۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۱

درحالی‌که هریک از دستگاه‌های دولتی و خصوصی به فراخور شرایط خود درحال برنامه‌ریزی برای مدیریت منابع انسانی هستند تا مجموعه‌شان کمترین آسیب را از هوای آلوده و ناترازی انرژی ببیند و حتی وزارت علوم، کلاس‌های درس دانشگاه‌ها را تا پایان ترم جاری، غیرحضوری اعلام کرده و مجموعه آموزش پزشکی گزینه‌هایی مانند ویدئوکست را برای ادامه فرآیند آموزش در مجموعه خود موردبررسی قرار می‌دهند، وزارت آموزش‌وپرورش در رودربایستی مدارس غیردولتی از طرفی و دست خالی‌اش درمورد آموزش مجازی و تهیه زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری از سوی دیگر، قدرت تصمیم‌گیری در این زمینه را ندارد.

آگاه: مدارس غیردولتی که براساس برنامه‌هایی که اعلام کرده‌اند از دانش‌آموزان شهریه دریافت می‌کنند و سایر مدارس ازجمله مدارس هیات امنایی هم به بهانه خدماتی که ارائه نمی‌شوند از دانش‌آموزان شهریه دریافت می‌کنند، اصرار دارند مدارس حضوری باشند. درصورتی‌که تعطیلی به‌دلیل آلودگی هوا یا ناترازی انرژی تداوم داشته باشد موضوعیت دریافت شهریه دست‌کم به اندازه‌ای که روی آن برنامه‌ریزی کرده‌اند از دست می‌رود، مانند سال‌های همه‌گیری کرونا که ورشکستگی مدارس بیش از تهدید سلامت دانش‌آموزان موردتاکید نظام تعلیم‌وتربیت بود.
به بیان دیگر، این وزارتخانه به‌دلیل بی‌پولی در برابر مدارسی که بار مالی از روی دوش آن برمی‌دارند بسیار منفعل عمل می‌کند و در این بین آنچه از بین می‌رود اعتبار دستگاه تعلیم‌وتربیت و مرجعیت این وزارتخانه در دولت و در میان افکار عمومی از طرفی و سطحی شدن فرآیند آموزش‌وپرورش در مدارس است. نتیجه آن بی‌سوادی دانش‌آموزان است که به‌طور متوسط هفته‌ای یک پرده از آن در رسانه‌های داخلی و خارجی و در میان افکار عمومی به نمایش گذاشته می‌شود؛ البته وقتی از مدارس پولی حرف می‌زنیم دیگر فقط مدارس غیردولتی مدنظر نیست و به‌راحتی می‌توان این امر را به تمام مدارس تعمیم داد. 
اگرچه در هفته‌های گذشته، بسیاری از کلاس‌های درس از حالت حضوری به غیرحضوری شیفت پیدا کردند و بسیاری آموزش غیرحضوری را جبران تنها ۵۰درصد عقب‌ماندگی تحصیلی دانش‌آموزان می‌دانند و افت تحصیلی و رتبه یکی مانده به آخر کشورمان در نتایج آزمون‌های تیمز و پرلز را به این روند مربوط می‌دانند. باوجوداین نباید از نظر دور داشت که در بسیاری موارد کلاس‌های حضوری هم بار آموزشی ویژه‌ای برای دانش‌آموزان ندارند. به‌ویژه در دوره دبستان که دوره پایه است و به قول رضوان حکیم‌زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش زیربنای موفقیت‌های تحصیلی در سال‌های بعد است و برخی دانش‌آموزان با وجود حضور در مدرسه، مهارت‌های پایه سواد را به‌درستی کسب نمی‌کنند. طبق گفته حکیم‌زاده، فقر یادگیری به شرایطی اطلاق می‌شود که دانش‌آموزان با وجود حضور در مدرسه، مهارت‌های پایه سواد را به‌درستی کسب نمی‌کنند. این مهارت‌ها شامل خواندن، نوشتن، حساب کردن و سخن گفتن است. این استاد تعلیم‌وتربیت بر این باور است که این دوره اگر دانش‌آموزان در سه سال نخست این دوره مهارت‌های اصلی سواد را به‌خوبی یاد بگیرند، عملکرد تحصیلی بهتری خواهند داشت اما گروهی از دانش‌آموزان به دلایل مختلف دچار ضعف در این مهارت‌ها می‌شوند و عملا از یادگیری بازمی‌مانند.
