۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۶:۱۴
کد خبر: ۱۶٬۲۴۱

اعتماد، شالوده هر جامعه زنده و پویاست. بدون وجود سطحی از اعتماد میان افراد، نهادها و حاکمیت، هیچ رابطه‌ای پایدار نمی‌ماند و هیچ برنامه‌ای به ثمر نمی‌نشیند. اهمیت این موضوع از آنجا ناشی می‌شود که بسیاری از بحران‌های امروز، نه صرفا اقتصادی یا سیاسی، بلکه ریشه در فرسایش اعتماد اجتماعی دارند.

آگاه: اعتماد اجتماعی را می‌توان سرمایه‌ای ناملموس دانست که همانند ستون‌های نامرئی، پیوند میان اعضای جامعه را حفظ می‌کند. وقتی مردم به یکدیگر اعتماد دارند، همکاری جمعی افزایش می‌یابد، هزینه‌های نظارت و کنترل کاهش پیدا می‌کند و نوآوری اجتماعی مجال بروز می‌یابد. در مقابل، وقتی بی‌اعتمادی ریشه می‌دواند، هر فرد خود را ناچار می‌بیند که تنها به نفع شخصی‌اش بیندیشد و این چرخه به زوال انسجام اجتماعی می‌انجامد. 
بررسی‌های انجام‌شده در خصوص علل بحران اعتماد نشان داده که چند عامل نقش‌آفرین اصلی‌اند. نخست، عملکرد متناقض یا ناکارآمد نهادهای رسمی که فاصله میان‌وعده و عمل را زیاد می‌کند. دوم، گسترش نابرابری‌های اقتصادی و احساس تبعیض در میان اقشار مختلف جامعه است؛ جایی که افراد باور می‌کنند قواعد بازی عادلانه نیست. سوم، رسانه‌های غیرمسئول یا آلوده به شایعات که پیوسته تصویر تاریکی از وضعیت کشور ترسیم می‌کنند و بدبینی را تشدید می‌سازند. همه اینها در کنار هم فضایی می‌سازند که اعتماد، به‌تدریج جای خود را به سوءظن می‌دهد.
برای درک بهتر، می‌توان به نمونه‌هایی تاریخی اشاره کرد. جوامعی که در دوران بحران‌های بزرگ، توانسته‌اند سطحی از اعتماد عمومی را حفظ کنند، موفق به بازسازی و پیشرفت شده‌اند. در مقابل، کشورهایی که دچار شکاف‌های عمیق اعتماد شدند، نه‌تنها در برابر تهدیدهای بیرونی آسیب‌پذیرتر بودند، بلکه از درون نیز دچار فروپاشی شدند. تجربه سقوط اتحاد جماهیر شوروی نمونه بارزی از این پدیده است.
راهکار برون‌رفت از این بحران، بازسازی اعتماد در سه سطح است. اول در سطح نهادی که شفافیت و پاسخگویی باید اولویت نخست باشد؛ نهادها باید نشان دهند که منافع عمومی را بر منافع گروهی ترجیح می‌دهند. دوم در سطح اجتماعی که گسترش عدالت و کاهش نابرابری می‌تواند حس مشارکت و تعلق را تقویت کند. سوم در سطح فرهنگی که نیاز به ترویج ارزش‌هایی چون صداقت، امانت‌داری و همدلی داریم تا بستر اخلاقی اعتماد دوباره تقویت شود.
لذا می‌توان گفت بحران اعتماد اجتماعی یکی از جدی‌ترین چالش‌های جوامع معاصر است. اهمیت آن در این است که اگر اعتماد فروبپاشد، هیچ سیاست اقتصادی یا برنامه سیاسی قادر به موفقیت نخواهد بود. بررسی و تحلیل این بحران از رهگذر عوامل نهادی، اقتصادی و فرهنگی ممکن است و توجه اصلی باید بر ایجاد شرایطی باشد که در آن مردم احساس کنند ارزشمند، برابر و شنیده می‌شوند.
با این حال، بازسازی اعتماد اجتماعی تنها به اصلاح ساختارهای سیاسی و اقتصادی محدود نمی‌شود؛ آموزش و پرورش نقش بنیادینی در این مسیر دارد. مدرسه و کلاس درس جایی است که نسل آینده مهارت‌های اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی را می‌آموزد، حس تعلق و مشارکت را تجربه می‌کند و توانایی تحلیل و تفکر انتقادی خود را پرورش می‌دهد. نسلی که از کودکی با ارزش‌هایی چون صداقت، همدلی و مسئولیت‌پذیری تربیت شود، می‌تواند ستون‌های اعتماد را در جامعه مستحکم کند و از فروپاشی اجتماعی جلوگیری نماید. بنابراین، آموزش و پرورش نه‌تنها محل یادگیری علوم و مهارت‌ها، بلکه سنگری حیاتی برای پرورش سرمایه اجتماعی و بازتولید اعتماد در جامعه است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.