برتر در فلسطین مورد سرزنش ارباب خویش واقع شد و با حملات سنگین و غافلگیرانه‌ای که مقاومت فلسطینی حماس (جبهه مقاومت) علیه اسرائیل انجام دادند، متحمل ضربات سنگینی شد و اسرای زیادی از درجه‌داران این رژیم پلید به اسارت جبهه مقاومت درآمدند.
این رویداد قهرمانانه موجب تضعیف روحیه ارتش اسرائیل و ناامیدی هم‌پیمانان و... شد و باید اسرائیل از این باتلاق خودش را خلاص میکرد. پس حرکت استراتژیک خویش را در سه سناریو جهت عودت قدرت عملی کرد:
الف) انفجار پیجرها که در این حرکت استراتژیک شماری از فرماندهان ارشد مقاومت از دایره مقاومت به علت مجروحیت و شهادت خارج شدند.
ب) ترور رهبران ارشد مقاومت 
ج) ترور دبیرکل حزب‌الله لبنان سید حسن نصرالله .
بدین‌ترتیب اسرائیل در ذهن خویش چنین تداعی کرد که حزب‌الله را نابود کرده است، غافل از آنکه به تعبیر رهبری عزیز انقلاب مقاومت یک تفکر است و افول آن با ترور و بمباران هیچ‌گاه شکل نخواهد گرفت. بدین صورت بعد از شهادت سیدحسن نصرالله و ترورهای متعدد از شخصیت‌های برجسته نظامی و علمی در لبنان و رهبران فلسطینی نظیر اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، ابراهیم عقیل و فؤاد شکر، بمباران مردم شریف لبنان و حرکت در جهت اشغالگری را آغاز شد. این اقدام نابخردانه سبب روحیه مطلوب و روبه قوت جبهه مقاومت شد و روزبه‌روز به حول و قوه الهی قدرت نظامی و روحیه جهادی حزب‌الله و حماس و گروه‌های مقاومت در یمن و عراق افزون‌تر و اسرائیل مورد تهاجمات سنگین این گروه‌ها واقع شد. 
در جریان این عملیات‌ها و فشار افکار عمومی جهانی اسرائیل به‌عنوان رژیم کودک‌کش و جلاد شناخته شد. در این میان آمریکا که در پشت پرده و جنگ نیابتی در منطقه به سر می‌برد می‌داند چنانچه اسرائیل سقوط کند، امنیت منطقه‌ای او به خطر می‌افتد، پس باید هم‌پیمانان مقاومت نظیر سوریه و عراق و ایران را مورد تبیین استراتژیک جنگ خویش در اتاق فکر قرار دهد تا شاهراه‌های کمکی مقاومت کور شود، پس برگ بازی خویش را در جهت دیگری رو می‌کند، آن هم کار کردن روی سیاست سوریه است و او تفکر سوریه‌سازی نوین را در ذهن می‌پروراند.با همراه کردن بشار اسد در جهت فاصله‌گرفتن از ایران (جبهه مقاومت و سپاه پاسداران) حرکت خویش را آغاز میکند، اما اسد با پیشینه قوی دوستی و روابط دیپلماتیک حسنه‌ای که با ایران، خاص رهبری عظیم‌الشأن انقلاب دارد و پیشینه ارتباطی سوریه و ایران در زمان پدر حافظ الاسد داشت این مهم را نمی‌پذیرد و آمریکا از طریق هم‌پیمانش در اتحادیه عرب و دیگر دول غربی محور وعده و وعیدهای پوچ و بی‌اساس را به اسد ارائه می‌کند و در این تاکتیک اسد ضربه و فریب حربه آمریکایی را می‌خورد و لبخند دولتمردان آمریکایی او را در تله‌ای خطرناک می‌اندازند. با اجماع گروه‌های تروریستی به سرکردگی گروهک تحریرالشام به رهبری محمد الجولانی، گروه‌های بسیاری وارد سوریه می‌شوند -با هدف تصاحب سوریه و برکناری و سقوط دولت بشار الاسد- در این حین زمانی که بشار احساس خطر میکند، آمریکا و هم‌پیمانش وعده کمک را به او می‌دهند، درصورتی‌که خود این نقشه تصاحب نقشه آمریکایی است. ارتش سوریه وارد فاز کمک به بشار میشود و به‌صورت محدود ایران هم وارد این عرصه کمک و دفاع برمی‌آید، درصورتی‌که وظیفه ایران در سوریه وظیفه مستشاری بوده است. در این راستا، خطر چنین رویدادی را نیروهای امنیتی ایران از طرق مختلف به گوش بشار رسانده بودند منتهی بشار فریب خورده بود و این اعلام‌ها روی او تاثیری نداشت. اکنون درباره سوریه موارد ذیل به‌عنوان آینده‌نگری مطرح میشود:
۱) امنیت حرم‌ها: در اجلاس دوحه۲ طبق اعلام قبلی محمد الجولانی که کاری به حرم‌های شیعیان نداریم حفظ خواهد شد و هیچ‌گونه تعرضی به آنها نخواهد شد.
