آگاه: دشمنی که از مواجهه مستقیم با قدرت سخت جمهوری اسلامی ناتوان است، تمرکز خود را بر تخریب لایههای عمیقتری قرار داده است که روح و عقل جمعی انقلاب را میسازند: معارف اسلامی، هویت شیعی و منطق انقلابی. تهاجم به معارف اسلامی در قالبهای متنوع تولید محتوا ـ از سریال و فیلم تا مقاله و خبر ـ واجد یک الگوی مشترک است: «گسست معنا از متن وحی.» در این رویکرد، مفاهیمی چون عدالت، جهاد، انتظار، ولایت و حتی عقلانیت دینی، از بستر قرآنی و سنتی خود جدا و به صورت گزینشی، تقلیلیافته یا وارونه بازنمایی میشوند. قرآن کریم بهصراحت نسبت به چنین تحریفهایی هشدار داده است: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (نساء، ۴۶). تحریف در اینجا لزوما جعل لفظ نیست، بلکه جابهجایی معنا و کارکرد مفاهیم است؛ همان کاری که در بسیاری از محصولات رسانهای معاصر مشاهده میشود، وقتی جهاد به خشونت کور و مقاومت به افراطگرایی تقلیل داده میشود. در سطح هویت شیعی، هدف دشمن نه انکار آشکار تشیع، بلکه تهیسازی آن از کارکرد اجتماعی و سیاسی است. تشیع مطلوب گفتمان مسلط جهانی، تشیعی آیینی، منزوی و فاقد ظرفیت کنش تاریخی است. این در حالی است که در منطق قرآن، ایمان بدون کنش اجتماعی بیمعناست: «الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» (حج، ۴۱). تشیع علوی و حسینی، بر اساس همین منطق، همواره با مسئولیت تاریخی، عدالتخواهی و ایستادگی در برابر طاغوت تعریف شده است. روایت مشهور امام حسین(ع) که فرمود: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی» دقیقا نشان میدهد که قیام، امری معرفتی و اخلاقی است پیش از آنکه نظامی باشد.

در همین چارچوب، حمله به «منطق انقلابی» با القای دوگانههای کاذب صورت میگیرد: عقلانیت در برابر انقلابیگری، پیشرفت در برابر مقاومت و رفاه در برابر عدالت. حال آنکه قرآن کریم، عقلانیت را در پیوند با ایستادگی در برابر ظلم تعریف میکند: «لَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» (هود، ۱۱۳). عقل منفصل از عدالت، در منطق وحی، عقل نیست، بلکه ابزاری در خدمت سلطه است. ازاینرو، تلاش برای تصویرسازی از انقلاب اسلامی بهعنوان حرکتی احساسی و غیرعقلانی، تلاشی آگاهانه برای قطع پیوند میان عقل، ایمان و مقاومت است.
این راهبرد در موضوع «قیام فلسطین» بهصورت برجستهتری بروز مییابد. جنگ امروز، بیش از آنکه جنگ موشک و تانک باشد، جنگ روایتهاست. دشمن میکوشد با تحریف تاریخ، جای ظالم و مظلوم را جابهجا کند؛ اشغالگری ساختاری را به «دفاع مشروع» و مقاومت مردمی را به «تروریسم» بدل سازد. قرآن کریم این جابهجایی مفهومی را یکی از شگردهای همیشگی جبهه باطل میداند: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» (عنکبوت، ۱۲). پیشنهاد تحریفشده «صلح»، «عادیسازی» و «همزیستی» بدون رفع ریشه ظلم، در واقع دعوت به پذیرش نظام ستم است.
در برابر این جنگ روایتی، مقاومت فلسطین صرفا یک واکنش نظامی نیست، بلکه تداوم یک منطق قرآنی است که اجازه سکوت در برابر ظلم را نمیدهد: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ» (نساء، ۷۵). سکوت در برابر اشغال، در این منطق، نه بیطرفی، بلکه همراهی با ظلم است. از همینروست که دشمن، بهجای مواجهه مستقیم با این منطق، میکوشد آن را از درون تهی کند؛ با سیاهنمایی مقاومت، برجستهسازی خطاهای جزیی و حذف زمینههای تاریخی اشغال.
در نهایت، آنچه این تهاجم فکری را خطرناک میسازد، پراکندگی و انباشت تدریجی آن است. هر خبر، هر سریال و هر مقاله بهتنهایی ممکن است بیاهمیت جلوه کند، اما در مجموع، شبکهای معنایی میسازد که بهتدریج «حس تشخیص» را تضعیف میکند. امیرالمومنین(ع) در نهجالبلاغه هشدار میدهد: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ». فتنه از آنجا آغاز میشود که معیارها جابهجا شوند و انسان، بیآنکه متوجه باشد، باطل را در لباس حق بپذیرد.
ازاینرو، مواجهه با تهاجم به مبانی فکری انقلاب، پیش از هر چیز، نیازمند بازسازی آگاهانه روایت اصیل اسلامی و انقلابی است؛ روایتی متکی بر قرآن، سنت معتبر و عقلانیت تاریخی. تنها در این صورت است که جامعه میتواند در جنگ روایتها، نه در موضع دفاع منفعل، بلکه در جایگاه کنشگر آگاه و اثرگذار ظاهر شود.
نظر شما