آگاه: تغییر سلیقه و ذائقه موسیقی مردم ایران، مسئلهای است که بیش از یک دهه قدمت ندارد، اگر نگاهی تاریخی به این موضوع داشته باشیم، آیا این تغییر ذائقه در دهههای پیش از آن وجود نداشته است؟ سیر تغییر ذائقه در دهههای پیش چطور بوده است؟
یکی از برهههای مهم تاریخ موسیقی ایران، اواخر حکومت قاجار است که موسیقی ایران با موسیقی غرب و به بیانی موسیقی جهانی ارتباط میگیرد و نوشتن ردیفهای آوازی آغاز میشود که از کلنل وزیری و افرادی دیگر شروع میشود. مخاطب موسیقی تا آن زمان کاملا موسیقی ایرانی را مصرف میکرد و بعد از آن بود که چرخشی در ذائقه او ایجاد شد. اوج این تغییر را در دهههای ۴۰ و ۵۰ میبینیم که موسیقی پاپ و رگههایی از موسیقیهای دیگری مانند راک و دیگر سبکهای موسیقایی غیرایرانی و جدیدتر در سبکهای موسیقی بازاری شاهد هستیم.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از موسیقیهای بازاری به حاشیه رانده شدند و موسیقیهایی که از جنس سرود بودند و بر بیان جمعی و جمعخوانی متمرکز بودند، رشد کردند. ریشههای مذهبی ما تا حدی موسیقیهای بازاری را کنار زد و بسیاری از موزیسینها یا مهاجرت کردند یا کمکار شدند. در این برهه، جلوه مصرف موسیقی بیش از همه در آثار سرود، جمعخوانی و کارهای سنتی ایرانی منعکس میشود که خود جنبهای از تغییر ذائقه در این بازه زمانی است.
در اوایل دهه۷۰ و اواخر دهه۶۰ نیز، علاوهبر گونه مذکور موسیقی، موسیقی «آکاپلا» در شمار تولیدات پرمصرف موسیقی بود که در آن زمان به آن «تواشیح» یا همخوانی میگفتند. این سبک مبتنی بر جمعخوانی قرآن مجید، ادعیه و اشعار عربی است. این مورد نیز با پرمصرف و فراگیر شدن در یک برهه خاص، بهنوعی تغییر ذائقه محسوب میشود. از اوایل دهه۸۰، موسیقی پاپ را در شکل و شمایل و نسلی جدید میبینیم. این موسیقی پیش از این، در نوع جدیدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و حالا با افزوده شدن نسل تازهای از تولیدکنندگان و خوانندگان، دچار دگرگونی شد. به علاوه، اوایل دهه۹۰، زمان افول موسیقی سرودی و آکاپلا بود و پس از آن، در اواخر دهه۹۰، سرود و جمعخوانی دوباره اوج گرفته و رشد کرد. طی همین سالها، موسیقیهایی که فرمهای غربی دارند بیشازپیش فراگیر شدند و مخاطبان عمدهای یافتند.
میدانیم که عوامل زیادی در این تغییر ذائقه دخیلاند، به نظر شما، کدام عوامل از همه شاخصتر و اثرگذارتر در تغییر سلیقه موسیقایی مخاطب ایرانی بوده است؟
رسانه بیشترین تاثیر را در تغییر سبک زندگی داشته و دارد که بخشی از آن، سلیقه و مصرف موسیقایی مخاطب است. رسانههای فراگیر مانند صداوسیما و ماهوارهها و از سویی شبکههای اجتماعی و پیامرسانها اثرگذاری ویژهای در تغییر الگوهای مصرف موسیقایی ما داشتند.