۲) با سقوط دولت بشار اسد، ما شاهد قطع خط ارتباطی بین لبنان و فلسطین و جبهه مقاومت نخواهیم بود. درست است که سوریه یکی از مهم‌ترین خطوط ارتباطی ما بود اما تنها راه نبوده و نیست. در ضمن با سقوط دولت بشار اسد هم هنوز این خط به‌صورت کامل و قطعی قطع نشده است. تا جولانی و هم‌پیمانانش بخواهند بر سوریه مسلط شوند و کنترل تمام سوریه را به دست بگیرند راه درازی در پیش هست. در ضمن نقش و اهمیت و اثرگذاری مذاکرات چندجانبه را هرگز فراموش نکنیم.
۳) در طول یک سال گذشته، بشار اسد به دلایل متعدد از محور مقاومت فاصله گرفته بود و دل خوش به وعده‌های دیگران شده بود. لذا در شکست فعلی دولت بشار اسد هیچ باری بر دوش محور مقاومت نیست و ایران، اصلا در میدان حضور نداشت که بخواهد شکست بخورد. فی‌الحال اسد دلخوش به عملیاتی شدن راه‌حل روسیه (تشکیل دولتی محدود در لاذقیه مانند چیزی که تحریرالشام در ادلب داشته است) و پیشنهادهای وسوسه‌انگیز امارات (ارتباطات اقتصادی گسترده به بهای قطع ارتباط با مقاومت) داشت. جنس این دلخوشی و عاقبتش نیز مانند دلخوشی قذافی در لیبی بود که به کسانی اعتماد کرد که نباید می‌کرد.۴) ناامنی در سوریه احتمالا به کشورهای همسایه آن یعنی عراق، اردن، ترکیه و همچنین نیروهای آمریکایی نیز سرایت می‌کند که از جهاتی می‌تواند تامین‌کننده منافع ایران و محور مقاومت باشد.این ناامنی می‌تواند به ایجاد کریدورهایی برای کمک به اقتصاد کشور نیز باشد. همچنین با سقوط دولت بشار اسد و کوتاه شدن دست روسیه در سوریه و نفوذ بیشتر آمریکا در سوریه، روسیه بیشتر از قبل وابسته به ایران می‌شود که می‌توانیم از این فرصت نیز در جهت تامین منافع خود و محور مقاومت استفاده کنیم. ضمنا ما تجربه مذاکره و مصالحه و تعامل با طالبان را در گذشته داشته‌ایم. تحریرالشام همانند داعش غیرقابل مذاکره نیست. لذا می‌توانیم در مذاکرات چندجانبه و دوجانبه آتی در جهت تامین منافع خود و محور مقاومت در سوریه اقداماتی را انجام دهیم.نکات مهم: با این حال باید کمی صبوری کنیم و همچنان به تدابیر فرماندهان محور مقاومت اعتماد داشته باشیم تا ببینیم چه اتفاقاتی رخ می‌دهد و چه تحولاتی صورت می‌گیرد.الف) نگران نباید بود، اکثر کشورهای منطقه به‌سمت ما خواهند آمد. کمی صبوری باید کرد... با سقوط دولت بشار اسد و قدرت گرفتن تروریست‌ها ما شاهد چندپارگی سوریه خواهیم بود.ب) کردهای سوریه اعلام استقلال می‌کنند و این آغاز ناآرامی‌های ترکیه و عراق خواهد بود که عمق این ناآرامی‌ها حتی به عربستان و امارات نیز کشیده خواهد شد.ج) آن روز که تک‌تک این کشورها درگیر ناامنی و ناآرامی شدند می‌فهمند که در طول سال‌ها ایران چه بهای سنگینی پرداخت کرد تا منطقه در امنیت و آرامش باشد.تردیدی نیست که سیاست ایران در مورد سوریه و حزب‌الله هیچ تغییری نکرده است. در روزهای آینده ایران نشان خواهد داد که ارادهاش در حفظ محور مقاومت به چه اندازه جدی است. به‌هرحال آنچه مشخص است، تحریم‌ها و فشارهای جنگ و... از جانب دشمن فضا را برای قیام مردم فراهم می‌کند. هر چه فشارها از جانب دشمن بیشتر شود زمینه ظهور و توسعه و رشد حلقه‌های مقاومت بیشتر می‌شود. در مرحله بعدی خیزش جوانان سوری برای نجات سوریه شکل می‌گیرد. همین جاست که گروه‌ها و شبکه مجاهدین متشکل می‌شود. آگاهی جوانان سوریه که سال‌ها دشمن را از نزدیک لمس کرده‌اند و فهم اینکه همه این صحنه فعلی عامل اصلی‌اش اسرائیل و آمریکاست قدم اول است. اساسا روش ایران در حل مشکلات با جوهرهای انقلابی و ساختار تشکیلات توحیدی و مردمی پیش می‌رود. ظهور این قدرت مردمی و درگیریشان در صحنه ولو تلفات و سختی‌هایی برایشان در پی دارد اما خود این درگیری باعث رشد و توسعه این گروه‌ها می‌شود. با قدرت‌گرفتن این مجموعه‌ها دیگر حلقه‌های مقاومت نیز به مدد جوانان سوریه‌ای خواهند آمد؛ البته هم در ایجاد این گروه‌ها و هم تقویت و تسلیحشان و دیگر نیازهایشان ایران موثر خواهد بود.