در خوشبینانه‌ترین توصیف آنچه در مدارس ابتدایی اتفاق می‌افتد با هدف اصلاح دو انحراف آموزشی در دهه‌های منتهی به ۷۰ صورت می‌گیرد؛ یکی درگیرکردن خانواده‌ها با امر آموزش و دیگری خارج‌کردن فرآیند آموزش از شکل کلاسیک، خشک و بی‌روح به‌ویژه برای دانش‌آموزان پایه‌های پایین‌تر که الگوهای جدید تربیتی بر این مورد تاکید دارند که باید آموزش در این دوره‌ها بازی و خلاقیت‌محور باشند. اما ناگفته پیداست که آموزش‌وپرورش در اصلاح این انحراف دچار یک انحراف شناختی و ساختاری و برنامه‌ای عمیق‌تر شده و به‌بیان‌دیگر، این‌بار از آن طرف بوم افتاده است. چه مدیران ارشد ستادی آموزش‌وپرورش بپذیرند، چه نپذیرند، از یک طرف همراه‌کردن والدین با فرآیند آموزش ازسوی بسیاری مدارس به معنی واگذاری و تفویض امر آموزش به خانواده‌ها تعبیر شده است و والدین مجموعه مسئولیت‌های معلم را در منزل به عهده دارند. اگر هم گلایه‌ای بکنند با این پاسخ مواجه می‌شوند که نیروی انسانی کم است و جمعیت کلاس‌ها بالاست و معلم نمی‌تواند به درس و مشق تک‌تک دانش‌آموزان رسیدگی کند و درگیرشدن والدین با درس بچه‌ها یک امر اجتناب‌ناپذیر است. والدین هم با معلم خصوصی، فیلم‌های آموزشی دانلودشده از اینترنت، کتاب‌های کمک‌درسی و وقتی که می‌گذارند، مسئله را مدیریت می‌کنند. از سوی دیگر، تبدیل شدن مدارس به یک پارک تفریحی ضمن اینکه کار کمتری از اولیای مدارس می‌گیرد، درعین‌حال عملکرد پرنمودتری از آنها را به نمایش می‌گذارد. به این معنا که از ابتدای سال تحصیلی و با برگزاری جشن‌های مختلف مانند آغاز سال تحصیلی، شکوفه‌ها، جشنواره حفاظت از آب، جشن اسم (که به تعداد تک‌تک دانش‌آموزان یک کلاس برگزار می‌شود)، جشن آب، جشن ۱۰۰، جشن یلدا، جشن قرآن، روز بدون کیف و کتاب، جشن روز مادر، جشن نوشتن بابا، عکاسی یلدا، عکاسی نوروز، جشن نوروز و چیدن سفره هفت‌سین، جشن روز پدر و... ساعات پرفروغی در اذهان تداعی می‌شود. تازه اینها به غیر از جشن‌های رسمی یا اعیاد ملی و مذهبی ماست.
تدارک هر یک از این جشن‌ها به‌جز هزینه‌ای که روی دست خانواده‌ها می‌گذارد، دست‌کم یک روز از وقت و انرژی کلاس درس را می‌گیرد؛ به عبارت بهتر، مدارس بدون پیش‌بینی تعطیلات تحمیلی آلودگی هوا و ناترازی انرژی و سرما وقت مفید حضور در مدرسه را صرف چنین مراسمی می‌کنند و از تمام این رویدادها عکس و فیلم می‌گیرند و در شبکه شاد منتشر می‌کنند و مدیران ستادی هم به استناد تصویر خنده و سرگرمی دانش‌آموزان، به عملکرد مدرسه امتیاز می‌دهند و نتیجه گروهی دانش‌آموز بی‌سواد ولو به نسبت شاد است. بقیه سال هم به دلایل مختلف تعطیل است یا معلم از مرخصی‌های استحقاقی خود استفاده می‌کند یا در طول سال یکی دو بار دانش‌آموز بیمار شود که دیگر اوضاع مشخص است. در نهایت هم معلمان یا طراحان سوالات آزمون‌های نهایی با نگاهی ایده‌آل از شرایط آموزش، سوال طرح می‌کنند که نتایج آن در کارنامه‌های دانش‌آموزان به چشم می‌آید. یا اصلا از آن بیشتر به قول معاون وزیر فارسی دانش‌آموزان، خواندن، نوشتن و حتی حرف‌زدن را هم درست نمی‌دانند، حالا چه برسد به ارتقای استانداردهای سوادآموزی در ایران و رساندن آن به استانداردهای بین‌المللی مانند آموزش هوش مصنوعی، برنامه‌نویسی، رایانه، سواد رسانه و تولید محتوا برای رسانه‌ها و شبکه‌های برخط اجتماعی. تازه اگر در این بین درگیر کاهش ساعت کاری معلم دارای فرزند خردسال و شیرخوار نشود یا جزو مدارسی نباشند که مسئولیت آماده‌کردن کارآموزان دانشگاه فرهنگیان برای کلاس‌داری را نیز بپذیرند. خلاصه که آموزش‌وپرورش در دوراهی تن‌دادن یا ندادن به تعطیلی قرار دارد و اگرچه تا زمانی که فکری عاجل برای آموزش در مدارس نکند هیچ‌کدام بی‌سوادی مشهود دانش‌آموزان را درمان نمی‌کند اما انتخاب یکی از آن دو راه یعنی تعطیلی مدارس یا غیرحضوری کردن آن می‌تواند به قیمت حفظ سلامت دانش‌آموزان تمام شود که همواره باید در اولویت باشد. این نگرانی وقتی تشدید می‌شود که آمار مرگ‌ومیر و شیوع بیماری‌ها ناشی از آلودگی هوا به نقل از مقامات عالی وزارت بهداشت منتشر می‌شود. اما تعلل در تصمیم‌گیری و واگذاری اخذ تصمیم به عده کمیته اضطرار آلودگی هوا و استانداری و هیات دولت، فقط بهانه‌ها و دستاویزهای لازم را در اختیار این وزارتخانه قرار می‌دهد تا کم‌کاری‌های خود را بپوشانند و این‌بار ترکیبی از نیروی انسانی بی‌سواد و بیمار را به جامعه تحویل دهد. قطعا وزارت آموزش‌وپرورش در این زمینه هم مسئول است و هیچ اما و اگری نافی این مسئولیت نیست.