به زعم بنده در این موضوع، یک نگاه دوگانهای وجود دارد؛ درحالیکه به ذائقه موسیقایی فعلی مخاطب ایرانی نقدهای تند و تیزی دارند اما موسیقی سطحی یا بهاصطلاح «مبتذل» به سراسر ابعاد رسانههای رسمی نفوذ کرده و مرتب در اختیار مخاطب قرار میگیرد، از رادیو تا تلویزیون. شما این موضوع را چقدر اثرگذار میدانید؟
همانطور که گفتم، موسیقی بخشی از پازلی بزرگتر است که همان سبک زندگی است. تبلیغات و آگهیهای بازرگانی تلویزیون و شبکههای اجتماعی همگی بخشی از سبک زندگی ما را شکل میدهند و جنگی که بر سر جلب توجه مخاطب شکل گرفته است و به آن اقتصاد توجه میگوییم که مسیرهای اقتصادی را نیز دنبال میکنند، ابعاد سیاسی و فرهنگی نیز دارند. این عوامل، فرهنگساز هستند. همانطور که امامخمینی(ره) فرمودند صداوسیما دانشگاه است، از این منشأ سبک زندگی شکل میگیرد و مصرف موسیقی نیز یکی از شئون آن است.
یک مسئله نیز وجود دارد که همیشه به سلیقه و انتخاب مخاطب خرده گرفته میشود، آیا سهم تولیدکننده، موزیسین و خواننده در این امر برابر نیست؟ هدف اصلی تغییر کدامیک باید باشد؟
حاکمیت فرهنگی، سبک زندگی را جهت میدهد و سبک زندگی نیز، سلیقه مخاطب را شکل میدهد. نمیشود بار تمام این مسئولیت را متوجه تولیدکنندهها و موزیسینها دانست. بازار موسیقی، بازاری کاملا اقتصادی است و برای منفعت خودش بهدنبال سلیقه مخاطب میرود. بالطبع، اگر بخواهد به سراغ موسیقیهای فاخر و دارای ارزش ویژه هنری، فرهنگی و معنوی برود، از بازار دور میشود و رقابت را از دست میدهد. اگر بخواهیم در این زمینه تغییری ایجاد کنیم، باید از سبک زندگی مخاطب شروع کنیم؛ البته که تولیدکنندههای دغدغهمند در این زمینه را باید بیشتر جدی گرفت و به آنها میدان برای اثرگذاری داد؛ آنهایی که حاضر نیستند به هر قیمتی بهدنبال مخاطب بروند؛ درنهایت، از طرفی، باید سبک زندگی هدف تغییر قرار گیرد و ازطرفی، تولیدکنندهها و منابع سرشار خلاقیتهای هنری در حوزه موسیقی را باید بیشتر مورد توجه قرار داد؛ البته رسانه در ضریب دادن به هر دو سوی ماجرا و کمک به آن، موثر است.
شما تجربه کار با گروههای جمعخوانی و سرود را دارید که فکر میکنم عمده اعضای آنها را نوجوانان تشکیل میدهند. ذائقه موسیقی این گروه سنی را طبق تجربه و تعامل خودتان چطور میبینید؟ جمعخوانی در استحکام و قوام ذائقه این گروه سنی چطور اثر مثبت میگذارد؟
بهطور طبیعی مخاطب نوجوان علاقه زیادی به ناهنجاریها و تمایل به طرفداری و هویتیابی بهواسطه هنجارشکنیها دارند. سبکهای موسیقی که در بافت و ذاتشان گونهای از ناهنجاری دارد که میتواند در تصویر موزیک ویدیو یا در موسیقی و متن آن بروز پیدا میکند، برای این گروه سنی بیشتر جالبتوجه است. از این گروه میتوان به موسیقیهای «رپ و هیپ هاپ» یا «آر اند بی»، «هوی متال»، «راک» و بهطور خاص موسیقیهای غیرفارسی اشاره کرد. از طرفی، اگر قرار است بنیه فرهنگی، زیستی و مصرفی در حوزه موسیقی داشته باشیم، جمعخوانی و سرود در سنین زیر ۱۲سال میتواند بهشدت تقویتکننده باشد و مخاطب را به این ریشههای فرهنگی گره بزند.
سرودهای ما پر از مضامین ملی و مذهبی است؛ بنابراین، ملودیها، اشعار و فضای تنظیم ایندسته از آثار میتواند برای مخاطب کافی باشد؛ البته گونههای دیگری از موسیقی مانند قرائت قرآن کریم و مداحی را نیز داریم که برای این گروههای سنی میتواند بسیار جذاب باشد و آنها را بهسمت خودش کشانده و مخاطبش را درگیر کند.