۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۷

یکی از هنرهایی که از فتنه۸۸ تا ۹دی پا به پای انقلاب ایستاد، شعر بود. شعر انقلاب در این بازه زمانی، بخشی از بهترین نمونه‌های شعر اجتماعی و سیاسی را خلق کرد و به فضای ادبی کشور هدیه داد.  

آگاه: در بحبوحه حوادث پس از انتخابات سال۸۸ و فتنه سیاسی‎ که کشور به آن مبتلا شد، ادبیات حضوری جدی داشت و شعر انقلاب سربلند ظاهر شد. مجموعه‌ای از شعرهای شاعران انقلاب در مبارزه با این فتنه و روشنگری درباره آن، در کتابی با عنوان «مسئله ۲۲‌خرداد نبود، مسئله ۲۲‌بهمن بود» ازسوی موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب منتشر شد.  در این کتاب شعرهای فراوانی از شاعران جوان و پیشکسوت انقلاب درباره فتنه‌۸۸ و حماسه ۹‌دی منتشر شد و نشان داد شاعران انقلاب اسلامی با همه پیچیدگی‌ها و فشارهایی که در آن مقطع وجود داشت، کنار نکشیدند و در تبیین فتنه‌۸۸ تا برملا شدن آن در ۹دی و حتی روزهای پس از آن، نقش‌آفرینی کردند. کتاب «مسئله ۲۲‌خرداد نبود، مسئله ۲۲بهمن بود» تنوع مضمونی و قالبی فراوانی داشت. شاید بتوان گفت در هر یکی از قالب‌های شعر فارسی، شعرهای درخشانی وجود داشتند که به تنوع فرمی و زبانی این کتاب می‌افزودند؛ برای مثال، یکی از ماندگارترین شعرها و استوارترین قصیده‌های سیاسی اجتماعی آن سال قصیده معروف مرتضی امیری اسفندقه بود؛ شعری که همان سال ازسوی شاعر در دیدار شاعران با رهبری قرائت شد و تحسین و تشویق بزرگان ادبیات و نخبگان فرهنگی انقلاب را در پی داشت. متن این شعر بلند ابتدا در کتاب «مسئله…» و سپس در مجموعه شعر موفق شاعر با عنوان «دارم خجالت می‌کشم از اینکه انسانم» به‌صورت کامل‌تر و با عنوان «قصیده‌واره میهنی‌۱» منتشر شد. علی‌محمد مودب جدا از شعرهای سپید که در دوران فتنه تا حماسه ۹دی نوشت، غزل‌های زیادی سرود که بخشی از آنها در کتاب «مسئله…» و بخشی از آنها در کتاب‌های فردی او منتشر شدند.  علیرضا قزوه، با وجود اینکه در هندوستان به سر می‌برد، تعداد زیادی غزل و قصیده و دوبیتی و… سرود که بخشی از آنها در کتاب «مسئله…» و بخش زیادی از آنها در کتاب فردی او به نام «صبح بنارس» منتشر شدند.  از فتنه‌۸۸ تا حماسه ۹دی، شاعران انقلاب شعرهای بسیاری سرودند که بخشی از آنها از بهترین نمونه‌های شعر سیاسی و اجتماعی هستند. به همین مناسبت، مروری به بخشی از این شعرها داریم: 

علی‌محمد مودب
 بی تو قلب عاشق من ناگهان می‌ایستد
 بی دل تنگ من از گردش، جهان می‌ایستد
 چشمه‌سار آشنایی، میهن ماهی و ماه!
 گر نجوشی دم به دم با من، زمان می‌ایستد
 در حضورت شعله‌های دوزخی یخ می‌کنند 
بی تو باری خون به قلب حوریان می‌ایستد
 بانگ غم دارد به سودای لجنزاران وزغ! 
با تو اما مرغ و ماهی، شادمان می‌ایستد
 پیچک، آویزان دیوار و در همسایه‌هاست
 سرو اما در کنارت جاودان می‌ایستد
 با زبان سرخ من، باک از سر سبزم مباد
 سبز و سرخ پرچمت تا در امان می‌ایستد
 بی‌خیال پچ‌پچ خفاشکان، تا شعر من
 بر هزاران قله با ببر بیان می‌ایستد
 هر کسی آیینه اسرار پنهان خود است
 این میان، بوزینه شکل این و آن می‌ایستد

محمدمهدی سیار 
هنوز ماتم زن‌های خون‌جگرشده را
 هنوز داغ پدرهای بی‌پسرشده را
 کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
 ز یاد، خاطره باغ شعله‌ور شده را
 کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را 
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
 نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنه شهر
 نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را 
جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست 
جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را
 نه، این درخت پر از زخم خم نخواهد شد
 خبر برید دو سه شاخه تبر شده را!

حسین زحمتکش 
شکر خدا پس از گذر از درد و داغ‌ها 
سر باز کرده به تاول چرک «نفاق‌ها»
 هرچند شر هر آنچه که می‌شد رسانده‌اند
 اینجا به خیر می‌گذرد اتفاق‌ها! 
ما بید نیستیم که با باد خم شویم 
حتی اگر که خم بشود پشت باغ‌ها! 
فانوسمان پلاک شهیدانمان شده است
 وقتی رسید موسم مرگ چراغ‌ها 
ما دستمان قلم شده تا ثبت عشق را 
یک لحظه نسپریم به دست کلاغ‌ها! 
امروز روز سوختن خشک و تر نبود!
 فعلا سماق مک بزنید ای اجاق‌ها

علیرضا قزوه
 این همه آتش خدایا شعله‌اش از گور کیست؟
 شهوت این بی‌نمازان، نشئه‌ انگور کیست؟ 
پرده‌دانان طریقت در صبوری سوختند
 این صدای ناموافق زخمه‌ تنبور کیست؟ 
شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود
 عطسه‌ای فرمود و گفت این جمله‌ مشهور کیست! 
پنج استاد حقیقت حرفشان با ما یکی ست 
راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